سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بدترینِ برادران، کسی است که به هنگام آسایش [با دوست خود] رفت و آمد می کند و به هنگام سختی و بلا [از او] می بُرد . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :17
بازدید دیروز :16
کل بازدید :368496
تعداد کل یاداشته ها : 205
103/2/28
8:28 ص
هدایت PDF چاپ نامه الکترونیک

یکی از اساتیدم ، مولوی عیسی ملازهی ، امام جماعت مسجد محمد رسول الله (صلی الله علیه و آله ) چابهار بود . گاهی که برایشان مشکلی ایجاد می شد و نمی توانست به مسجد برود ، بنده را به جای خود می فرستاد تا نماز جماعت را اقامه کنم .
شب عاشورای سال 1375 بود و من به جای استادم به مسجد رفتم و نماز عشا را خواندم . همه ی مردم از مسجد بیرون رفتند . من آخرین نفری بودم که از مسجد بیرون آمدم و درب مسجد را قفل کردم . می خواستم به مدرسه برگردم که صدای سخنرانی از حسینیه ی شیعیان مهاجر چابهار که در فاصله ی 50 متری مسجد بود ، توجهم را جلب کرد . کنجکاو شدم تا بدانم سخنران چه می گوید ، زیرا به ما گفته بودند که هر چه روحانیون شیعه می گویند ، دروغ است . به این نیت رفتم که ببینم چه دروغ هایی می گوید . نزدیک حسینیه شدم ، می خواستم وارد حسینیه شوم ولی خجالت می کشیدم ،چون لباس های مولوی ها بر تن من بود .........
ادامه ی مطلب بروید یکی از اساتیدم ، مولوی عیسی ملازهی ، امام جماعت مسجد محمد رسول الله (صلی الله علیه و آله ) چابهار بود . گاهی که برایشان مشکلی ایجاد می شد و نمی توانست به مسجد برود ، بنده را به جای خود می فرستاد تا نماز جماعت را اقامه کنم .
شب عاشورای سال 1375 بود و من به جای استادم به مسجد رفتم و نماز عشا را خواندم . همه ی مردم از مسجد بیرون رفتند . من آخرین نفری بودم که از مسجد بیرون آمدم و درب مسجد را قفل کردم . می خواستم به مدرسه برگردم که صدای سخنرانی از حسینیه ی شیعیان مهاجر چابهار که در فاصله ی 50 متری مسجد بود ، توجهم را جلب کرد . کنجکاو شدم تا بدانم سخنران چه می گوید ، زیرا به ما گفته بودند که هر چه روحانیون شیعه می گویند ، دروغ است . به این نیت رفتم که ببینم چه دروغ هایی می گوید . نزدیک حسینیه شدم ، می خواستم وارد حسینیه شوم ولی خجالت می کشیدم ،چون لباس های مولوی ها بر تن من بود .
آهسته کنار پنجره نشستم و به صحبت های روحانی شیعه ،‌گوش دادم . سخنرانی او درباره شخصیت امام حسین (علیه السلام) بود . می گفت : در کتاب مسند احمد حنبل و سنن ترمذی و چند کتاب دیگر ، این روایت آمده است که پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرموده اند : « ان الحسن و الحسین سیدا شباب اهل الجنه » امام حسن و امام حسین سرور جوانان بهشت هستند 1.
. و می گفت : در کتاب حیات الصحابه آمده است : وقتی امام حسین (علیه السلام) شهید شدند ، هر سنگ ریزه ای را بر می داشتند از زیر آن ، خون لخته شده بیرون می آمد ، ‌زمین خون گریه می کرد و خورشید تاریک شده و چندین روز آسمان مثل خون قرمز شد 2
و همین طور از کتاب های اهل سنت مطالبی بیان می کرد و آدرس آنها را نیز ذکر می کرد .
من تعجب کردم که کتاب حیات الصحابه ، از ما اهل سنت است ولی من تا به حال ، این کتاب را مطالعه نکرده ام و فقط اسمش را شنیده ام . این سوال به ذهنم آمد که این روحانی شیعه ، چگونه کتاب های اهل سنت را مطالعه کرده است زیرا مولوی های ما گفته بودند : کتاب های شیعه را نخوانید ، گمراه کننده است . چرا آنها نمی گویند کتاب های اهل سنت را نخوانید که گمراه می شوید ،‌ فقط علمای ما چنین می گویند ؟
سخنرانی اش تمام شد و روضه خواندن را شروع کرد . روضه ی قتلگاه امام حسین (علیه السلام) را خواند . روضه ی جانسوزی بود که اشک های من ملای سنی که تا آن لحظه ، حتی یک قطره اشک هم برای مظلومیت امام حسین (علیه السلام) نریخته بودم ، سرازیر شد و بسیار گریه کردم .
قبل از آن که روضه ، تمام شود بلند شدم و به مدرسه برگشتم . به گمان خودم آن شب دو گناه مرتکب شده بودم ، ‌اول سخنرانی عالم شیعه را گوش داده بودم چرا که علمای ما می گفتند این کار حرام است . دوم اینکه برای امام حسین (علیه السلام) گریه کرده بودم و به فتوای مولوی ها این کار حرام است . ساعت از 12 شب گذشته بود ، وارد مدرسه شدم . حال عجیبی داشتم .یکی از طلبه ها مرا دید و گفت : چه شده ؟ چرا ناراحتی ؟
گفتم : چیز خاصی نیست . به اتاقم رفتم .
دوستانم خوابیده بودند .خواستم بخوابم ولی سخنان روحانی شیعه ، فکرم را به خود مشغول کرده بود ، طاقت نیاوردم ، به کتابخانه ی حوزه رفتم تا آن روایت را پیدا کنم . البته قبلا روایت سیدا شباب را در کتاب مسند احمد ، دیده بودم ولی برای آن که دلم آرام شود ، به سراغ روایت و سند آن رفتم . آن را پیدا کردم . پس از آن ، کتاب حیات الصحابه ، را برداشتم و با کمال تعجب دیدم که آنچه روحانی شیعه نقل کرده ، صحیح است .
به خودم گفتم : این ها ، مطالبی است که از کتاب های ما نقل می کنند ، پس معلوم است که خیلی از کتاب های ما را مطالعه کرده اند مطالب زیادی از ما می دانند .
آن شب ، شب عجیبی بود . دو سؤال ، وجود مرا فرا گرفته بود و هر چه فکر می کردم ، نمی توانستم خودم را قانع کنم !
سؤال اول این بود که : آیا شیعیان ، واقعا مشرکند؟! لحظه ای با خودم فکرکردم ، عجیب است ! آن طور که درآیات قرآن و روایات آمده است ، مشرکان کسانی هستند که مخالف خدا و پیامبر و مخالف با دین مبین اسلام هستند ! پس این ها (شیعیان ) چه نوع مشرکانی هستند که خداوند و پیامبر (صلی الله علیه و آله) را قبول دارند وحتی به اهل بیت پیامبر ( علیهم السلام ) محبت می ورزند و بر منبر هایشان نیز از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله ) مدح وتعریف ، می کنند! و بر مصائبشان گریه می کنند . به دلم افتاد که امکان ندارد این ها ، مشرک باشند .
سؤال دوم این بود که : روایتی را درصحیح بخاری که به نظر ما معتبرترین کتاب اهل سنت بعد از قرآن محسوب می شود ، خوانده بودم که : هرکس برای مرده ای گریه کند ، آن میت را به خاطر گریه ی اهلش ، در قبر عذاب می دهند !3
با خود گفتم : آیا خداوند ،‌ واقعا امام حسین( علیه السلام )که سید شباب اهل الجنه است ، و یا مادر شان که سیده نساء العالمین است ، را در قبر به خاطر گریه ی شیعیان ، عذاب می دهد ؟! یعنی امشب که ما برای امام حسین (علیه السلام )گریه کردیم ، امام حسین علیه السلام را در قبر عذاب می دادند ؟ امکان ندارد .
تا صبح خوابم نبرد . صبح ، ساعت 7 ، با مولوی عیسی ملازهی کلاس داشتیم . مولوی وارد کلاس شد . قبل از آن که درس را شروع کند ، گفتم : ببخشید جناب استاد ! سوالی از شما دارم .
مولوی عیسی گفت : بفرمایید .
گفتم : آیا این روایت ، درست است که اگر شخصی برای مرده ای گریه کند ، آن مرده را در قبر عذاب می دهند ؟
مولوی عیسی گفت : بله ، این روایت در صحیح بخاری ، صحیح ترین کتاب بعد از قرآن ، آمده است .
گفتم : آیا وقتی که شیعیان ، برای امام حسین (علیه السلام ) گریه می کنند ، خداوند امام حسین (علیه السلام )را در قبر عذاب می دهد ؟
یک لحظه ، مولوی از این سؤالم جا خورد و گفت : استغفر الله ، اصلا امکان ندارد . این چه سؤالی است که می پرسی ؟! زود باشید ، کتاب هایتان را باز کنید تا درس را شروع کنم .
گفتم : آقای مولوی ! تا جواب بنده را ندهید ، نمی توانم درس بخوانم .
مولوی عیسی بعد از چند لحظه گفت : شما حق ندارید سؤالی درباره ی شیعه بپرسید و امام حسین (علیه السلام ) چون از اولیاء خداست ، خداوند ولیش را عذاب نمی کند
جواب استادم مرا قانع نکرد . شب به کتابخانه رفتم تا پاسخ سؤالاتم را در کتاب ها جستجو کنم . کتاب های مختلفی را نگاه می کردم و ورق می زدم که ناگهان به کتابی برخوردم به نام شفاء الاسقام و الاحزان ، نوشته ی مولوی محمد عمر سربازی . هر چه بیشتر این کتاب را مطالعه می کردم ، به جای حل سؤالاتم ، سؤالات جدیدی برایم ایجاد می شد .
صبح روز بعد ، کتاب شفاء الاسقام را به دست گرفتم و به سراغ مولوی عبدالحی رفتم .
گفتم : جناب مولوی ! به چه دلیل ما معتقدیم که شیعه ، مشرک است .
مولوی عبدالحی گفت : دلائل متعددی دارد . یکی از آن ها ، این است که شیعیان به اهل بیت پیغمبر (علیهم السلام ) متوسل می شوند و رفع حاجاتشان را از آن ها می خواهند .
گفتم : اگر یک سنی ، متوسل به غیر الله شود ، حکمش چیست ؟
مولوی عبدالحی گفت : به هیچ وجه ، سنی متوسل به غیرالله نمی شود و آن سنی که متوسل شود ، به عقیده ما ، مشرک است و از اسلام خارج است .
کتاب شفاء الاسقام که در دستم بود ،‌ به مولوی نشان دادم و گفتم : این ، کتابی است که استاد شما ، مولوی محمد عمر سربازی نوشته است . آیا تاکنون ، این کتاب را دیده اید ؟
مولوی عبدالحی گفت: بله ، از دعاهای این کتاب استفاده کرده ام .
گفتم : چرا مولوی محمد عمر ، در این کتاب ، متوسل به نام ابوبکر و عمر شده است ؟!
مولوی عبدالحی گفت : استغفر الله ، باز کن ببینم چه نوشته است ؟
صفحه ی 33 این کتاب را آوردم . در آن ، نوشته شده بود : هر کس دندانش درد می کند ، بر کاغذی بنویسد : "ابوبکر الصدیق من الصادقین الابرار الاکبر 92 " و آن را روی دندانش بگذارد ، دندانش خوب می شود ان شاء الله .
گفتم : آیا توسل به ابوبکر جایز است و توسل به علی جایز نیست ؟
بلافاصله ، صفحه ی 85 را گشودم و با انگشتم اشاره کردم و گفتم : جناب مولوی ! این جا را ببینید استاد شما چه نوشته است ؟! نوشته است : هر که می خواهد در خواب جنب نشود ، نام آدم را بر ران راست خود و نام حوا را بر ران چپ خود بنویسد ، ان شاء الله جنب نمی شود !‌
گفتم : آقای مولوی ! چرا مولوی محمد عمر ، که بزرگ ترین مفتی اهل سنت معاصر ایران است ، توسل به نام آدم و حوا را اجازه داده است ؟ و چرا توهین به اولین پیامبر الهی کرده است ؟ آیا ارزش حضرت آدم (علیه السلام) این قدر کم است که نامش را بر ران بنویسیم تا جنب نشویم ؟ کدام پیامبر یا کدام صحابه ، نام آدم و حوا را بر ران نوشت ؟ از کجا این مطلب را نقل می کند ؟
در حین صحبتم ، مولوی مکرر می گفت : استغفر الله . چنان استغفار می کرد که گمان کردم این اولین باریست که این مطالب را می شنود ، در حالی که یکی از شاگردان مولوی محمد عمر بوده است و همه ی کتاب هایش را خوانده بود .
مولوی جوابم را نتوانست بدهد و با ناراحتی ، از ایشان جدا شدم .

پی نوشت ها1مسند امام احمد بن حنبل ج 5 ص 391- سنن ترمذی ج 2 ص 306- مستدرک حاکم ج 3 ص 151- کنز العمال ج 6 ص 217
2 حیات الصحابه مولوی محمد یوسف و محمد الیاس کاندهلوی ، ج3 ص674 ( انکسفت الشمس کسفه وهی ظلمه ... ) . تاریخ الاسلام ذهبی ج5 ص 16 ( انه لم یعقب حجر الا وجد تحته دم عبیط ..... لمّا قتل الحسین مطرنا مطرا کالدم علی البیوت و الجدر )
3. فان رسول الله صلى الله علیه وسلم قال إن المیت لیعذب ببکاء أهله علیه . صحیح بخاری ج1 ص251 کتاب الجنائز باب 32 حدیث شماره 1286