سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و در صفت دنیا فرمود : ] مى‏فریبد و زیان مى‏رساند و مى‏گذرد . خدا دنیا را پاداشى نپسندید براى دوستانش و نه کیفرى براى دشمنانش . مردم دنیا چون کاروانند ، تا بار فکنند کاروانسالارشان بانگ بر آنان زند تا بار بندند و برانند . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :18
بازدید دیروز :16
کل بازدید :368282
تعداد کل یاداشته ها : 205
103/2/19
11:55 ع
گفت‌وگو با دختر کشیش امریکایی که مسلمان شد
خدا آنقدر به ما اختیار داده که «انتخاب» در تمام لحظه‌های زندگی به سراغت بیاید و همین انتخاب‌هاست که می‌شود وجه تمایز انسان از دیگر موجودات. دوراهی‌ها و ‌چندراهی‌های زندگی همیشه در کمین نشسته‌اند.

زهرا چیذری| گاهی انتخاب تو نه فقط دنیایت را که حتی آخرت و تمام هستی‌ات را می‌تواند دگرگون کند. کار سخت و مسیر دشواری است که اگر در لحظه‌لحظه‌اش همراهی خدا را از دست بدهی، ممکن است در تاریکی عمیقی فرو روی. خیلی وقت‌ها اما هدایت و عنایت الهی به مدد خواست تو می‌آید تا از اعماق تاریکی به سوی روشن‌ترین افق خورشید هدایت شوی. هدایت و عنایت خدا اما همیشه هست، هر چند خیلی وقت‌ها ما غافلیم. حکایت این هدایت را می‌توان در کسانی دید که خود را بازنگری کردند و با محاسبه خود وقتی بر سر چندراهی‌های زندگی قرار گرفتند، روشنی ضمیرشان همچون مغناطیسی قوی آنها را به سوی حقیقت کشانده است و توفیق این را داشته‌اند تا اصلی‌ترین مسیر زندگی‌شان را خودشان انتخاب کنند. تینا ماری هاسکی هم از آن دست افرادی است که خودش دین و سبک زندگی‌اش را انتخاب کرده است؛ دختر یک کشیش مسیحی که وقتی به سراغ خودش می‌رود و می‌بیند انجیل و کلیسا پاسخگوی سؤالات و ابهامات ذهنی‌اش نیست و نمی‌تواند روح تشنه حقیقتش را سیراب کند، جست‌وجو می‌کند و سرانجام با عنایت و هدایت الهی سرچشمه جوشان حقیقت را می‌یابد و با تشرف به دین مبین اسلام گمشده‌اش را پیدا می‌کند. اما چه می‌شود که سبک زندگی دختر یک کشیش امریکایی به سبک زندگی یک بانوی مسلمان و محجبه تغییر می‌‌کند، حکایت شیرینی است که از زبان خود این بانوی مسلمان برایتان روایت می‌کنیم.

جامه زهد و ریا کندم و برتن کردم

خرقه پیر خراباتی و هوشیار شدم
 

چطور شد که سبک زندگی شما به عنوان مسیحی به سبک زندگی اسلامی تغییر کرد و مسلمان شدید؟

پدر من یک کشیش پروتستان است از همین رو می‌توانم بگویم من دختری بودم که در کلیسا بزرگ شدم.

پدر شما یک کشیش است؟! چطور شد که دختر یک کشیش پروتستان با اسلام آشنا شد؟

من به عنوان یک دختر مسیحی بزرگ شدم و برای ادامه تحصیل وارد دانشگاه شدم، پس از دانشگاه ‌ در ماجرای آشنایی من با یک مرد مسلمان ایرانی مسیر زندگی‌ام تغییر کرد. ما با هم ازدواج و در همین خلال شروع به مطالعه درباره دو دین اسلام و مسیحیت کردیم. خدا به من و همسرم یک دختر داد و ما به خاطر دخترمان باید یک دین را انتخاب می‌کردیم، چون دوست نداشتیم یکی از ما مسلمان باشد و به مسجد رود و دیگری مسیحی باشد و به کلیسا برود، بنابر این با هم قرار گذاشتیم تا مطالعه و بررسی کنیم و هر دینی که منطقی‌تر و درست‌تر بود را انتخاب کنیم. من می‌خواستم به شوهرم ثابت کنم دین مسیحیت درست‌تر و کامل‌تر است. پیش از این من انجیل می‌خواندم، به کلیسا می‌رفتم و به دین خودم باور داشتم. ما مطالعات زیادی را درباره اسلام و مسیحیت، شیعه و سنی انجام دادیم و در نهایت به جای آنکه من بتوانم شوهرم را مسیحی کنم، خودم مسلمان شدم.

به طور یقین بررسی‌های شما درباره اسلام و مسیحیت شما را به این نتیجه رساند که اسلام دین کامل‌تری است و مسلمان شدید. نقاط ضعف مسیحیت چه بود که شما را به اسلام ترغیب کرد؟

در دین مسیحیت ابهامات زیادی وجود دارد که در عمل کلیسا و انجیل نمی‌توانستند به این ابهامات پاسخ بدهند.

به طور مصداقی‌تر می‌توانید بگویید این ابهامات چه بود؟

به طور مثال مسیحیان می‌گویند حضرت عیسی‌(ع) خداست. از کودکی هم این موضوع در ذهن من‌جا افتاده بود که حضرت عیسی(ع) خداست. اما به‌یک‌باره خداوند پرده و قفل را از قلب من برداشت و من توانستم حقانیت اسلام را ببینم.

اینکه مسیحیت می‌گوید حضرت عیسی(ع) هم خداست، هم پیغمبر است و هم پسر خداست، برای من قانع‌کننده نبود و پیش خودم فکر می‌کردم چطور یک نفر می‌تواند در یک لحظه هم خدا باشد، هم پیغمبر و هم پسر خدا.

پس ازدواج با یک مرد مسلمان انگیزه شما از اسلام آوردن نبود؟

نه اصلاً من در مطالعاتم درباره اسلام و مسیحیت برای انتخاب دین با تناقضات مختلفی مواجه شدم که نواقص دین مسیحیت را به من اثبات کرد. تثلیث یکی از اصلی‌ترین ابهامات ذهنی من بود. بعد از اینکه پرده از ذهن من برداشته شد، تناقضات بیشتری را در انجیل و دین مسیحیت مشاهده کردم.

مثلاً چه چیزهایی؟

در انجیل از پیامبران با نکات و عبارت نامناسبی یاد شده است. درباره خود حضرت عیسی(ع) از یک طرف در انجیل می‌خوانیم عیسی برای صلح آمده است اما در یک جای دیگر می‌بینیم نوشته شده عیسی برای جنگ آمده است. یکی از ابهامات و نکات نامناسب دیگری که در انجیل وجود دارد و من قبلاً متوجه آن نبودم، این است که در اولین سوره انجیل آمده است: خداوند بعد از خلقت دنیا خسته شد و نیاز به استراحت داشت. این موضوع برای من خیلی سنگین بود که خدایی که در انجیل معرفی می‌کند آنقدر کوچک است که خسته می‌شود یا درباره خداوند نوشته: خدای ما خدایی حسود است یا درباره حضرت داوود(ع) و حضرت نوح(ع) روایت‌های خوب و قشنگی در انجیل نقل نشده است.

چطور؟

مثلاً در انجیل درباره حضرت نوح (ع) که یکی از پیامبران بزرگ هستند آمده است: بعد از طوفان وقتی که آب خشک شد و کشتی روی زمین نشست، حضرت نوح لخت و مست بوده است و البته این داستان با ماجرای زشتی ادامه دارد، در واقع باید بگویم نوشته‌های انجیل صحبت‌های نادرست و زشتی بود که هم خدا را کوچک می‌کرد، هم پیامبران و هم ما آدم‌ها را. مسیحی‌ها هم چنین باوری دارند، تحت عنوان گناه اصلی که بر می‌گردد به ماجرای دست زدن حضرت آدم و حوا به درخت ممنوعه، به همین خاطر هم تمام بچه‌های مسیحی که به دنیا می‌آیند را به خاطر این گناه حضرت آدم و حوا گناهکار می‌‌دانند، البته این در بین کاتولیک‌ها رواج دارد. مسیحیان کاتولیک از یک شخص دیگر مثل کشیش کلیسا بخشش می‌طلبند نه از خداوند. پروتستان‌ها هم ایراداتی دارند که من نتوانستم آن را قبول کنم و اولین ایراد همین موضوع تثلیث و خدا بودن حضرت عیسی(ع) است.

شما از کودکی با چنین باوری بزرگ شدید. چه شد که باور به تثلیث و خدا بودن حضرت عیسی(ع) در ذهن شما رنگ باخت؟

اگر حضرت عیسی(ع) خدا باشد یعنی روز کریسمس می‌شود روز تولد خدا، از سوی دیگر هم اگر بپذیریم که حضرت عیسی(ع) را به صلیب کشیدند و کشتند یعنی خدای ما هم مرده است و هم اکنون ما خدا نداریم، بنابر این نتوانستم این باور را مثل قبل چشم‌بسته قبول کنم. وقتی قرآن خواندم، دیدم سوره توحید خدا را به شایسته‌ترین حالت ممکن به تصویر می‌‌کشد. اینکه خدا یکی است. فرزند یا پدر و مادری ندارد، بی‌نیاز از هر چیز از جمله استراحت و خوراک است و هیچ همتا و همانندی ندارد. سوره مبارک توحید جواب تمام سوالات من بود.

پس در واقع مطالعه قرآن شما را به پاسخ سؤالاتی رساند که دین مسیحیت، کلیسا و انجیل نمی‌توانستند به آنها پاسخ دهند. همین طور است؟

بله دقیقاً به خصوص سوره توحید جواب تمام سؤالات من را داد.

چند سال از تشرف شما به دین اسلام می‌گذرد؟

تقریباً 24 سال.

آیا برای شما بین شیعه یا سنی بودن انتخابی شکل نگرفت؟

در امریکا ما دوستان شیعه و سنی زیادی داشتیم اما ما در اواخر حضورمان در این کشور بیشتر به سمت شیعیان گرایش پیدا کردیم. آنجا یک گروهی بودند که به صورت هفتگی جلسات دعای کمیل برگزار می‌کردند و هر هفته یک نفر میزبان این جلسات بود.

من و شوهرم هم در این جلسات شرکت داشتیم. من در زمان حضورم در امریکا مهم‌ترین مسئله برایم وحدانیت خدا و رسالت پیامبر(ص) بود و هنوز به معنای کنونی شیعه نبودم اما بعد از آمدن به ایران، سال دوم حضورم در اینجا بود که شیعه شدم.

در حال حاضر من قلباً شیعه هستم و عشق و محبت به اهل بیت(ع) در سینه‌ام موج می‌زند.

هنوز هم قرآن می‌خوانید؟

بله. قرآن نور است. من ابتدا که قرآن خواندن را شروع کردم، قرآن انگلیسی می‌خواندم اما الان دیگر می‌توانم قرآن را به زبان عربی و با قرائت بخوانم و تفسیرهای قرآن را هم مطالعه می‌کنم. قرآن یک نور است. هنگام قرآن خواندن احساس می‌کنید که خدا با شما حرف می‌زند.

نهج‌البلاغه هم می‌خوانید؟

بله البته قبلاً بیشتر فرصت داشتم و بیشتر می‌خواندم. با خواندن نهج‌البلاغه خیلی به فکر فرو می‌روم.

خانم‌ هاسکی! بعد از مسلمان شدن نگاه شما به خودتان، به دیگران و به دنیای اطراف تغییر کرد؟

بعد از مسلمان شدن صبرم خیلی زیاد‌تر شده و راحت‌تر افراد را می‌بخشم. قبل از اسلام آوردن من سنگ بودم ولی الان همانند تغییر شب به روز اخلاقم عوض شده است، قرآن و اهل بیت(ع) جان من هستند. دلم نرم شده است و با کوچکترین ذکر خدا و اهل بیت(ع) دل شکسته پیدا می‌کنم. کاملاً عوض شده‌ام.

نسبت به دیگران چطور؟

من قبلاً از گناه‌ها و اشتباهات دیگران ناراحت می‌شدم، به خصوص اینکه نمی‌توانم قبول کنم یک مسلمان کار نادرستی انجام بدهد اما حالا فکر می‌کنم باید به خاطر خدا و قرآن آدم‌ها را بخشید تا خدا هم ما را ببخشد.همچنین حضرت علی (ع) فرموده‌اند اگر مشغول به خودمان باشیم و اشتباهات خودمان را ببینیم، اشتباه دیگران را نمی‌بینیم. من هم در حال حاضر دارم روی خودم کار می‌کنم. ما باید خودمان را درست کنیم و به اشتباهات و بدی‌های دیگران کاری نداشته باشیم. اما قبل از اسلام آوردن من نمی‌توانستم این قدر راحت ببخشم. من با چشم دلم و در اثر رابطه‌ای که با خدا و اهل بیت(ع) دارم خدا را می‌بینم.

آیا زائر خانه خدا هم شده‌اید؟

بله 12 سال پیش بود که با شوهرم به حج تمتع رفتم. من به امام رضا (ع) خیلی علاقه دارم و زیاد مشهد می‌روم. امام رضا (ع) همیشه به من کمک می‌کند و هر وقت که من بخواهم لیز بخورم و زیر پایم بلغزد امام رضا‌(ع) بلافاصله دست مرا می‌گیرد و مرا نگه می‌دارد.

سال گذشته هم به کربلای امام حسین (ع) مشرف شدم. سوریه و لبنان هم رفته‌ام و حالا هم به خاطر این بی‌حرمتی‌هایی که به حرم حضرت زینب(س) شده است بسیار ناراحتم.

وقتی به زیارت می‌روید چه احساسی دارید؟

وقتی برای نخستین بار به مکه رفتم با جمعیتی مواجه شدم که هیچ وقت قبل از آن در امریکا با چنین شلوغی‌ای مواجه نشده بودم اما وقتی پایم را روی زمین گذاشتم دیگر شلوغی را حس نمی‌کردم. اصلاً حس می‌کردم هنگام طواف پایم روی زمین نیست. حس عجیبی داشتم. در طواف یک بار وقتی ازدحام جمعیت به من فشار ‌آورد، گفتم «یا صاحب الزمان» همین که امام زمان (عج) را صدا زدم، به یک باره جلوی من کاملاً باز شد و توانستم به راحتی طواف کنم و آنقدر جلو بروم که حتی به کعبه بچسبم.

من روح اهل بیت(ع) را در آنجا حس کردم. بعد از سفر مکه یک کتاب نوشتم به نام مثلث عشق. این کتاب درباره خود من، اهل بیت(ع) و شعرهایی است که درباره اهل بیت(ع) می‌نویسم. من این کتاب را به زبان دل نوشتم.

شما در صحبت‌هایتان به اتفاقی که برای حرم حضرت زینب (س) افتاد، اشاره داشتید. به نظر شما سناریوی اهانت به اهل بیت(ع) و مقدسات ادیان با چه هدفی صورت می‌گیرد؟

به نظر من اینها از حقیقت می‌ترسند و با نزدیک شدن حقیقت از قدرت آن احساس وحشت دارند.

پس همین ترس است که باعث می‌شود در بسیاری از کشورها با خانم‌های محجبه برخورد می‌کنند؟

بله قطعاً. دلیل مخالفت برخی کشورها با حجاب این است که آنها از قدرت حجاب آگاهند. آنها می‌دانند خانمی که به دینش اهمیت می‌دهد، خیلی قدرت دارد و از این قدرت و این حقیقت می‌ترسند.

به قدرت حجاب اشاره داشتید. به نظر شما زنان و دختران مسلمان چقدر می‌توانند در معادلات اجتماعی، اعتقادی و فرهنگی در دنیا یا کشور خودشان تأثیر داشته باشند؟

خیلی می‌تواند اثرگذار باشد اما گاهی وقت‌ها غفلت می‌کنند. ما باید هر کاری را از خودمان شروع کنیم.

خانم هاسکی! چرا اینقدر در دنیا به حجاب حمله می‌شود. از سینمای هالیوود گرفته تا برنامه‌های ماهواره‌ای و حتی بازی‌های رایانه‌ای همه و همه می‌کوشند حجاب را از سر زنان مسلمان بردارند.

اهمیت به دین به معنای قدرت است. کسی که می‌تواند خود را از آنچه خدا فرموده و در دین آمده است حفظ کند، فرد قدرتمندی است. حجاب هم فقط برای دین اسلام نیست، مسیحیان نیز باید حجاب داشته باشند. در انجیل آمده است اگر ما بدون حجاب به کلیسا برویم و دعا کنیم، حالت خوبی ندارد و این موضوع هنوز هم در انجیل هست و کسی که کاری را که خدا خواسته انجام می‌دهد، قدرتمند است اما به مرور زمان این سفارش انجیل را به فراموشی سپرده‌اند.

همانطور که می‌دانید گرایش به دین مبین اسلام در کشورهای اروپایی و امریکا رو به افزایش است. شما به عنوان کسی که خود تجربه تشرف به اسلام را دارد،‌ آینده این روند را چگونه پیش‌بینی می‌کنید؟

خدا فرموده است این وعده خدا در قرآن است. وقتی خدا چشم‌ها را باز می‌کند، افراد به دنبال حقیقت می‌گردند. در این صورت است که از رفتارهای دولت‌های اروپایی و امریکایی در دخالت در امور دیگر کشورها، ترساندن و کشتن بچه‌های بی‌گناه و مادران باردار و رفتارهای اینچنینی ناراحت می‌شوند و با این کارهاست که گرایش مردم اروپا و امریکا به اسلام روز به روز بیشتر می‌شود. این کارها نادرست و رفتاری برخلاف قانون خداست.

خانم هاسکی! پدر شما یک کشیش است. وقتی شما مسلمان شدید، واکنش پدر و مادرتان به اسلام آوردن شما چه بود؟ آیا مخالفت نکردند؟

صددرصد. وقتی من مسلمان شدم پدرم تا سال‌ها با من حرف نمی‌زد و می‌گفت، من چگونه جواب مردم را بدهم، در صورتی که خودم کشیش هستم و دخترم دینش را عوض کرده است. من اما گفتم این من هستم که باید در برابر اعمال خودم به خدا جواب بدهم.

شما خودتان مادر هستید. فکر می‌کنید ارزش و جایگاه مادران در تربیت نسلی پاک و اشاعه سبک زندگی اسلامی- الهی تا چه حد است؟

مادر همه چیز است. بسیاری از رفتارهای جوان‌ترها در جامعه برمی‌گردد به چگونگی رفتارهای پدر و مادرها. سبک زندگی و دینداری باید از خانه شروع شود. مادری که ایمان نداشته باشد، فرزندانش هم نمی‌توانند به خدا وصل شوند.

اگر بچه‌ها از سبک زندگی الهی فاصله بگیرند همه به مادر و پدر برمی‌گردد. من خودم در میان آشنایان خود دیده‌ام مادری که معلم قرآن است و دارای فرزندان بسیار خوب و دینداری است و مادری که به دین معتقد نیست، فرزندی بسیار بد تحویل جامعه داده است.

خود شما چطور؟ فکر می‌کنید حالا که مسلمان شده‌اید، آیا اسلام آوردن برای مادری بهتر بودن به شما کمک کرده است؟

بله کاملاً، هیچ شکی ندارم. اگر دین نداشتم نمی‌دانستم الان در کجای دنیا ایستاده بودم و برای فرزندانم چگونه مادری بودم. من از لطف خدا بسیار سپاسگزارم که مرا در مسیر اسلام و ایمان نگه داشت. خدا واقعاً به من لطف می‌کند.

در حال حاضر با پدر و مادرتان ارتباط دارید؟

بله. ارتباط دارم اما این ارتباط یک داستانی دارد؛ داستانی از کمک خدا و اهل بیت(ع) به خصوص یاری و لطف امام رضا(ع).

امکان دارد این داستان را برای ما و خوانندگان روزنامه جوان هم تعریف کنید؟

بله حتماً. ما تا نزدیک عید امسال با هم هیچ ارتباطی نداشتیم. یک روز از دفتر ارتباط بین‌الملل حرم امام رضا(ع) با من تماس گرفتند و گفتند چرا شما ایمیل‌تان را چک نمی‌کنید.

من گفتم چرا باید ایمیلم را چک کنم. من هدفی ندارم، دلیلی ندارم اما آنها به من گفتند ایمیل‌تان را چک کنید. امام رضا(ع) با شما کار دارد. وقتی من ایمیلم را چک کردم، ‌دیدم مادرم هشت ماه پیش برایم یک ایمیل فرستاده بود که اگر از دفتر بین‌الملل حرم امام رضا(ع) با من تماس نمی‌گرفتند ممکن بود من هیچوقت به سراغ ایمیلم نروم.

مادرتان در این ایمیل برای شما چه نوشته بود؟

مادرم نوشته بود: دوستت دارم. ما را ببخش به شما بد کردیم و امسال بعد از چند سال نزدیک روز مادر و میلاد حضرت زهرا(س) به مادرم تلفن کردم و با هم صحبت کردیم. منش اهل بیت(ع) اینگونه است و در زندگی من بسیار کمک کرده‌ و همه چیز را درست کرده‌اند.

شاید خیلی از ما مسلمانان هرچند نعمت اسلام را داریم ولی این نعمت را فراموش کرده‌ایم. شما به عنوان کسی که مسلمان نبوده‌اید و حالا اسلام آورده‌اید، اگر فکر می‌کنید نکته‌ای می‌تواند به محکم‌تر شدن ایمان همه ما کمک کند، به عنوان حسن ختام این گفت‌وگو بفرمایید.

ما مسلمانان باید همه را خواهر و برادر خود بدانیم. از دروغ و دورویی پرهیز کنیم و به حقیقت گرایش داشته باشیم. رهبر انقلاب یک جمله‌ای دارند با این مضمون که همیشه با اهل بیت(ع) باشیم. ما باید به دینمان اهمیت بدهیم. مردم افرادی را که به دینشان اهمیت می‌دهند، دوست دارند.


  
  
در سالروز شهادت امام صادق(ع) تشییع می‌شوند
پیکر مطهر 92 شهید دفاع مقدس که پیش از ظهر روز پنج‌شنبه (24 مردادماه) طی مراسمی از مرز شلمچه وارد میهن اسلامی شدند، همزمان با سالروز شهادت امام صادق(ع) به شکل همگانی در تهران تشییع می‌شوند.

پیکر مطهر 92 شهید دفاع مقدس که پیش از ظهر روز پنج‌شنبه (24 مردادماه) طی مراسمی از مرز شلمچه وارد میهن اسلامی شدند، همزمان با سالروز شهادت امام صادق(ع) به شکل همگانی در تهران تشییع می‌شوند.

سرهنگ حسین عشقی مسئول قرارگاه کمیته جست‌وجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح در گفت‌وگو با جوان ضمن بیان این مطلب گفت: این شهدا که تفحص پیکر مطهرشان ماحصل دو ماه همکاری مشترک ایران و عراق بوده، مربوط به مناطق عملیاتی جزایر مجنون و فاو هستند که در داخل خاک کشور همسایه یعنی عراق شناسایی و به ایران منتقل شده‌اند.

عشقی با بیان اینکه جسد 61 سرباز عراقی در عملیات تفحص شناسایی شده‌اند، بیان داشت: کمیته جست‌وجوی مفقودین که در واقع کار عملی تفحص شهدا را پیگیری می‌کند در طول عملیات خود بقایای اجساد 61 سرباز عراقی را نیز تفحص کرد که 15 جسد در داخل خاک عراق و 46 تن دیگر نیز داخل خاک ایران شناسایی شدند که اجساد این 46 عراقی نیز روز پنج‌شنبه تحویل مقامات این کشور شد.

وی همچنین از برگزاری مراسم ویژه در کنار اجساد مطهر 92 شهید دفاع مقدس خبر داد و افزود: در مسیر انتقال اجساد مطهر شهدا از مرز شملچه به شهر اهواز و سپس تهران مراسم ویژه‌ای نیز برگزار می‌شود که پنج‌شنبه شب دعای کمیل را در کنار اجساد این شهدا برگزار کردیم و جمعه شب نیز در سالروز تخریب قبور قبرستان بقیع، مراسم ویژه‌ای با حضور معنوی 92 شهید دفاع مقدس برگزار شد.

یاد‌آور می‌شود: پیکر مطهر 92 شهید دفاع مقدس پیش از ظهر روز پنج‌شنبه طی مراسمی با حضور مقامات لشکری و کشوری و حضور مردم و زائران کاروان‌های راهیان نور در مرز شملچه برگزار شد که نمایندگان کمیته بین‌المللی صلیب سرخ بر این مراسم تبادل اجساد سربازان عراقی با شهدای دفاع مقدس نظارت کردند.


  
  

خشونت در عراق‏

وهّابیّت متعصّب و تندرو، در همین سال‏هاى اخیر، چهره دیگرى از خشونت خود را در عراق نشان داد و هر چه توانست کشتار کرد، زن و مرد و پیر و جوان و سنّى و شیعه و کُرد و ... را هدف قرار داد و زمین را از خونشان رنگین ساخت و قطعات بدن آن‏ها را در اطراف خیابان‏ها و بیابان‏ها پراکنده کرد.

نه تنها مسلمانان بلکه همه مردم دنیا از این همه خشونت در تعجّب و وحشت فرو رفتند و مى‏گفتند آیا این‏ها تشنه خون بشرند؟

این‏ها کدام هدف را دنبال مى‏کنند؟ پیرو کدام آیین هستند؟!

بعضى اصرار دارند این خشونت‏ها را به بازماندگان بعثى‏ها نسبت دهند که این اشتباه بزرگى است، براى این که در بسیارى از کشتارها از روش انتحارى استفاده مى‏شود که مى‏دانیم بعثى‏ها از این روش هرگز استفاده نمى‏کنند و این کار فقط کار وهّابى‏هاى متعصّب است که خود را مسلمان و همه را مشرک و جایز القتل مى‏دانند.

خشونت در زادگاه وهّابیّت‏

از همه عجیب‏تر و وحشتناک‏تر این که وهّابى‏هاى متعصّب حتّى به هم‏وطنان وهّابى خود نیز رحم نکرده و دامنه خشونت را به آنجا نیز کشاندند و با انفجارهاى متعدّد در ریاض و جدّه و بعضى مناطق دیگر گروهى از شهروندان بى‏گناه خود را به خاک و خون کشیدند.

تا آنجا که امسال (سال 1425 قمرى) در مراسم حج خطباى نماز جمعه در اجتماع بسیار انبوه نمازگزاران، در نکوهش این گروه و محکوم ساختن خشونت آن‏ها، بحث‏هاى زیادى داشتند و شعار «لَا التکْفِیر؛ وَ لَا الإرْهَاب؛ نه تکفیر کردن دیگران و نه ترور» را سر دادند، و کار به جایى رسید که دولت عربستان مجبور شد همایش مهمّى در برابر «ارهاب» (تروریسم) تشکیل دهد و از کشورهاى مختلف براى تنظیم برنامه هماهنگ، جهت مبارزه با آن دعوت کند.

امّا تروریست‏ها چه افرادى بودند؟ همان وهّابیان متعصّب که همه را غیر از خود کافر مى‏دانند و خون آن‏ها را مباح مى‏شمرند.

دولت عربستان با این کار مى‏خواهد هم خود را از هماهنگى با آنان تبرئه کند و هم براى نجات از چنگال آنان راه چاره قاطع و مؤثّرى بیندیشد.

به هر حال این محصول نامطلوب سبب شد که متأسّفانه نام اسلام در اذهان بسیارى از مردم جهان، با خشونت توأم گردد و بهانه و دستاویز بدى به دست مخالفان اسلام دهد تا آنجا که در بسیارى از کشورها، مسلمانان را «جماعتى آدمکش!» معرّفى کنند. البتّه تبلیغات سوء آمریکایى‏ها و به خصوص صهیونیست‏ها نیز به این امر بسیار کمک کرد، در حالى که اسلام پیام‏آور صلح، عدالت و محبّت بوده و هست.

همه مى‏دانیم در قرآن 114 سوره است که همه آنها جز یک سوره با نام خداوند «رحمان» و «رحیم» که اشاره به رحمت عام و خاص او است، آغاز مى‏شود و این یک مورد هم مربوط به اعلان جنگ با کسانى است که پیمان صلح با مسلمانان را شکستند.

قرآن با صراحت به پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله مى‏گوید ما تو را خشن و سنگ‏دل قرار ندادیم که اگر چنین بود مردم از گرد تو پراکنده مى‏شدند: «وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ». «1»

در روایات اسلامى مى‏خوانیم‏

«هَلِ الدِّینُ إِلَّا الحُبُّ؛

آیا دین چیزى جز محبّت است»، «2» محبّت به خدا، پیامبر، صالحان، و همه خلق خدا؛ ولى این آیینى که بر پایه محبّت بنا شده بر اثر اعمال گروه‏هاى زاییده وهّابیّت، چنان شد که بدترین دستاویز را براى تشویه چهره اسلام به دست مخالفان داد.

______________________________
(1). آل عمران، آیه 159.

(2). کافى، جلد 8، صفحه 80.

وهابیت بر سر دو راهى       29    

 

 

 


  
  

سپاه صحابه‏

قرنها شیعیان و اهل تسنّن در شبه قارّه هند در کنار هم به عنوان برادران مسلمان مى‏زیستند، تا زمانى که وهّابیّون متعصّب به عنوان سپاه صحابه شروع به کشت و کشتار شیعیان کردند و با استفاده از ترورهاى بى‏رحمانه خون این گروه از مسلمین را اعمّ از زن و مرد و کودک به خاک ریختند، آنها نیز در بعضى از موارد به مقابله برخاستند و ناامنى محیط را فرا گرفت.

پیدایش و حرکت این گروه از دید خبرگزارى‏هاى جهان چنین است:

این سپاه که ادّعا دارد پیرو دین پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله بوده و از این رو خود را «سپاه صحابه» نامیده است، گروهى افراطى است و یکى از فرق اهل تسنّن را در بر مى‏گیرد.

این گروه در اوایل دهه 1980 توسّط یک روحانى سنّى به نام «مولانا حق‏نواز جهنگوى» تأسیس شد که مصادف با سال‏هاى اوّل انقلاب اسلامى در ایران بود و علّت پایه‏ریزى گروه صحابه این بود که از تأثیرگذارى انقلاب اسلامى ایران بر مردم پاکستان جلوگیرى کند.

این گروه یکى از اهداف مهمّ خود را مبارزه با عزادارى امام حسین علیه السلام و در واقع تخطئه قیام آن حضرت مى‏دانستند و مجلّه «خلافت راشده» در طول سال‏هاى انتشار خود بارها این خواسته را

مطرح کرده و از دولت پاکستان خواسته است تا ضمن برچیدن تمامى امام‏باره‏هاى شیعه و حسینیّه‏ها، از برگزارى مراسم عزادارى عاشورا در کلّیه مدارس و دانشگاه‏ها جلوگیرى به عمل بیاورد. البتّه این تقاضا هیچ‏گاه از طرف دولت پاکستان مورد قبول قرار نگرفته است.

از دیگر اهداف این گروه، مبارزه با گروهى شیعى به نام «تحریک جعفرى» بوده است که در پاکستان در سال 1979 تأسیس شده است.

یکى از علل اصلى تشکیل «سپاه صحابه» مبارزه با خطرات احتمالى شیعیان و ترس از رشد قدرت نظامى، سیاسى و مذهبى آنان در منطقه بوده است.

بنا به آمارى که «پرویز مشرّف» اعلام کرده است فقط در عرض یک سال 400 نفر از دو گروه بر اثر حملات دو جانبه به قتل رسیده‏اند.

گروه «سپاه صحابه» علاوه بر حملات خود بر ضدّ شیعیان، ایرانیان مقیم پاکستان را مورد هدف تهاجمى خود قرار دادند، به این بهانه که ایشان از ناحیه حکومت شیعى در ایران مورد حمایت قرار مى‏گیرند و باید از میان برداشته شوند.

گروه «سپاه صحابه» مى‏خواهند که پاکستان به طور رسمى به عنوان سرزمینى سنّى‏نشین معرّفى شود. قلعه‏هاى نظامى و سنگرهاى این گروه بیشتر در نواحى جنوبى پاکستان در منطقه مرکزى و پرجمعیّت «پنجاب» و مرزهاى کراچى واقع شده و تعداد دفاتر و مراکز فعّالیّت این گروه به 500 مرکز بالغ مى‏شود و در هر بخش از

استان پنجاب شاخه‏اى از این گروه وجود دارد و حدود 000/ 100- صد هزار- نفر در عضویّت این گروه ثبت نام کرده‏اند و در کشورهاى خارجى نیز مراکزى براى فعّالیّت خود دایر کرده‏اند کشورهایى چون:

امارات متّحده عربى، عربستان سعودى، بنگلادش، کانادا و ....

بسیارى از حوزه‏هاى علمیّه و مدارس در ایالت پنجاب توسّط این گروه اداره مى‏شود و گزارش شده است که بسیارى از مدرسه‏هاى سنّى در خارج از کشور پاکستان، تحت نظارت معلّمان و نیروهاى «سپاه صحابه» اداره مى‏شوند و افراد خود را براى ترور مخالفان آموزش مى‏دهند.

«مولانا جهنگوى» در سال 1990 به قتل رسید. او در همان سال در انتخابات شوراى ملى شرکت کرده ولى رأى نیاورده بود، امّا کماکان در میان افراد خود از محبوبیّت بهره‏مند بود. بعد از او «مولانا اعظم طارق» مسئولیّت این گروه را به عهده گرفت.

گروه «سپاه صحابه» توسّط نظامیان طالبان حمایت مى‏شدند و «اعظم طارق» نیز آشکارا حمایت خود را از رهبر گروه طالبان اعلام مى‏کرد و او نیز به شدّت با قوانینى چون تحریم تلویزیون و سینما موافقت مى‏کرد.

اعظم طارق ابتدا از «لشکر جهنگوى» حمایت مى‏کرد ولى بعدها در فوریه سال 2003 ارتباط خود را با «لشکر جهنگوى» انکار کرد و ادّعا کرد که بعضى از اعضاى لشکر صحابه از روند صلح‏آمیز ما! براى‏

اجراى قوانین اسلامى به ستوه آمده و «لشکر جهنگوى» را تأسیس کرده‏اند، از این رو ما دیگر با ایشان کارى نداریم.

«اعظم طارق» متّهم شد که در حدود 103 مورد، رهبرى ترور مقامات شیعیان را به عهده داشته است.

منبع درآمد این گروه گاه از ناحیه سنّى‏هاى افراطى و ثروتمندى که در عربستان سعودى و خلیج فارس بودند، تأمین مى‏شد و گاه از ناحیه فرقه‏هاى متعصّب داخلى مانند گروه «جماعت اسلامى» و گروه «جماعت علماى اسلامى» و سایر گروه‏هاى هم عقیده با ایشان.

در 14 آگوست 2001 حکومت پاکستان تصمیم گرفت که جلوى حرکت گروه‏هاى افراطى را بگیرد. بعد از پنج ماه از این تصمیم، گروه صحابه همچنان به فعّالیّت‏هاى افراطى خود ادامه مى‏دادند، از این رو «پرویز مشرّف» در 12 ژانویه 2002 فعّالیّت این گروه را ممنوع اعلام کرد و به دنبال آن، گروه سپاه صحابه را مورد حمله قرار داد و افراد بسیارى را دستگیر کرد.

بعد از این واقعه «اعظم طارق» فعّالیّت خود را تحت عنوان جدیدى به نام «ملّت اسلامیّه» آغاز کرد و مبالغ هنگفتى از ناحیه هواداران خارجى خود به دست آورد.

در 15 نوامبر 2003 دولت پاکستان این گروه را نیز ممنوع اعلام کرد و اعضاى اصلى این گروه را دستگیر و حساب بانکى آنها را مصادره کرد و محلّ اجتماعات ایشان را در خانه‏ها، مساجد و سایر اماکن مورد حمله قرار داد.

دولت پاکستان براى اینکه جلوى فعّالیّت دیگرى از این گروه را در قالب اسمى جدید گرفته باشد، حدود 600 نفر از دستگیرشدگان را به پرداخت وجه ضمانت 000/ 100 روپیه محکوم کرد.

در اوایل اکتبر 2001 «اعظم طارق» نیز دستگیر شد. او همچنان که در حبس به سر مى‏برد، در انتخابات 10 اکتبر 2001 شرکت کرده و رأى لازم را آورده و به عنوان عضوى مستقل در مجلس فدرال ایالت پنجاب برگزیده شد و در نتیجه در 30 اکتبر از زندان آزاد شد.

او چند ماه پس از آزادى شروع به حمایت از دولت منتخب «ظفر الله خان جمالى» کرد و در نتیجه همچنان به حرکات افراطى خود علیه شیعیان ادامه داد.

او در 6 اکتبر سال 2003 به قتل رسید. بعد از قتل او نیروهاى امنیّتى در منطقه مستقر شدند و در روز بعد افراد مدرسه او که تحت رهبرى او بودند با هیاهوى بسیار در مراسم تشییع او شرکت کردند و بر پیکر او در مقابل ساختمان مجلس در اسلام‏آباد نماز گزاردند. بعد از آن جمعیّت به مغازه‏ها، رستوران‏ها و چند سینما حمله کرده، آن اماکن را به آتش کشیدند و خرابى بسیارى به بار آوردند. «1»

به هر حال نام «سپاه صحابه» یادآور خشونت‏هاى عجیب و کشت و کشتارهاى بى‏رحمانه حتّى در مساجد و در میان نمازگزاران است که در جاى جاى کشور پاکستان واقع شد    .

    (1). اقتباس از رسانه‏هاى معروف جهانى و دائرة المعارف‏atracnE     .

وهابیت بر سر دو راهى       24    

 

 

 


  
  

گروه طالبان‏

در سال 1994 میلادى توسّط «ملّا محمّد عمر» در قسمت جنوبى افغانستان در شهر «قندهار» تأسیس شد و از سال 1996 تا سال 2001 قسمت معظم کشور افغانستان را تحت سیطره خود داشت.

 حرکت اوّلیه طالبان به صورت ضعیف در سال‏هاى بین 1979 تا 1985 شکل گرفت. در آن ایّام میان افغانستان و شوروى جنگ در گرفته بود و هرج و مرجى که در فضاى افغانستان حاکم بود، فرصتى را براى حرکت طالبان بوجود آورده بود.

در دهه 1980 میلادى افغانستان توسّط اتّحادیه جماهیر شوروى به تسخیر درآمد و در طىّ این نبرد، نیروهاى مجاهدین افغانستان توسط آمریکا حمایت مى‏شدند، ولى سلطه شوروى بر افغانستان دیرى نپایید.

بعد از عقب‏نشینى نیروهاى شوروى در سال 1989 میلادى از شهرهایى نظیر «ازبک» و «تاجیک» گروه‏هاى کوچک دیگرى نیز به قدرتى نسبى دست یافتند. در همین ایّام بود که نیروى طالبان خود را به عنوان «اسلام خواهان» معرّفى کردند.

آنها که اکثر از نژاد «پشتو» بودند، تصمیم گرفتند که بار دیگر حکومت مرکزى را در کابل تسخیر کنند و در طىّ این مدّت از ناحیه آمریکا تأمین تسلیحاتى مى‏شدند!

در بدو این حرکت هزاران نفر از مردان جوان که اکثر آنها در اردوى حفاظتى آوارگان به سر مى‏بردند و نیز افراد یتیم و بى‏سرپرست بسیارى به این گروه پیوستند.

طالبان خود را به عنوان لشکر صلح! معرّفى کردند و افراد بسیارى که بیشتر پشتو بودند و از جنگ‏هاى سابق و هرج و مرجى که بر این کشور حاکم بود، خسته شده بودند این گروه را حمایت مى‏کردند؛ در حالى که بسیارى از افراد طالبان در مدارس وهّابیّون افراطى در پاکستان پرورش یافته بودند.

طالبان جنگ خود را در سال‏هاى 1994 تا 1995 در قسمت‏

جنوب و غرب افغانستان آغاز کردند و قندهار، هرات و سایر شهرهاى مجاور را به تصرّف خود درآوردند. در سال 1995 به حوالى کابل رسیدند ولى در همان سال توسّط نیروهاى حکومت عقب رانده شدند. آنها همچنان در تسخیر کابل سعى کردند تا آن‏که در سال 1996 کابل را به تصرّف خود درآوردند، که نتیجه آن از بین رفتن 50000 نفر بود! «برهان الدین ربّانى» و «گلبدین حکمتیار» به سمت شمال کشور فرار کردند و طالبان نیز بعد از اشغال کابل «محمّد نجیب الله» را که از طرف شوروى در آنجا فعّالیّت مى‏کرد، اعدام کردند.

در این ایّام بود که طالبان قوانین خشک مذهبى وهّابى‏هاى افراطى را به مرحله اجرا درآوردند.

ملّا محمّد عمر که بالاترین عضو در نیروى طالبان بود شورایى را تأسیس کرد که متشکّل از اعضاى بالا رتبه طالبان بود و قانون نهایى فقط با تصویب «ملّا محمد» به مرحله اجرا در مى‏آمد!

طالبان از طریق رادیوى کابل و توسّط بلندگوهایى که بر روى کامیونها مستقر کرده بودند، قوانین خود را به گوش ساکنین مى‏رساندند، آنها سینماها و تئاترها را تعطیل کردند و مردان را با ضرب شلّاق مجبور به اقامه نماز در مساجد مى‏کردند. مدارس دخترانه را تعطیل نمودند و کار کردن زنان در خارج از خانه نیز ممنوع گشت. در نتیجه اکثر اعضاى بیمارستان‏ها از کار برکنار شدند. این در حالى بود که بسیارى از زنان، مردان خود را در جنگ از دست داده‏

بودند و از تأمین معاش خود عاجز بودند.

طالبان بدون تشکیل دادگاه، افراد مجرم را مجازات مى‏کردند و مانند گوسفند سر مى‏بریدند، براى آنها مهم نبود چه کسى را مى‏کشتند، شیعه یا سنّى، هر کس مخالف آنها بود از دم تیغ مى‏گذراندند.

رژیم طالبان مکان امنى براى «اسامه بن لادن» ایجاد کرده بود، چرا که او در دهه 1980 به نفع افغانستان بر ضدّ رژیم شوروى اقدامات زیادى انجام داده بود و در پایان همین نبرد بود که او گروه «القاعده» را تأسیس کرد و گروه القاعده در حفظ طالبان اهتمام به سزایى داشت و همگام با طالبان با نیروى ائتلاف شمال در نبرد بود.

«بن لادن» کسى بود که آمریکایى‏ها او را به عنوان تروریستى با نبوغ و خوش استعداد تشخیص داده بودند چرا که در سال 1998 به سفارت آمریکا در کنیا و تانزانیا حمله کرده بود که در نتیجه حدود 250 یا 190 نفر کشته و بیش از 1400 نفر زخمى شدند!

به گفته آمریکایى‏ها حمله 11 سپتامبر هم توسّط بن لادن انجام شده بود و بدیهى بود که آمریکا «اسامه» را از «طالبان» طلب کند ولى رهبر طالبان این خواسته را هرگز نپذیرفت چرا که او وامدار «بن لادن» بود، و او را حافظ منافع خود مى‏دانست.

در ماه اکتبر آمریکا حمله خود را بر ضدّ تروریسم آغاز کرد و در نتیجه قسمتى از حمله خود را به طالبان و القاعده معطوف داشت و

انگلیس هم او را همراهى مى‏کرد. در این هنگام نیروى ائتلاف شمال نیز به حرکتى بر ضدّ طالبان دست زد که از طرف آمریکا نیز حمایت مى‏شد و کابل و سایر شهرهاى مهم را به تصرّف درآوردند و در نتیجه در همان سال طالبان نیروى مقاومت خود را از دست داد و سرانجام در همان سال «هرات» را نیز واگذار کرد.

طالبان در زمان اوج قدرت خود، از ناحیه کشورهایى نظیر پاکستان، عربستان سعودى و آمریکا حمایت مى‏شدند، ولى این حمایت دیرى نپایید.

بنابر تخمین‏ها، جنبش طالبان در سال‏هاى 1995 و 1996 براى تداوم فعّالیّت‏ها و عملیّات خود، سالانه به 70 میلیون دلار نیاز داشته‏اند. به نوشته نشریّه هندى «تحلیل استراتژیک» بخش اعظم این بودجه از طریق عربستان سعودى تأمین مى‏گردید. هفته نامه نیوزویک در یکى از گزارش‏هاى خود پیرامون این موضوع مى‏نویسد:

ریاض مهم‏ترین منبع مالى جنبش طالبان است!

«ملّا محمّد عمر» رهبر گروه طالبان در یک سفر به عربستان سعودى با مقامات بلند پایه این کشور دیدار و گفت‏وگو کرد و ریاض هم مبلغ 10 میلیون دلار کمک در اختیار گروه تحت امر وى قرار داد، تا به خشونت‏هاى بى‏حساب خود ادامه دهند، ولى همان‏گونه که اشاره شد بعدها همه به آنها پشت کردند و حکومت طالبان به تاریخ سپرده شد. «1»

______________________________
(1). برگرفته از مطبوعات مشهور و سایت‏هاى معروف جهان.

به هر حال به سبب خشونت‏هاى بى‏حساب طالبان، وقتى آمریکایى‏ها که خود از سردمداران خشونت در جهان هستند، به آنها حمله کردند نه تنها کسى از طالبان دفاع نکرد بلکه به سقوط آنها کمک کردند، و با تمام مشکلاتى که آمریکایى‏هاى استعمارگر براى مردم افغانستان به وجود آوردند، مردم افغان آنها را بر طالبان ترجیح دادند، چرا که فکر مى‏کردند خشونت طالبان از خشونت آمریکایى‏ها بیشتر است.

همان‏گونه که گفتیم طالبان زنان و دختران را به کلّى از تحصیل بازداشتند، و با هر گونه مظاهر زندگى جدید، هر چند مفید و مثبت بود به مبارزه برخاستند و همه آن‏ها را «بدعت» مى‏شمردند.

آن‏ها در حالى که افراد را به خاطر نداشتن ریش‏هاى بلند سرزنش و گاه بازداشت مى‏کردند، کشت تریاک را در افغانستان گسترش دادند و به قاچاق موادّ مخدّر کمک شایانى کردند، در عین حال حتّى کشیدن سیگار را حرام مى‏دانستند! و این به خاطر آن بود که درآمد مهمّى از کشت و قاچاق تریاک داشتند و با آن سلاح تهیّه مى‏کردند و برادران دینى خود را مى‏کشتند و هیچ کس نمى‏داند چگونه این تضادّ عملى را توجیه مى‏کردند: کشیدن سیگار حرام، گذاردن ریش‏هاى بلند لازم، امّا کِشت و قاچاق موادّ حرامى مثل تریاک به طور گسترده جایز!

وهابیت بر سر دو راهى، ص: 22

 

 

 


  
  
<      1   2   3   4   5   >>   >