سفارش تبلیغ
صبا ویژن
من پیشواى مؤمنانم و مال پیشواى تبهکاران [ و معنى آن این است که مؤمنان پیرو منند ، و تبهکاران پیرو مال چنانکه زنبوران عسل مهتر خود را به دنبال ] . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :14
بازدید دیروز :35
کل بازدید :368046
تعداد کل یاداشته ها : 205
103/2/10
4:31 ع
< src="http://comments.persianblog.ir/cc.aspx?blogID=48354&rnd=40008.214837963" type="text/java">
 برگرفته از فصلنامه گفتمان نو شماره شش سال 1384 
  مقایسه روش و منابع فقهی امام ابوحنیفه با مکتب اهل بیت‹ع›
 امام ابوحنیفه در اندیشه ها , مذهب فقهی ؛ روش و منابع استنباط خویش، هماهنگی زیادی با مکتب اهل بیت‹ع› ندارد. با این حال، در موارد رویکردها و اندیشه های امام ابوحنیفه از رویکرد عمومی اهل سنت فاصله می گیرد و به مکتب اهل بیت‹ع› نزدیک می شود. در باب کتاب و سنت، روش استنباط امام ابوحنیفه و قواعد و اصول استخراج احکام از این دو منبع، هم اشتراکاتی با مذهب اهل بیت‹ع› دارد و هم تفاوتهای. اهتمام وی به عام و خاص و نیز مطلق و مقید در قرآن،(1) با مذهب اهل بیت‹ع› سازگار است. اما قواعدی چون تضییق بعضی ظواهر و تقسیم احکام به دست آمده از قرآن و سنت به فریضه و واجب،(2) از ویژگیهای فقه امام ابوحنیفه است که در مکتب اهل بیت‹ع› وجود ندارد.
 در خصوص اقوال و افعال صحابه و تابعین، نگاه انتقادی امام ابو حنیفه به این منابع مقبول نزد عموم اهل سنت و نگاه انتقادی وی به برخی راویان برجسته و مورد اهتمام اهل سنت چون ابوهریره،(3) وی را از رویکرد عمومی اهل سنت جدا نموده و به دیدگاه مذهب اهل بیت‹ع› نزدیک می سازد. ناگفته پیداست که موضع امام ابوحنیفه در این چند مورد که با نگاه شیعه هماهنگی قابل توجه دارد، یک موضع و رویکرد استراتژیک و دارای اهمیت ویژه است. بر خورد انتقادی و نگاه سخت گیرانه امام ابوحنیفه با سلسله راویان نزد اهل سنت در حالی است که وی در اخذ روایت از اهل بیت(امام باقر و امام صادق‹ع›) اساساً به دنبال بررسی سندی و نقد رجالی نیست و روایات ایشان را به صورت مرسل می پذیرد و مبنای عمل قرار می دهد.(4)
مسأله مهم دیگر بحث رأی یا قیاس و استحسان در فقه امام ابوحنیفه است. قطعاً تمسک به قیاس و استحسان در مکتب اهل بیت‹ع› نکوهش شده و این دو جایگاهی در فقه اهل بیت‹ع› ندارد. اما فقه امام ابوحنیفه نیز به رغم برداشت مخالفان و آنگونه که در برخی منابع شیعی تصور شده است، گرانبار از قیاس نیست و قیاس و استحسان نزد امام ابوحنیفه در مواردی نسبتاً محدودی کاربرددارد. چند نکته را در نصوص به کار گیری قیاس و استحسان از سوی امام ابوحنیفه باید در نظر بگیریم:

1- امام ابوحنیفه رأی را فقط در امور غیر تعبدی و آنهم در صورت عدم وجود نص به کار می گرفت.(5)

2- وی بسیاری از روایات مرسل و اخبار آحاد به معنای امروزین آنرا مبنای استنباط قرار داده و بر قیاس مقدم نموده است.(6)

3- وی به صورت جزئی نیز موازین و قواعد خاص خود را در استفاده از قیاس و استحسان داشته است.(7)

با توجه به این نکات، در می یابیم که تصور یک فردی از امام ابوحنیفه که عمده کار وی در فقه «اجتهاد در برابر نص» است، تصور بی بنیاد خواهد بود.

4- جایگاه اهل بیت‹ع› از دیدگاه امام ابوحنیفه

4-1. مسأله امامت و نظریه سیاسی امام ابوحنیفه

الف- ترتیب تفضیل خلفای راشده

در باره موضع امام ابوحنیفه در این مسأله، اختلاف نظرهای وجود دارد. صیمری از حنفیان متقدم عراق معتقد است که امام ابوحنیفه و شاگردانش ابویوسف و شیبانی، به تفضیل علی‹ع› بر عثمان اعتقاد دشته اند،(8) موفق مکی نیز معتقد است که امام ابوحنیفه ترتیب درجات خلفارا بدین صورت می دانست که ابوبکر و عمر در رتبه جلوتر از امام علی‹ع› قرار دارند، اما علی‹ع› بر عثمان برتری دارد.(9) مکی در مناقب خود روایت می کند که حماد از پدرش ابن عبدالبر نقل نموده است که امام ابوحنیفه می گفت: «علی احب الینا من عثمان»(10) ابن عبدالبردر جای دیگرمی گوید: «قال الامام ابوحنیفه:الجماعة أن تفضل ابابکر و عمر وعلیا و عثمان.»(11) ابن ابی العز نیز می گوید: «و قد روی عن ابی حنیفة تقدیم علیّ علی عثمانِ.»12

ملا علی قاری نیز در شرح فقه الاکبر آورده است که: «و روی عن ابی حنیفة تفضیل علی‹ع› علی عثمان.»(13) هرچند قاری به دلیل مخالف بودن نظریه فوق با دیدگاه جمهور اهل سنت، در صحت انتساب آن به امام ابوحنیفه تردید می کند. اما تقدیم علی‹ع› بر عثمان حتی در روایات شاگردان امام ابوحنیفه هم آمده است. بر اساس یک روایت از ابویوسف، نظریه «تفضیل شیخین و حب شیخین ‹البته با تقدیم علی‹ع› بر عثمان›» به امام ابوحنیفه نسبت داده شده است.(14) محمد بن حسن شیبانی نیز در «السیر الکبیر» می گوید: «ان نوح بن ابی مریم سأل اباحنیفة عن مذهب اهل السنة فقال: ان تفضل ابابکر و عمر و تحت علیّا‹ع› و عثمان.»(15) به هر صورت امام ابوحنیفه حضرت علی‹ع› را در تمامی جنگهایش بر طریق حق دانسته و دشمنان او را باغی شمرده است.(16)

ب- مستحقین امامت و خلافت

 در این زمینه، دیدگاه امام ابوحنیفه با دیدگاه رسمی اهل سنت تفاوت آشکاری دارد و به نظریه شیعه بسیار نزدیک است. وی در این باب ضمن بهره گیری از واژه های «امامت» و «امام»، مبارزه علیه امام جائر را همانند شیعه واجب می داند.. علاوه بر این، امام ابوحنیفه امامت و خلافت را حق فرزندان امام علی‹ع› از بطن فاطمه‹س› می دانست و عقیده داشت که خلفای معاصر او خلافت را غصب و در حق اهل بیت‹ع› ظلم کرده اند.(17) از مجموع روایتها می توان به این نتیجه رسید که نظریه امام ابوحنیفه در باب امامت به عقیده زیدیه نزدیک می شود و بلکه همان عقیده بسیاری از زیدیان است.

ج- روش گزینش امام یا خلیفه

امام ابوحنیفه امام را منصوص به وصایت نمی دانست. وی ضمن تأکید بر اینکه امامت از آن فرزندان علی‹ع› است، روش انتخاب  امام در نظر او این بود که امام قبل از سلطه پیدا کردن بر مسلمین، باید سابقاً با بیعت کامل از سوی مسلمین انتخاب شود، و امامت و خلافت با وصایت و اینکه فرد خودش را امام یا خلیفه فرض کند نیست؛ هرچند مسلمانان بعد از او پیروی کنند و از خلافتش راضی باشند.(18)

4-2 روابط امام ابوحنیفه با امام باقر‹ع›

امام باقر‹ع› در اکثر منابع شیعی و سنی، به عنوان استاد امام ابوحنیفه مطرح اند.(19) روایات امام ابوحنیفه از امام باقر‹ع› در جای جای مسانید روایات او دیده می شود.(20) در منابع زیادی، امام باقر‹ع› به عنوان اولین فرد آل البیت‹ع› که امام ابوحنیفه از او علم را دریافت می کرده است، معرفی شده اند.(21) ابن حجر هیتمی سه نفر از اهل بیت را از اساتید امام ابوحنیفه میداند: امام باقر، امام صادق و زید بن علی‹ع›.(22) در برخی منابع آمده است که حماد بن ابی سلیمان و حفص بن غیاث نخعی ‹اساتید امام ابوحنیفه›، از زمره اصحاب امام باقر‹ع› بوده اند.(23) ظاهراً در یکی از سفرها، امام ابوحنیفه دوسال در مدینه مقیم می شوند و جمله معروف او «لولاالسنتان لهلک النعمان»(24) نشانگر این است که او از امام باقر‹ع› استفاده وافر برده اند و این جمله نیز اشاره امام ابوحنیفه به همین موضوع تلمذ نزد امام باقر‹ع› است. آلوسی می گوید: «هذا ابوحنیفة و هو من اهل السنة یفتخر و یقول بأفصح لسان: لولاالسنتان لهک النعمان.»(25)

پی نوشتها:

1-          احمد بن علی جصاص، احکام القرآن، ج3، ص94؛ علی بن محمد بزودی، اصول الفقه، به نقل از: دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، همان، ص385.

2-          احمد بن علی جصاص، همان، ص168-169؛ دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، همان.

3-       ابوبکر سرخسی، اصول الفقه، ج2، ص150؛ همان، المبسوط، ج24،ص68؛ حسین بن علی صمیری، اخبار ابی حنیفة و اصحابه، ص24؛ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج13،ص340و 368؛ ابن عبدالبر، الانتقاء من فضائل الائمة الثلاثة الفقهاء، ص143.

4-          در این خصوص، در صفحات بعدی مطالبی خواهد آمد.

5-          ر. ک. به: شیخ طوسی، الخلاف، ج1،ص2؛ همو، تهذیب الاحکام، ج1،ص219؛ دایرةالمعارف بزرگ اسلامی،همان، س395.

6-       عبدالوهاب شعرانی، المیزان الکبری، ج1، ص51؛ ابن تیمیه،مجموع الفتاوی، ج20، ص304؛ ابن قیم الجوزیة، به نقل از: وهبی سلیمان غاوجی، ابوحنیفه النعمان، ص139.

7-          ر. ک. به: ابوبکر سرخسی، اصول الفقه، ج2، صص149-150؛ شیخ مفید، المحاسن، ص210.

8-          حسین بن علی صمیری، اخبار ابی حنیفة و اصحابه، ص132.

9-          موفق مکی، مناقب ابی حنیفه، ج2، ص83.

10-      همان.

11-      ابن عبدالبر،الانتقاء،ص163-164.

12-      شرح العقیدة الطحاویة، ص570.

13-      ملا علی قاری، شرح القه الاکبر،ص139.

14-      ابن عبدالبر، همان، ص161.

15-      محمد بن حسن شیبانی السیر الکبیر، ج1، ص158.

16-    موفق مکی، مناقب ابی حنیفة، ج2، ص83 و 160؛ ابن حجر هیتمی، الخیرات الحسان فی مناقب الامام الاعظم ابی حنیفة النعمان، ص86؛ قاضی عبدالجبار، شرح اصول الخمسة، ص141؛ شیخ مفید، الجمل، (ج1 از مجموعه مصنفات شیخ مفید)، ص21.

17-    ابن بزازی، مناقب ابی حنیفة، ج2،ص16؛ نوبختی، فرق الشیعة، ص10؛ سعد بن عبدالله اشعری، المقالات والفرق، ص8؛ مسعودی، مروج الذهب، ج3، ص224؛ ناشی اکبر، مسائل الامامة، صص62-63.

18-      ابن بزازی، همان.

19-    رجال الطوسی، ص 325؛ فض هاشم جاحظ، رسائل الجاحظ، ص106؛ موفق مکی، مناقب ابی حنیفه، ج2، ص160؛ شاه ولی الله دهلوی، التحفة الاثناعشریه، ص8؛ محمد ابوزهره، امام ابوحنیفه، صص49-52 و 72-73.

20-      ابویوسف، الآثار، صص34-124؛ ابوالمؤید خوارزمی، جامع مسانید ابی حنیفة، ج1، ص 388.

21-       موفق مکی، همان؛ ابن بزازی، همان

22-       ابن حجر هیتمی، الخیرات الحسان، ص74-93 و 121.

23-      شیخ طوسی، ص118،175 و 471؛ خضری بک، تاریخ التشریع الاسلامی، ص 86.

24-      شیخ طوسی، همان، ص 25؛ مصطفی الشکعه، الائمة الربعه، ص51.

25-      به نقل از: شاه ولی الله دهلوی، پیشین، ص8.