سفارش تبلیغ
صبا ویژن
روزى دو گونه است : آن که بجوید و آن که بجویندش ، پس آن که دنیا را جوید مرگ در پى او پوید تا از دنیایش برون راند و آن که آخرت را خواهد دنیا او را جوید تا روزى‏اش را به کمال بدو رساند . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :29
بازدید دیروز :16
کل بازدید :368508
تعداد کل یاداشته ها : 205
103/2/28
2:51 ع

پیام حضرت امام ‏خمینی

بمناسبت شهادت دکتر مصطفی چمران

بِسْمِ ‏الله الرََّّحْمنِ الرََّّحیمِ

انالله وانّاالیه راجعون

 شهادت انسان‏ساز سردار پرافتخار اسلام، و مجاهد بیدار و متعهد راه تعالی و پیوستن به «ملاء اعلی»، دکتر مصطفی چمران را به پیشگاه ولی‏عصر ارواحنا فداه تسلیت و تبریک عرض می‏کنم. تسلیت از آنرو، که ملت شهیدپرور ما سربازی را از دست داد، که در جبهه‏های نبرد با باطل، چه در لبنان و چه در ایران، حماسه می‏آفرید و سرلوحه مرام او اسلام عزیز و پبروزی حق بر باطل بود. او جنگجویی پرهیزگار و معلمی متعهد بود، که کشور اسلامی ما به او و امثال او احتیاج مبرم داشت و تبریک از آنرو که اسلام بزرگ چنین فرزندانی تقدیم ملت‏ها و توده ‏های مستضعف می‏کند و سردارانی همچون او در دامن تربیت خود پرورش می‏دهد. مگر چنین نیست که زندگی عقیده و جهاد در راه آن است؟چمران عزیز با عقیده پاک خالص غیروابسته به دستجات و گروه‏های سیاسی، و عقیده به هدف بزرگ الهی، جهاد را در راه آن از آغاز زندگی شروع و به آن ختم کرد. او در حیات، با نور معرفت و پیوستگی به خدا قدم نهاد و در راه آن به جهاد برخاست و جان خود را نثار کرد. او با سرافرازی زیست، و با سرافرازی شهید شد و به حق رسید.هنر آن است که بی‏هیاهوهای سیاسی، و «خودنمایی»های شیطانی، برای خدا به جهاد برخیزد و خود را فدای هدف کند نه هوی، و این هنر مردان خداست. او در پیشگاه خدای بزرگ با آبرو رفت. روانش شاد و یادش بخیر.و اما ما می‏توانیم چنین هنری داشته باشیم، با خداست که دستمان را بگیرد و از ظلمات جهالت و نفسانیت برهاند.من این ضایعه را به ملت شریف ایران و لبنان، بلکه به ملت‏های مسلمان و قوای مسلح و رزمندگان در راه حق، و به خاندان و برادر محترم این مجاهد عزیز، تسلیت عرض می‏کنم. و از خداوند تعالی رحمت برای او، و صبر و اجر برای بازماندگان محترمش خواهانم.

اول تیرماه شصت

روح ‏الله ‏الموسوی‏ الخمینی

 

 


  
  
پاسخ به شب نامه اهل سنت پیرامون شهادت حضرت زهرا (س)
   
باسمه تعالی
باتوجه به مراسم باشکوه عزاداری حضرت فاطمه زهرا (س) در سال جاری، عده‌ای از تفرقه افکنان وهابی ، شب‌ نامه‌ای را در برخی از استان های مرزی کشور توزیع کردند که در آن، شبهاتی را پیرامون شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها مطرح شده بود و در پایان نوشته شده بود: (تقلید کورکورانه را بگذارید و به تبلیغات تاجران بازار مذاهب و تعصب توجه نکنید خودتان به میدان تحقیق در آیید وحق را ازباطل تشخیص دهید). با توجه به تماس‌های متعدد،  تصمیم گرفته شد برای روشن اذهان مسلمانان پاسخ مختصری  در اختیار عموم قرار گیرد.  

1. چرا حضرت علی (ع) در آن صحنه هیچ واکنشی از خود نشان نداد ؟

اولا:  امام علی (ع) در قدم نخست از خود واکنش نشان داد ؛ چنانچه آلوسی مفسر مشهور اهل سنت در این باره می‌نویسد :
عمر با غلاف شمشیر به پهلوی مبارک فاطمه و با تازیانه به بازوی حضرت زد . فاطمه ،  صدا زد : « یا ابتاه » علی (ع) ناگهان از جا برخاست وگریبان عمر را گرفت و بر زمین زد و بر بینی و گردنش کوبید.
تفسیر آلوسی :3/124 .
نقل این قضیه توسط آلوسی به هر نیتی که باشد ، نشانگر این است که واکنش علی (ع) در منابع معتبر شیعه در قرن اول و دوم  شیعه  وجود داشته است .
ثانیاً: برفرض این که واکنشی نشان نداده است ، به همان دلیلی بوده که پیامبر اسلام (ص)  در مکه مکرمه ، در قبال، شکنجه صحابه و حتی قتل سمیه مادر عمار یاسر واکنش نشان نداد.
ثالثاً:  وقتی یاران رسول خدا به خانه عثمان ریختند و متعرض همسر او شده و حتی دست او را با شمشیر قطع کردند ،  عثمان هیچ واکنشی از خود نشان نداد .


2 . چرا بعد از شهادت همسر خود فاطمة الزهراء علیها السلام ، انتقام او را نگرفت یا به فکر انتقام نبود ؟

اولاً: به همان دلیلی که پیامبر اسلام (ص) از کسانی که قصد ترور آن حضرت را داشتند  انتقام نگرفت.  با این که طبق نقل صحیح مسلم (ج 8 ص 123) «اثنى عشر منهم حرب لله ولرسوله فی الحیاة الدنیا ویوم یقوم الاشهاد»  دوازده نفر آنان محارب خدا و پیامبر در دنیا وآخرت بودند، پیامبر گرامی (ص) در پاسخ حذیفه و عمار که تقاضای قتل تروریستها را کردند، فرمود: به صلاح نیست که شایع کنند که پیامبر اصحاب خود را  به جرم تروریست بودن می کشد. «أکره أن یتحدّث الناس أنّ محمداً یقتل أصحابه» .
تفسیر ابن کثیر ج 2 ص 323.
ثانیاً : پیامبر اسلام بعد از فتح مکه ، از وحشی  قاتل حضرت حمزه ، انتقام نگرفت ، علی (ع)  نیز از سنت پیامبر اسلام (ص) پیروی کرد .

3 .  چرا با قاتلان دختر رسول خدا ص میانه خوبی داشت ؟

حضرت علی (ع) نه تنها با قاتلان فاطمه (س) میانه خوبی نداشت ؛ بلکه  در صحیح‌ بخاری آمده که  حضرت علی دوست نداشت چهره عمر را ببیند
کَرَاهِیَةً لِمَحْضَرِ عُمَرَ .
و همچنین ابوبکر را استبدادگر می دانست : وَلَکِنَّکَ اسْتَبْدَدْتَ عَلَیْنَا بِالأَمْرِ
صحیح بخاری: 5/82 ، ح4240 .
 
4 . چرا همواره از عمر تعریف و تمجید می‌کرد ؟

اولاً : آن چه که  به حضرت علی  (ع) نسبت می دهند که در در خطبه 228 نهج البلاغه از عمر تعریف کرده درست نیست و نامی از عمر در خطبه نیست ، بلکه صبحی صالح ، از علمای اهل سنت می‌گوید مراد یکی از اصحاب حضرت علی (ع) است .
نهج البلاغة ، صبحی صالح ، خطبه 228 ، ص 350 .
ثانیا ً: علی (ع) در خطبه سوم نهج البلاغه، عمر را مجموعه‏اى از خشونت، سختگیرى، اشتباه و پوزش طلبى می داند
و میگوید:
سوگند به خدا مردم در حکومت دومى، در ناراحتى و رنج مهمّى گرفتار آمده بودند، و دچار دو رویى‏ها و اعتراض‏ها شدند،و من در این مدت طولانى محنت‏زا، و عذاب آور، چاره‏اى جز شکیبایى نداشتم.
ثالثاً :  بنا به نقل صحیح مسلم نظر امام علی (ع) در باره ابوبکر و عمر این بود که  آنان  دروغگو ، گناه‌کار ، حیله‌گر و خیانت‌کار بودند .
صحیح مسلم : ج 5 ص 52 ح 4468.

5 . چرا حضرت علی حتی در ایام خلافت و حکومت خود هیچ‌گاه از شهادت همسر خود توسط عمر یادی نکرد ؟

اولاً: در خطبه 203  نهج البلاغه آمده که علی (ع) به هنگام دفن حضرت زهرا  (س) فرمود:
أَمَّا حُزْنِی فَسَرْمَدٌ وَ أَمَّا لَیْلِی فَمُسَهَّدٌ
از این پس اندوه من جاودانه، و شبهایم، شب زنده دارى است، تا آن روز که نزد خدا  بروم .
ثانیاً:  علی (ع) در دوران حکومتش نزد سلیم بن قیس از شهادت حضرت زهرا یاد کرد و فرمود:

فاطمه (س) از دنیا رفت در حالى که اثر تازیانه در بازویش مانند بازوبند باقى مانده بود.
کتاب سلیم بن قیس ، ص674 .
ثالثاً:  ابن عباس می‌گوید:علی (ع) در جنگ صفین از  کتابى که به املای پیامبرو به خط خودش بود برایم خواند که  چگونه حضرت زهرا علیها السّلام شهید مى‏شود
کتاب سلیم بن قیس الهلالی ، ص915 .

6. چرا حضرت علی (ع) سه تن از فرزندان خویش را به نام‌های ابوبکر ، عمر ، عثمان نامگذاری کرد ؟

اولاً : این نام‌ها آن زمان مرسوم بود،  ابن حجر عسقلانی در الإصابة نام 21 نفر از صحابه را می‌آورد که اسم آن‌ها عمر و 26 نفر عثمان و سه نفر ابوبکر بوده .
ثانیاً :  نام برخی از اصحاب ائمه (ع) ، یزید بن حاتم ، یزید بن عبد الملک ، یزید بن عمر بن طلحه و ... . آیا آن‌ها به خاطر علاقه به یزید بن معاویه ، بود؟ .
ثالثاً : ابوبکر که کنیه یکی از فرزندان  علی (ع) هست ، نام او محمد بوده.
التنبیه والاشراف ص 297، الارشاد ج 1 ص 354 .
و حضرت به خاطر علاقه خود به عثمان بن مظعون ، نام فرزندش را عثمان گذاشت.
مقاتل الطالبیین ، ص 55 و تقریب المعارف ، ص 294.
و عمر بن الخطاب به دلیل  خشونت ذاتی که داشته ، نام فرزند علی (ع) را همنام خود قرار داد
وکان عمر بن الخطاب سمّى عمر بن علیّ بإسمه .
أنساب الأشراف ج 1 ص 192، تهذیب التهذیب ج 7 ص 427.
هم چنین نام تعدادی از مسلمانان را نیز تغییر ‌داد.
اسدالغابة ج 3 ص 284، طبقات ج 6 ص 76 ، الاصابة ج 5 ص472.
رابعاً : اگر نامگذاری نشانه روابط خوب هست ، چرا خلفاء هیچ کدام از فرزندان خود را  علی  وحسن و حسین (ع)  نامگذاری نکردند.

7. راستی چرا حضرت علی دختر خود به نام ام کلثوم را از همان همسر شهیدش بدنیا آمده بود ، به نکاح قاتل همسر خود درآورد ؟

اولاَ: وقتی علی (ع)  از دادن دخترش به عمر مخالفت کرد، عمر به  عباس عموی پیامبر گفت اگر علی به من دختر ندهد دو نفر را وادار می کنم که به دروغ شهادت دهند که علی دزدی کرده و دستش را قطع می کنم.
کافی ، ج 5 ، ص 346 .
ثانیاً: هیثمی  از علمای بزرگ اهل سنت نوشته اشت: در برابر اعتراض عقیل به این ازدواج ، علی (ع) خطاب به عباس  فرمود:
درة عمر أحرجته الی ماتری
خشونت عمر باعث این کاری که می بینی گردید.
مجمع الزوائد ج 4 ص 272، معجم کبیر ج 3ص45.
ثالثاً: علمای اهل سنت نوشته اند:
عمر بن خطاب قبل از ازدواج با ام کلثوم ، ساق پایش را لمس می‌کند و او را در بغل گرفت و بوسید. وام کلثوم از این کار زشت، عصبانی شد و به وی گفت: اگر تو خلیفه نبودی، دماغت را می شکستم، چشمت را کور می کردم
الاصابه، ابن حجر: 8/464 و سیر أعلام النبلاء، ذهبی:3/501. تاریخ بغداد، الخطیب البغدادی، ج 6، ص 180.

اگر این قضیه صحت داشته باشد، باید طرفداران خلیفه پاسخ دهند که آیا درست است که حاکم اسلامی که باید حافظ ناموس ملت باشد، خود با ناموس مردم این چنین کند؟
سبط ابن جوزی از علمای اهل سنت می گوید:
وهذا قبیح والله، ثمّ بإجماع المسلمین لایجوز لمس الأجنبیّة فکیف ینسب عمر إلى هذا ؟
به خدا سوگند این کاری که از عمر نقل می کنند، قبیح است  دست زدن به دختر نامحرم حرام است ...
تذکرة خواص الأمة : 321.

8 . چرا حضرت امام حسن و امام حسین (ع) مادام العمر از شهادت مادرشان توسط عمر یادی نکردند؟ در هیچ یک از منابع شیعه و سنی در این باره مطلبی وجود ندارد .
اولاً:‌ امام حسن (ع) در مناظره‌ای که با معاویة و دار ودسته وی داشت ، خطاب به مغیرة بن شعبة فرمود:
تو همان هستى که فاطمه دخت گرامى رسول خدا (ص) را کتک زدى ؛ تا آنجا که خون آلود شد و فرزندی که در رحم داشت سقط کرد.
احتجاج طبرسی ، ج1، ص 278.

ثانیاً: امام حسین (ع) نقل می کند که  امام علی (ع) در هنگام دفن فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمود :
بر این مصیبت بزرگ همچون مادرى که  فرزند از دست داده مى‏نالیدم . یا رسول الله ! در محضر خداوند دخترت مخفیانه به خاک سپرده شد، حقّش را به زور گرفتند ، و آشکارا از ارث خود محروم گشت، و حال آن که هنوز از رحلت تو دیرى نپائیده و یاد تو فراموش نگشته است .
الکافی ج 1 ص 458 و الأمالی ، المفید - ص 282 .
ثالثاً: آیا در عصری که عمر بن خطاب به بهانه جلوگیری از گریه بر میت تازه گذشته ، شبانه و بدون اجازه وارد خانه مردم می‌شود و زن‌ها را کتک زده و حجاب از سر آن‌ها بر می‌دارد ، می‌توان مجلس عزاداری برپا کرد؟
المصنف ، عبد الرزاق ج 3 ، ص 557 .

 9 . چرا مردم مدینه در قبال قتل دختر پیامبر ص سکوت کرده و هیچ اقدامی نکردند؟

اولاً: آیا عمل مردم مدینه ملاک حقانیت است یا عمل امیر المؤمنین (ع) ؟پیامبر اکرم  (ص) فقط در حق علی فرموده :
علی مع الحق والحق مع علی
علی با حق و حق با علی است .
 تاریخ بغداد:14/322 ومجمع الزوائد :7/237.
ثانیاً: مگر مردم مدینه نبودند که در برابر کشتن عثمان و تعرض به همسر او عکس العملی از خود نشان ندادند واجازه ندادند جنازه او را در قبرستان مسلمانان دفن کنند و مجبور شدند او را در قبرستان یهود دفن کنند تا  معاویه در زمان حکومتش قبرستان یهود را به قبرستان بقیع متصل ساحت.
تاریخ طبری ج 3 ص 468 و438.

10. چرا شما تا چند سال پیش از جریان شهادت بی خبر و فراموش بودید و الآن بیادتان آمد؟ تقویم‌های پیش 1372 .

اولاً :  جوینی از علمای اهل سنت  و استاد مورد تأیید ذهبی  از رسول اکرم (ص)  قضیه  غصب حق فاطمه زهرا و شکستن پهلوی آن حضرت  وسقط  محسن او  و شهید نمودن آن بزرگوار را نقل می کند.
فرائد السمطین ، ج2 ، ص34 و35 .
ثانیاً :  حضرت علی (ع) به هنگام دفن فاطمه (س) فرمود:
وَ سَتُنْبِئُکَ ابْنَتُکَ بِتَظَافُرِ أُمَّتِکَ عَلَى هَضْمِهَا .
به زودى دخترت تو را آگاه خواهد ساخت که امّت تو چگونه در ستمکارى بر او اجتماع کردند، از فاطمه علیها السّلام بپرس، و احوال اندوهناک ما را از او خبر گیر، که هنوز روزگارى سپرى نشده، و یاد تو فراموش نگشته است.
نهج البلاغه خطبه 202.
ثالثاً: در بند 8 سخن امام حسن و حسین (ع) در باره شهادت حضرت زهرا نقل شد.
رابعاً: کلینی از امام کاظم (ع) نقل می کند که فرمود:
إِنَّ فَاطِمَةَ (علیها السلام ) صِدِّیقَةٌ شَهِیدَةٌ ...
فاطمه صدیقه و شهیده بود.
کافی ج1، ص 458 .
خامساً: در طول تاریخ همه ساله ایام فاطمیه،  شیعیان به مناسبت شهادت حضرت زهرا مراسم عزاداری اقامه می کردند و بعد از انقلاب هم  این مراسم در بیوت مراجع عظام و رهبری اقامه می شود.
سادساً:  امام خمینی (ره) روز 18 اسفند 1360 (13 جمادى الاول 1402.) فرمودند: من هم وفات و شهادت بانوى بزرگ اسلام را بر همه مسلمین و بر شما برادران عزیز ارتشى، سپاهى و بسیج و بر حضرت بقیة اللَّه- ارواحنافداء- تسلیت عرض مى‏کنم.
صحیفه امام/ 16/87.
سابعاً: شهرستانی ، از علمای اهل سنت می‌نویسد :
عمر در روز بیعت به شکم فاطمه ( علیها السلام) ضربه زد که منجر به سقط شدن نوزاد وی از شکمش شد . عمر ، فریاد می زد این خانه را با هر که در آن است به آتش بکشید ؛ و در خانه به جز علی و فاطمه و حسن و حسین کسی نبود » .
الملل والنحل ، شهرستانی ، ص83 .
سابعاً: ابن تیمیه حرانی ، قضیه هجوم به خانه فاطمه را قبول می‌کند ولی با توجه به عنادی که دارد به فکر توجیه آن بر می آید.
منهاج السنة ، ج4 ، ص220 .


90/4/6::: 3:12 ص
نظر()
  
  

اوصاف بدترین بندگان خدای متعال

مقاله حاضر شرح و تفسیر خطبأ 102 نهج البلاغه است که در آن به شرح اوصاف بدترین بندگان خدای متعال از منظر امیرمؤمنان می پردازد. انسان های محروم از الطاف، توجه، عنایت و کمک الهی، گرفتار گمراهی و انحراف از حق هستند.
کسانی که خدای متعال آنان را به خود وانهد، راهنمای مطمئنی نخواهند داشت، شیطان نیز با وسوسه های خویش آنان را از طریق سعادت دور می سازد و با عمل به فکر و رأی خویش، گمراه می شوند. از این رو، هر انسان مؤمنی برای طی طریق حق باید معارف ناب اسلامی را از منابع اصیل دینی و عالمان دینی برگیرد.«و ان من أبغض الرجال الی الله تعالی لعبدا وکله الله الی نفسه جائرا عن قصد السبیل سائرا بغیر دلیل. ان دعی الی حرث الدنیا عمل و ان دعی الی حرث الآخره کسل. کأن ما عمل له واجب علیه و کأن ما ونی فیه ساقط عنه... أیها الناس سیأتی علیکم زمان یکفأ فیه الاسلام کما یکفأ الاناء بما فیه. أیهاالناس ان الله قد أعاذکم من أن یجور علیکم و لم یعذکم من أن یبتلیکم و قد قال جل من قائل» (ان فی ذلک لآیات و ان کنا لمبتلین) (مؤمنون/ 30)؛ (نهج البلاغه/ خ102) از بدترین مردم نزد خدا کسی است که خداوند او را به خودش واگذارد و از راه راست روی برتابد و بدون راهبر راه سپرد. اگر به کشت دنیا دعوت شود، پاسخ گوید و دست به کار شود، ولی اگر به کشت آخرت خوانده شود سستی کند. گویا آنچه برای آن کار می کند، بر او واجب است و آنچه را در آن سستی و کوتاهی می کند از او نخواسته اند. ای مردم، به زودی روزگاری بر شما آید که اسلام از حقیقت خود تهی شود، همان گونه که ظرفی پر، واژگون گردد. ای مردم، خداوند از ستم خویش پناهتان داده است، اما هرگز شما را از امتحان شدن پناه نداده است، و آن برترین گوینده فرمود: «بی شک در این نشانه هایی است و ما قطعاً آزمایش کننده ایم.»
در آغاز خطبأ 68 حضرت علی(ع) فرمودند: «محبوب ترین بندگان خدا کسی است که خدا او را در پیکار با نفس یاری می کند»؛ یعنی خداوند بنده محبوب خویش را از لطف، عنایت و حمایت خود محروم نمی سازد و او را به حال خود رها نمی کند. اما در خطبه 210 حضرت می فرمایند: «و ان من أبغض الرجال الی الله تعالی لعبدا وکله الله الی نفسه جائرا عن قصد السبیل سائرا بغیر دلیل.»

کیفر وانهاده شدن به خویش و حرمان از هدایت الهی

مبغوض ترین و بدترین مردم نزد خداوند کسانی هستند که وجدان و خرد خود را سرکوب کرده و دستورات الهی را زیر پا نهاده اند. در نتیجه، خداوند آنان را از عنایات و هدایت خویش محروم ساخته است، و چون به افکار و آرای پوچ خود تکیه دارند، ایشان را به خودشان وانهاده است.
نشانأ بی اعتنایی خداوند به چنین کسانی این است که آنان از راه راست که انسان را به قرب خداوند نایل می سازد روی برمی تابند و بدون راهنما در مسیر پرفراز و نشیب زندگی گام برمی دارند. طبیعی است کسی که از راهنمایی حاملان علوم الهی و مفسران وحی و پیشوایان معصوم محروم ماند و آنان زوایای دین و قوانین و آموزه های شریعت را به او ننمایند، هلاک می شود.
ما در همأ مراحل و شئون زندگی خود نیازمند کمک خداوندیم. اگر او ما را از عنایات کمک ها و هدایت خویش محروم سازد، قطعاً شکست می خوریم. بدون هدایت الهی نمی توان به سرمنزل مقصود رسید. کسی که از این هدایت محروم گردد، به انحراف از حق و گمراهی گرفتار می شود. هیچ کس خود نمی تواند به مسیر حق و سعادت راه یابد، و هدایت بندگان و حتی انبیا از سوی خداوند صورت می پذیرد؛ با این تفاوت که خداوند انبیا را بدون واسطه هدایت می کند، و هدایت مردم توسط وحی، پیامبران و جانشینان آنان که در مکتب ایشان پرورش یافته اند، صورت می گیرد.
سخنانی که به کلام خدا، پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) مستند نیستند، فاقد اعتبار و حجیت اند. البته، استناد سخن به خداوند و امامان معصوم گاه قطعی است، و آن در صورتی است که کلام مورد استناد ازنظر سند و دلالت قطعی باشد، و گاه ظنی است، و آن در صورتی است که سند یا دلالتشان و یا هر دو قطعی نباشد. طالبان هدایت و نیل به حق و سعادت، باید با کسانی که با کلمات خدا و اولیای او انس دارند و عمر خود را برای فهم و درک آنها سپری کرده اند ارتباط داشته باشند و معارف صحیح را از آنان فراگیرند تا از آفات علم در امان مانند و به مسیر صحیح هدایت رهنمون شوند:
«ان دعی الی حرث الدنیا عمل و ان دعی الی حرث الآخره کسل. کأن ما عمل له واجب علیه و کأن ما ونی فیه ساقط عنه.»
کسی که خداوند او را به خودش وانهد، راهنمای مطمئنی نخواهد داشت و درپی کسی می رود که خود گمراه است یا به فکر و رأی بی اعتبار خویش اعتماد می کند. نشانه گمراهی او این است که اگر او را به تجارت و منفعت دنیا دعوت کنند می پذیرد. او نیرو و توان خود را صرف تجارت و کسب و کار دنیا می کند تا به ثروت و امکاناتی که درپی آن است دست یابد. البته، شیطان نیز او را به حال خویش رها نمی کند و با وسوسه هایش وی را برمی انگیزد تا حتی از راه های نامشروع درپی برآوردن خواسته های دنیایی اش برآید. اما در مقابل، این انسان گمراه و غافل وقتی به تجارت و تلاش برای آخرت دعوت می شود، تنبلی و کوتاهی می کند و از تلاش برای رسیدن به سرمایه و ثروت جاودانه آخرت سرباز می زند.
حضرت در سخن خویش از دو تعبیر قرآنی «حرث الدنیا» و «حرث الاخره » بهره گرفته و به این ترتیب ما را متوجه این حقیقت ساخته اند که دنیا کشتزار یا محل تجارت است. اگر ما دنیا را اصیل بدانیم و هدفمان صرفاً رسیدن به آن باشد و همه تلاش خود را صرف رسیدن بدان کنیم، دستاوردی جز متاعی ناقابل و ناچیز نخواهیم داشت. اما اگر از این فرصت برای کسب کمالات و مقامات معنوی و جلب رضایت الهی بهره بریم، به ثروت بی نهایت و جاودانه آخرت و رضوان خداوند دست خواهیم یافت. خداوند در این باره می فرماید:
(من کان یرید حرث الآخره نزد له فی حرثه و من کان یرید حرث الدنیا نؤته منها و ما له فی الآخره من نصیب) (شوری/20)؛ هر که کشت آن جهان خواهد برای او در کشتش می افزاییم، و هر که کشت این جهان خواهد، به وی از آن می دهیم و در آن جهان هیچ بهره ای ندارد.
سپس حضرت می فرمایند او آنچه شرعاً بدان مکلف نشده و چه بسا سودی نیز برای او ندارد، برخود واجب می داند و به جد در پی انجام آن است. مثلا دانش آموز و دانشجو پرسش هایی که دانستن پاسخ آنها برایش سودی ندارد می پرسد و خود را به مطالعه کتاب هایی سرگرم می کند که هیچ نفع اخروی و مادی ای برای او ندارد. اما برای فراگیری اصول اعتقادی، تکالیف، وظایف دینی و انجام تکالیف شرعی، مانند امر به معروف و نهی از منکر و هدایت دیگران، سستی می ورزد؛ گویا این امور بر او تکلیف و واجب نشده اند.

ضرورت اهتمام به معارف حقیقی دین

«ایها الناس سیاتی علیکم زمان یکفا فیه الاسلام کما یکفا الاناء بما فیه.» حضرت می فرمایند زمانی فرا می رسد که اسلام محتوا و حقیقت خود را در جامعه از دست می دهد و از آن تنها نام و ظاهری باقی می ماند. بدین ترتیب، ایشان هشدار می دهند که مواظب باشیم در پدید آمدن چنین وضع اسفباری نقشی نداشته باشیم. بکوشیم ایمان خود را تقویت و معارف و عقاید دینی خود را از عالمان راستین و متقی فرا گیریم و در ارتباط با تکالیف و وظایف دینی به هوس و رای خود عمل نکنیم. در این باره به کسانی اعتماد نکنیم که سخنان و رفتارشان عقلا و شرعا برای ما حجیت ندارد.
همان گونه که بزرگان دین فرموده اند، وقتی آیات الهی تلاوت می شود، باید خود را مخاطب آنها بدانیم و انذارهای خداوند و از جمله انذار از عذاب آخرت را متوجه خود ببینیم؛ چنان که اولیای خدا با رعایت این ادب قرآنی، وقتی آیات عذاب الهی را می خواندند، اشکشان جاری می شد و بدنشان می لرزید، یا وقتی با آیات رحمت و بشارت به بهشت و نعمت های آن روبه رو می شدند، شادمان می گشتند و خدا را سپاس می گفتند. همچنین وقتی ما با سخنان رسول خدا(ص) و امامان معصوم(ع) و از جمله سخنان امیرمومنان(ع)، در این خطبه روبه رو می شویم، باید خود را مخاطب آن قرار دهیم؛ زیرا این سخنان جز در مواردی که از طرق علمی ثابت شود تقیید و تخصیص خورده اند و قراینی قطعی بر اختصاص آنها به شرایط خاص یا افراد خاصی وجود داشته باشد، عام و مطلق اند و همه موقعیت ها، زمان ها و افراد را شامل می شوند.
شناخت عام و خاص، مطلق و مقید و ناسخ و منسوخ روایات و گزاره های دینی، اهمیت ویژه ای دارد؛ تا آنجا که فقها و علمای بزرگ، سال ها از عمر خود را صرف شناسایی این امور کرده اند و با تلاش های طاقت فرسای خود کوشیده اند تا میراث گرانقدر معارف و فقه اهل بیت(ع) را در اختیار ما بگذارند. درباره عظمت تلاش آنان و جدیتشان در فراگیری آن معارف ناب، داستان های عجیبی نقل شده است. از جمله درباره صاحب جواهر، که یکی از ارکان فقه و فقاهت است و همه فقیهان عصر بر سر خوان نعمت او نشسته اند و از ذخیره بزرگ و جاودانه علمی او بهره ها برده اند، در جایی از کتاب سترگ خویش نوشته است: امشب فرزند من جوان مرگ شد و از دنیا رفت. قرار شده جنازه ایشان تا صبح در منزل بماند و فردا مراسم تغسیل، تکفین و تشییع و خاکسپاری انجام گیرد. خواستم خدمت بزرگی در حق او انجام دهم و بزرگترین ثواب و هدیه را نثار روحش سازم. با خود اندیشیدم و به این نتیجه رسیدم که بزرگ ترین و با ارزش ترین کار، نگارش کتاب جواهر است. از این رو، از شب تا صبح بر بالین جنازه او به نگارش مباحثی از جواهر پرداختم و ثواب آن را به روحش هدیه کردم.
بنابر این، شایسته است که مردم معارف و احکام دین را از علمای راستین، که با خلوص و وسواس و احتیاط بسیار و به دور از هوی و هوس و منافع شخصی، معارف و احکام دین را استخراج کرده اند، بیاموزند و سراغ کسانی نروند که از تقوای الهی بهره ای ندارند و اسیر وسوسه های شیطان اند و به ظاهر، خود را عالم نامیده اند.

پیراستن خداوند از ظلم در بستر آزمون بندگان

«ایها الناس ان الله قد اعاذکم من ان یجور علیکم و لم یعذکم من أن بیتلیکم و قد قال جل من قائل» (ان فی ذلک لآیات و ان کنا لمبتلین.) (مؤمنون، 30) حضرت در سخن خویش ساحت الهی را از ظلم به بندگان بری می دانند. نفی ظلم از خدا بدان روست که علت ظلم درخداوند وجود ندارد، زیرا ظلم یا از احتیاج برمی خیزد، درحالی که خداوند متعال غنی مطلق است و نیازی ندارد تا برای آن مرتکب ظلم شود. یا ظلم برای به دست آوردن سود و منعفت است، و خداوند منزه از آن است که درپی سودی باشد و در راه تأمین آن بر بندگان ظلمی روا دارد، همچنین ظلم می تواند ازجهل برخیزد. بدیهی است که خداوند عالم مطلق است و بر همه حقایق احاطه دارد. گاهی نیز ظلم ناشی از خودخواهی است، و همه کمالات درخداوند جمع است و احساس حقارت در او نیست تا با خودخواهی درصدد جبران آن برآید.
بدین ترتیب، ساحت خداوند ازهر عیب و نقصی منزه است. از این رو، مرتکب ظلم نمی شود. آیات قرآن نیز برعدل الهی و نفی ظلم از ساحت ربوبی گواهی می دهند. برای نمونه، خداوند می فرماید:
(و أن الله لیس بظلام للعبید) (آل عمران، 182)؛ و خدا به بندگان ستمگر نیست.
«ان الله لا یظلم الناس شیئاً ولکن الناس أنفسهم یظلمون). (یونس: 144)؛ به راستی خدا بر مردم هیچ ستم نمی کند. بلکه مردم برخود ستم می کنند.
خداوند به بندگان خود ظلم و ستم نمی کند، اما وعده نداده که آنان را نیازماید. آزمایش، سنت قطعی و ثابت خداوند است که در زمینه ارتکاب افعال اختیاری و گزینش راه و روش برای انسان ها مقدر فرموده و آنان را با آنچه دراختیارشان قرارداده است، می آزماید. ابزارهای آزمایش، هم، چیزهایی است که مطلوب و خوشایند انسان هاست و هم چیزهایی است که آدمیان خوش نمی دارند.
به دیگر سخن، برای تحقق آزمایش الهی، همواره باید خوشی ها، لذات، ناخوشی ها و آلامی باشند تا وسیله آزمایش آدمی گردند. انسان ها موظفند از بعضی خوشی ها چشم بپوشند و بر پاره ای ناخوشی ها صبر و شکیبایی ورزند و بدین ترتیب آزموده می شوند. پس خوشی ها و لذات، و نیز ناخوشی ها و آلام در زندگی دنیوی یک اصل اند که درمتن تدبیر الهی لحاظ شده اند.
از جمله نعمت های بزرگی که خداوند به ما عنایت فرموده و ما را بدان ها می آزماید، نعمت هدایت و نعمت اسلام است. اگر ما دراستفاده از این نعمت بزرگ، کوتاهی کنیم، خود موجب محروم گشتن از آن شده ایم؛ چون خداوند هیچ نعمتی را از بندگانش نمی ستاند، مگر آنکه آنان ناسپاسی کنند و زمینه حرمان از آن نعمت را درخود فراهم آورند:
«ذلک بان الله لم یک مغیرا نعمه أنعمها علی قوم حتی یغیروا ما بانفسهم و أن الله سمیع علیم (انفال:53) این ]کیفر فرعونیان و کافران پیش از آنان[ از آن روست که خدا هرگز بر آن نبوده است که نعمتی را که بر مردمی ارزانی داشته دگرگون کند تا آنکه آنان آنچه درخودشان است دگرگون سازند (حال خود را به کفر و ناسپاسی و ستمگری بگردانند) و خدا شنوا و داناست.
در مقابل، اگر کسی به درستی از نعمت های خداوند بهره برد و خداوند را به خاطر نعمت هایش سپاس گفت و ادب بندگی به جای آورد، خداوند نعمت های بیشتری ارزانی اش می کند (و اذ تاذن ربکم لئن شکرتم لازیدنکم و لئن کفرتم ان عذابی لشدید) (ابراهیم:7) و هنگامی که پروردگارتان به شما آگاهی داد که اگر سپاس گزارید همانا شما را ] نعمت[بیفزایم و اگر ناسپاسی کنید هر آینه عذاب من سخت است.


90/4/5::: 2:11 ص
نظر()
  
  
شهید مهندس صدرالله فنی+تصاویر
وقتی با خودروی دولتی به مأموریتی می‌رفت، اگر به هنگام گذر از شهری برای کاری شخصی مثلا مراجعه به پزشک یا خرید وسیله‌ای وارد شهر می‌شد، کیلومتر خودرو را یادداشت می‌کرد تا هزینه بنزین را حساب و پرداخت کند. این موضوع، دقت و وسواس او را نسبت به بیت المال نشان می‌داد...سرویس دفاع مقدس «تابناک» ـ جهادگر شهید مهندس صدرالله فنی از مجاهدان مومن و جوانان متعهد و مخلصی بود که از آغاز نهضت اسلامی در گروه‌های مبارز و در خط امام خمینی(ره) فعال بود و تا شهادت، لحظه‌ای از فداکار ی غافل نشد.

مروری بر برخی از فعالیت های او در عمر با برکتش آموختنی است؛ پس با هم از او چگونه بودن را می‌آموزیم.
سوره‌های کوچک قرآن و اشعار کودکانه را برای فرزندانمان می‌خواند و ضبط می‌کرد و وقتی بچه‌ها احساس دلتنگی می‌کردند، آنها را برایشان می‌گذاشتم و آنها با صدای پدر آرام می‌شدند.

هر گاه صدرالله در منزل بود و سیمای جمهوری اسلامی ایران  تصویر مبارک امام خمینی (ره) را نشان می‌داد و یا سخنرانی آن رهبر عزیز را پخش می‌کرد، با شور و شعف خاصی صدایم می‌کرد و می‌گفت: کار‌ها را بگذار و بدو بیا. امام را ببین.

راوی: همسر شهید

مهندس صدرالله فنی مالک اشتر امام خمینی بود که از سال 1353 در دانشگاه شیراز مبارزات خود با رژیم پهلوی را آغاز کرد و واسطه نیروهای انقلابی دانشگاه و روحانیت مبارز بهبهان بود.

راوی: سردار رحیم صفوی


روزی که در سپاه شوش بودم، وقت ناهار گذشته بود و از جلوی تدارکات می‌گذشتم که دیدم صدرالله، یکی ازکیسه‌های نان خشک محلی را که به صورت کمک‌های مردمی برای ما فرستاده بودند، باز کرده و خیلی ساده و بی پیرایه نان خشک می‌خورد و ظرف آبی هم در کنار خود داشت که گاهی جرعه‌ای از آن می‌نوشید. از دیدن این صحنه شرمنده شدم و تحت تأثیر قرار گرفتم و با شرمندگی پرسیدم: برادر فنی! غذا داریم. بفرمایید تا بچه‌ها بیاورند. با ادب و تواضع پاسخ داد: ممنون. دعا کن که خدا به خاطر همین مقدار نان خشک از من بگذرد، چون کاری برای اسلام انجام نداده ام.

راوی:احمد خنیفر

من برادرم شهید صدرالله فنی را مدتها بود که می‌شناختم، ولی بیشترین نزدیک ما زمانی بود که او در مسایل اطلاعاتی و برون مرزی دفاع مقدس مشغول شد. او بسیار بااستعداد و توانمند و در عین حال بی ادعا و مخلص بود.
با وجود آنکه در شرایط بسیار سخت، ماه ها در خاک عراق بود و شناسایی می‌کرد، هیچگاه اسیر نشد.

راوی: دکتر محسن رضایی

وقتی با خودروی دولتی به مأموریتی می‌رفت، اگر به هنگام گذر کردن از شهری برای کاری شخصی مثلا مراجعه به پزشک یا خرید وسیله‌ای وارد شهر می‌شد، کیلومتر خودرو را یادداشت می‌کرد تا هزینه بنزین را حساب و پرداخت کند. این موضوع، دقت و وسواس او را نسبت به بیت المال نشان می‌داد.

راوی: احمد فروزنده


اوج درایت و فداکاری صدرالله در زمانی دیدیم که فرماندهی قرارگاه سپاه شانزدهم رمضان که مسئولیت سازماندهی مردم جنوب عراق را بر عهده داشت، دیدیم که مدت های طولانی در درون کشور عراق و در قلب خاک دشمن به کار شناسایی و مدیریت مجاهدین عراقی مشغول بود و ثمرات بسیاری داشت و توانست ضربات مهلکی بر پیکره ارتش بعث عراق وارد کند.

راوی: دکتر علی شمخانی


صدرالله در یکی از مأموریت های خود، شش ماه در خاک عراق و در میان مردم آنجا مشغول تبلیغ و سازماندهی و آموزش و مسلح کردن مردم بود و عملیات های بسیاری از جمله ترور وابستگان رژیم بعث عراق گرفته تا عملیات های نظامی را انجام داد. یکی از کارهای او، شناسایی خلبان هایی بود که شهرهای ایران را بمباران می‌کردند. او توانست با کمک مجاهدین عراقی، آنان را شناسایی و با طراحی دقیقی آنها را ترور کرده و به سزای رفتار زشت خود برساند.

صدرالله توانست در عملیات بدر، ترکیبی از نیروهای رزمنده ایرانی و مبارزین عراقی را به درون خاک عراق ببرد و از پشت به نیروهای ارتش بعث حمله کند و تلفات فراوانی از آنها بگیرد.

کردها به صدرالله، «کاک مصطفی خیبری» و عرب ها به او «ابوفاطمه» می‌گفتند.

راوی: محمد  فروزنده
 جهادگر شهید مهندس صدرالله فنی در وصیتنامه اش نوشته است:

سپاس خدای رحمان و رحیم را به جای می‌آورم که به من لطف نمود تا در کنار رزمندگان اسلام باشم.

تولد: بهبهان ـ 1334
شهادت: 4 دی 1366

90/4/4::: 3:10 ص
نظر()
  
  
<   <<   6   7