مختار!
راهی نمانده است
همین امشب
از سریال بیرون بزن
پیش از آن که شمر و سنان کاری کنند
با کمک سازمان ملل
بیرون بزن
با همین کیان ایرانی و همین ایرانیان
که نشستهاند پای گیرندههایشان
و با همین شمشیرها
که در دست فرزندان مالک است
به جنگ شمر برویم
و شمر همین آل خلیفه است
همین عبدالله است و همین عبیدالله
و شمر همین شورای اعراب اند
که منجنیق آوردهاند در بحرین
و «آیات» خدا را می کشند و لگدمال میکنند
وگرنه اهل سنت با مایند
و عاشقان رسول الله با مایند
تنها شمر و سنان
با آل سعود و آل خلیفه
با آل شکم و آل حرام آن سویند
و آل کاخ سفید و آل کاخ الیزه آن سویند
و آل بی بی سی
همیشه آن سو بودند
به مختار گفتم چارهای نمانده
باید از دل سریال بیرون زد
با اسب
با شمشیر
با قایقهای تندرو و با شعر
که جهان همین کوفه ست
و عاشقان علی(ع) امشب
بر پشت بامهای زمین آتش روشن کردهاند
1- هر روزی که در آن معصیت و گناه نشود، آن روز عید است .. امام علی (ع)
1- دعایش کنید، دعا .. می ترسم از حسین (ع) مظلوم تر باشد، بشود، بماند ..
1- شده ام درخت وادی طوی، بعد از موسی و خدا .. کاش در مَحرم مُحرم بیشتر فرصت ِ شنیدنم دهید!
خواهم که در این میکده آرام بمیرم
گمنام سفر کرده و گمنام بمیرم
عمریست مرا مونس و جان نام حسین(ع) است
دل خواسته در سایه ی این نام بمیرم
از آن همه سنگ
یعنی .. چند س ن گ به پیشانی حسین (ع) خورد... ؟
آ
ه
ه
ه
شاه شمشاد قدان خسرو شیرین دهنان
که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان
مست بگذشت و نظر بر من درویش انداخت
گفت ای چشم و چراغ همه شیرین سخنان
تا کی از سیم و زرت کیسه تهی خواهد بود
بندهء من شو و برخور ز همه سیم تنان
کمتر از ذره نهای پست مشو مهر بورز
تا به خلوتگه خورشید رسی چرخ زنان
بر جهان تکیه مکن ور قدحی می داری
شادی زهره جبینان خور و نازک بدنان
دامن دوست به دست آر وز دشمن بگسل
مرد یزدان شو و فارغ گذر از اهرمنان
پیر پیمانهکش من که روانش خوش باد
گفت پرهیز کن از صحبت پیمان شکنان
با صبا در چمن لاله سحر میگفتم
که شهیدان کهاند این همه خونین کفنان؟
گفت حافظ من و تو محرم این راز نهایم
از می لعل حکایت کن و شیرین دهنان