به گزارش خبرگزاری رسا، متن ذیل مصاحبه دبیرخانه نخستین کنگره علامه سعید العلماء و ملا محمد اشرفی از علما و فقهای برجسته استان مازندران، با آیت الله سیدموسی شبیری زنجانی از مراجع تقلید است، که با توجه به درپیش بودن سالروز ولادت علامه ملا محمد اشرفی و نیز برگزاری کنگره این عالم فرهیخته به خدمت علاقه مندان به ساحت مرجعیت تقدیم می شود.
س: با تشکر و تقدیر از حضرتعالی، لطفاً به عنوان شروع سخن، چنانچه از شرح حال و زندگینامه علامه سعید العلماء نکته خاصی در خاطر دارید بیان فرمایید؟
مرحوم حاج شیخ مهدی مازندرانی می فرماید: پس از مراجعت مرحوم علامه سعید العلماء از نجف اشرف به شهر بابل، مرحوم شیخ مرتضی انصاری می فرمود: من فکر می کردم که علامه سعید العلماء چه گناهی مرتکب شد که خداوند توفیق حضور در عتبات عالیات را از ایشان سلب کرد و به مازندران عزیمت نمود ولی بعداً که قضایای فرقه های گمراه بابی ها و بهایی ها پیش آمد و ایشان با فرمان جهاد برای مبارزه با آنان، آن قدم بزرگ را برداشت فهمیدم که خداوند ایشان را برای این کار نگهداشت تا این فرقه ضاله در آن منطقه بدست ایشان ریشه کن شود.
وقتی سران بابی ها می خواستند ایشان را نابود کنند، او در چاهی مدت ها مخفی شده بود که در نتیجه منجر به کسالت شدیدی ایشان گشت که در اثر آن بیماری در وسط تابستان در داخل چاه، می بایست گرما و آتش در جلوی او باشد تا احساس سرما نکند.
س: در مورد مقامات علمی و فقهی ایشان چه خاطره ای دارید ؟
مرحوم علامه ملا محمد اشرفی می گوید: من یک بار درشهر بابل به درس خارج اصول مرحوم علامه سعید العلماء رفته ولی درسش را نپسندیده و تصمیم گرفتم که دیگر شرکت نکنم. وقتی این خبر به مرحوم علامه سعید العلماء رسید به من پیغام دادند که یک بار دیگر به درس بیاید، من باردوم در درسش حضور یافتم چنان او را عمیق دیدم که خود را در برابر او همچون پر کاهی مشاهده کردم که امواج دریا او را به هر طرف که بخواهد پرتاب میکند. ایشان در پایان درس وقتی با هم خلوت کردبم به من فرمودند: من درس دیروز را برای آقایانی می گفتم که در همان سطح بودند و درس امروز را برای شما گفتم، چون شنیدم که اهل فضل هستید.
مرحوم علامه سعید العلماء، عالم درجه اول جهان اسلام در آن عصر بود و در فقه و اصول همسنگ شیخ انصاری بود.
س: پیرامون ارتباط علامه سعید العلماء با شیخ مرتضی انصاری مطالبی بفرمایید؟
وقتی مرحوم صاحب جواهر خواست از دنیا برود علمای نجف را در منزل خود جمع کرد، همه آمدند و دور بسترش نشستند. فرمود: ملا مرتضی کجاست ؟ ( منظور ایشان شیخ مرتضی انصاری بود )
رفتند دنبال ملا مرتضی نجفی که یک عالم عربی در نجف اشرف بود و او را آوردند، فرمود: من ملا مرتضی دزفولی را می خواهم.
رفتند و شیخ مرتضی انصاری را آوردند و ایشان در همان مجلس مرجعیت عامه شیعه را پس از خود به ایشان واگذار نمود. مرحوم شیخ مرتضی انصاری آن را نپذیرفت و طی نامه ای برای مرحوم علامه سعید العلماء در بابل نوشت: شما در تحصیل در نجف از من دقیق تر بودید و شایسته است مرجعیت را بپذیرید ولی مرحوم علامه سعید العلماء این موقعیت را قبول نکرد و به ایشان پیغام داد که من خانواده ام را به تقلید از شما فرا می خوانم و شایسته است مرجعیت را شما اداره نمایید.
س: آیا حضرتعالی از محل دفن مرحوم علامه سعید العلماء اطلاع دارید؟
من خودم برای زیارت قبر ایشان به شهر بابل رفته ام که متأسفانه مزارش بسته بود و دلم سوخت که چرا این گونه مظلوم، غریب و گمنام است. امیدوارم به برکت این نکوداشت، مزار او مرمت و باز سازی شده و دوباره در اذهان زنده گردد.
س: آیاحضرتعالی از شاگردان ایشان کسی را می شناسید ؟
یکی از شاگردان مرحوم علامه سعید العلماء آیت الله شیخ زین العابدین مازندرانی است که صاحب رساله علمیه بود و شیعیان هندوستان مقلد ایشان بودند و در داخل کشور ما هم مقلدین فراوانی داشتند.