سفارش تبلیغ
صبا ویژن
براى پاسبانى بس بود مدت زندگانى . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :5
بازدید دیروز :10
کل بازدید :367970
تعداد کل یاداشته ها : 205
103/2/8
9:34 ص
انات حضرت استاد هادوی تهرانی ـ دامت برکاته ـ در مدرسه شهید صدوقی (ره) ـ فاز دو چاپ نامه الکترونیک
شنبه 06 اسفند 1390 ساعت 12:50

فرصتی شد تا بار دیگر در جمع دوستان و عزیزان برسم. ظاهراً سال گذشته هم به همین مدرسه آمده بودم. برای من، حضور در کنار دوستان جوانی که تازه وارد مسیر طلبگی شدند، فرصت مغتنمی است. هم یادآور دوران جوانی خودم است و هم نگاه‌کردن به چهره‌هایی که امید است إن شاء الله در آینده چهره‌های درخشانی در بین علمای اسلام باشند. چون این ایام مصادف است با ایام شهادت امام سجاد (ع)، مایلم بحثم را با جمله‌ای از امام سجاد (ع) و از صحیفه سجادیه آغاز کنم. همین جا عرض کنم که اهل بیت (ع) برای ما منابع نور هستند و در واقع ما حقیقت اسلام و اسلامی حقیقی را از آن‌ها می‌گیریم. علی رغم عشقی که ما به آن‌ها داریم و در مجالس مختلف، در مناسبت‌های مختلف، درباره‌ی آن‌ها می‌شنویم، اما معمولاً اطلاعات ما به ابعاد خاصی از زندگی آن‌ها و به مطالب خاصی از کلمات آن‌ها محدود است. گاهی از اوقات بعضی از ابعاد مهم آن‌ها در طول سال‌ها، دهه‌ها، و بلکه سده‌ها مغفول باقی می‌ماند. یکی از همین ابعاد مغفول، ادعیه‌ی ائمه (ع) است. شاید کمتر از دو دهه باشد که توجه خاص به  دعاهای اهل بیت (ع) پیدا شده‌است. شاید کمتر از دو دهه پیش بود که در جلسه‌ی خاصی، به یکی از علمای معاصر سفارش داده شد که درباره‌ی دعا در مکتب اهل بیت (ع) کتابی بنویسند و آن موقع این بحث مطرح شد که واقعاً خودِ مکتب دعای اهل بیت می‌تواند هدایتگر ما به مکتب فکری و عقیدتی ایشان باشد. در طول این دو دهه تجربه‌هایی عینی هم از تأثیر ادعیه‌ی اهل بیت (ع) در نفوس مشاهده کردیم.

امروز در بین مسلمانان و غیر مسلمانان، تعداد کسانی که هدایت آن‌ها به مسیر اهل بیت (ع)، مرهون ادعیه‌ی اهل بیت (ع) بوده‌است، کم نیستند؛ یعنی آدم‌هایی بدون اینکه با کسی بحث عقیدتی کرده باشند یا تاریخ اهل بیت را مورد مطالعه قرار داده باشند، بلکه فقط از طریق شنیدن و مطالعه‌ی دعا با مکتب اهل بیت (ع) آشنا شده‌ و جذب این مکتب شده‌اند. من مثال‌های زیادی از واقعیت تأثیر ادعیه در جان‌ها دارم؛ از جمله شاید دو سال پیش بود که یکی از دوستان مطلع ما که ارتباط گسترده‌ای با داخل عربستان سعودی دارد، به ما خبر داد که یکی از مشایخ یکی از قبایل یا عشایر در عربستان در ماه مبارک رمضان اعلام کرد که من شیعه شدم. همین شخص در گذشته یک وهابی متعصب بود. در آن جلسه‌ای که شیعه شدنش را اعلام کرد به آن‌ها گفته بود که چرا شیعه شدم. گفته بود در ایام ماه مبارک رمضان، تلویزیون المنار، دعا پخش می‌کرد و من این ادعیه را گوش می‌دادم ـ مقصودش همین ادعیه‌ای است که ما معمولاً در ماه مبارک رمضان می‌خوانیم ـ بعد گفتم اگر آن اهل بیتی که شیعه می‌گوید همین است که من شیعه هستم.

چند سال پیش از هم این آقای دکتر العقیلی ـ الآن به عنوان یک مبلّغ معروف شیعی در مصر مطرح است ـ به عنوان یک حقوقدان برجسته از طرف آل سعود، به عربستان دعوت شده بود تا پرونده‌ای حقوقی علیه ایران تنظیم کند. ایشان گفته بود برای اینکه درباره‌ی ایران اطلاعاتی پیدا کنم، من را ببرید به جایی که ایرانی‌ها هستند، اتفاقاً این داستان در روز عرفه اتفاق افتاد و ایشان را به پشت چادر ایرانی‌ها آورده بودند که طبق معمول، دعای عرفه‌ی امام حسین (ع) را می‌خواندند. این آقای دکتر العقیلی وقتی این دعا را شنیده بود، به آن آقایان سعودی گفته بود من باید برگردم به مصر و بعداً درباره‌ی این پرونده صحبت می‌کنم. وقتی که ایشان به مصر برگشت اعلام تشیع کرد و بعد از آن برای تشیع تبلیغ کرد.

این‌ها نمونه‌هایی از تأثیر ادعیه‌ی اهل بیت (ع) است که متأسفانه مورد غفلت ما قرار می‌گیرد و ما معمولاً برای معرفی مکتب اهل بیت (ع) از راه های دور و مشکل استفاده کنیم، در حالی که از راه نزدیک و آسان که دعای اهل بیت است، کمتر استفاده می‌کنیم؛ البته در چند سال اخیر که ما در برخی از کشورها توزیع صحیفه سجادیه را شروع کرده‌ایم، الآن آثارش را داریم می‌بینیم. عده‌ی زیادی هستند که فقط از طریق صحیفه سجادیه دارند با مفاهیم مکتب اهل بیت (ع) ارتباط برقرار می‌کنند. این صحیفه سجادیه در واقع گنجی است که ما کم به آن توجه می‌کنیم و همانطور که امام (ره) تعبیر کرند، قرآن صاعد(بالارونده) است. اگر قرآن از سوی خدا ـ تبارک و تعالی ـ بر بندگان نازل شد، این صحیفه، نمونه‌ای است از بالاترین کلامی که می‌تواند از سوی بندگان به سمت خدا بالا برود؛ البته دعای هر کس به اندازه‌ی معرفتی است که نسبت به حقایق عالم دارد. در نتیجه اهل بیت (ع) که بالاترین سطح معرفت را دارند، ادعیه‌ی آن‌ها با ادعیه‌ی سایرین فرق دارد. دعاهای صحیفه سجادیه به یک معنی دعا نیست. صحیفه سجادیه در حقیقت کتاب دعا نیست، بلکه کتاب معرفت است، کتاب عرفان است. دقیق‌ترین و ظریف‌ترین مفاهیم معنوی در این کتاب بیان شده‌است. من به نمونه‌هایی اشاره می‌کنم که مدخلی باشد برای بحث دیگری که می‌خواهم عرض کنم. امام سجاد (ع) در این کتاب دعایی دارد که عناوین گوناگونی برایش انتخاب کردند؛ مثلا گفته‌اند «دعائه فی المحذورات» که فکر می‌کنم همین عنوان بهتر است. امام (ع) خطاب به خدا عرضه می‌دارند: «اللهم لک الحمد علی حسن قضائک و بما صرفت عنی من بلائک»؛[1] یعنی خدایا تو را شاکرم که قضا و قضاوتی که برای من کردی، خوب بود و این بلا را از من دفع کردی. بلافاصله حضرت بعد از شکر و اینکه این نعمت را به من دادی و این بلا را از من دفع کردی می‌فرماید: «فلا تعجل حظی من رحمتک ما عجلّت لی من عافیتک فاکون قد شقیت بما احببت و سعد غیر بما کرهت»؛[2] یعنی نکند بهره‌ی من از رحمت تو فقط همین باشد که برایم پیش آوردی، همین که برایش شکر کردم، همین که الان به سرعت برایم فراهم آوردی. نکند که من به سبب دارا بودن آن چیزی که دوست داشتم گرفتار شقاوت بشوم و غیر من به سبب آنچه که من از داشتن آن ناخرسند بودم، به سعادت برسد؛ یعنی حضرت می‌فرماید یک وقت ما مشکلی داریم؛ مثلاً فقیریم، دعا می‌کنیم فقرمان رفع شود یا مریضیم، دعا می‌کنیم بیماری‌مان بهبود پیدا کند و خدا هم در پاسخ به دعای ما، فقر ما را رفع می‌کند و بیماری ما را درمان می‌کند. در اینجا است که امام (ع) عرضه می‌دارد: خدایا شکر می‌کنم بر این نعمتی که دادی و اینکه این بلا را از من دور کردی، اما نکند من از بیماری رهایی پیدا کنم، اما به سبب دارا بودن سلامتی گرفتار شقاوت شوم، ولی آن دیگری به سبب بیمار بودن که من از آن کراهت داشتم، به سعادت برسد. به عبارت دیگر یک وقت آدم چیزی را می‌خواهد و آن چیز برایش حاصل می‌شود و گمان می‌کند این امر حاصل، خوب است در حالی که نمی‌داند که در مقابل چیز مهم‌تری را از دست می‌دهد. سلامت جسمی به دست می‌آورد، ولی سعادت اخروی از دست میدهد، نجات از فقر می‌آید، گرفتاری در آن دنیا نصیبش می‌شود. امام (ع) به همین نکته اشاره دارد که اگر این خیر را به من دادی، نکند مرا از خیر بالاتر محروم کرده باشی؛ چون واقعاً آدم نمی‌داند چه چیزی برایش به مصلحت است، یکی از شاگردان خیلی خوب من ـ خدا ایشان را رحمت کند ـ  از اساتید برجسته بود، نویسنده و مدیر قوی علمی بود. ایشان به خاطر شیمیایی شدن در جنگ تحمیلی، به سرطان مبتلا شد، روزی به عیادت ایشان رفتم، خیلی حال بدی داشت و بیماری‌های متعددی که به خاطر سرطان خون به سراغش آمده بود، واقعاً ایشان را شکسته بود. به ایشان عرض کردم که شما دعای امام سجاد (ع) در هنگام بیماری[3] را بخوان. ایشان مدتی این دعا را می‌خواند. بعد از مدتی دوباره به عیادت ایشان رفتم، دیدم کاملاً روحیه‌اش عوض شده‌است، حالتش تغییر کرده‌است. به من گفت این دعا برای من نعمت بزرگی بود. اگر ملاحظه کنید در آن دعا امام (ع) اشاره می‌کند به این که آدم واقعاً نمی‌داند چه چیزی به مصحلتش است‌: «فما ادری یا الهی ایّ الحالین أحق بالشکر لک و أی الوقتین اولی بالحمد لک»؛[4] یعنی خدایا من نمی‌دانم کدام وقت و حالت برای شکر و حمد تو سزاوارتر است. «أ وقت الصحة التی هنأتنی فیها طیبات رزقک و نشطتنی بها لابتغاء مرضاتک  و فضلک ...»؛ یعنی آیا حال یا وقت سزوار برای شکر و حمد همان وقت سلامتی من است که فرصت دادی در آن از طیبات رزق تو بهره ببرم و برای دستیابی به آنچه تو برای من تعیین کردی، نشاط داشته باشم. «أم وقت العلة التی محصتنی بها و النعم التی أتحفتنی...»[5] یا همان وقت بیماری است که با آن من را خالص کردی.  آدم واقعاً نمی‌داند که چه چیز برایش بهتر است. ببینید امام سجاد (ع) در دعای استخاره در صحیفه سجادیه، چطور با خدا صحبت می‌کند: «و ألهمنا الإنقیاد لما أوردت علینا من مشیّتک حتی لا نحب تأخیر ما عجّلت و  لا تعجیل ما أخّرت»؛[6] یعنی خدایا برای به ما قدرت انقیاد بده تا به همانی که برای ما تقدیر کردی، راضی باشیم. مبادا چیزی را که تو می‌خواهی تأخیر بیفتد، ما دوست داشته باشیم که زودتر انجام شود و چیزی را که تو دوست داری زود انجام شود، ما دوست داشته باشیم که دیرتر انجام شود. من از شما عزیزان و خودم می‌خواهم که در این فرصت‌ها که به نام اهل بیت (ع) پیدا می‌شود، فقط به یک مجلس ذکر مصیبت برای اهل بیت (ع) اکتفا نکنیم، بلکه سعی کنیم با معارف اهل بیت (ع) که به خصوص در لابه لای ادعیه‌ی آن‌ءها است، انس پیدا کنیم و به تعبیر مرحوم آیت الله بهاء الدینی (ره) در زمینه‌ی این معارف از حد مفهوم به واقع برسیم. این‌هایی که من گفتم همه اش مفاهیم بود، واقعیت این مفاهیم چیزی خیلی بالاتر از این‌‌ها است، رسیدن به آن واقعیت مهم  است و آن واقعیت است که اثر دارد. نکته‌ای را همین جا بگویم. ببینید وقتی قرآن می‌فرماید: «لئن شکرتم لأزیدنکم و لئن کفرتم إن عذابی لشدید.»[7] این بیان مثل یک قانون فیزیکی است. مانند این است که گفته شود آب در شرایط متعارف در دمای صد درجه جوش می‌آید؛ یعنی اگر آب به صد درجه رسید، قطعاً جوش می‌آید و اگر جوش نیامد، بدین معنا است که به صد درجه نرسیده‌است. در آیه هم مقصود آن است که خدا عالم را بر اساس این قانون تکوینی قرار داده‌است؛ یعنی اگر کسی که به مقام شکر برسد، «لأزیدنکم» را به دنبال خواهد داشت و اگر کسی به «لأزیدنکم» نمی‌رسد، نشان می‌دهد که به مقام شکر نرسیده‌است. عبارت‌هایی مثل «ان الصلاة تنها عن الفحشاء و المنکر» هم همین طور است؛ یعنی اگر کسی واقعاً نماز بخواند، نباید از او فحشا و منکر صادر شود. پس اگر فحشا منکر هست، معلوم است  که نمازش، نماز نیست.