سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دلت را با پند زنده کن و با بی رغبتی بمیران و با یقین نیرو بخش و با حکمت روشن ساز . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :112
بازدید دیروز :7
کل بازدید :369820
تعداد کل یاداشته ها : 205
103/9/7
5:14 ع

چاره ای نمانده ..

 

 

 


مختار!

 راهی نمانده است
همین امشب
از سریال بیرون بزن
پیش از آن که شمر و سنان کاری کنند
با کمک سازمان ملل
بیرون بزن
با همین کیان ایرانی و همین ایرانیان
که نشسته‌اند پای گیرنده‌هایشان
و با همین شمشیرها
که در دست فرزندان مالک است
به جنگ شمر برویم

 و شمر همین آل خلیفه است
همین عبدالله است و همین عبیدالله
و شمر همین شورای اعراب اند
که منجنیق آورده‌اند در بحرین
و «آیات» خدا را می کشند و لگدمال می‌کنند
وگرنه اهل سنت با مایند
و عاشقان رسول الله با مایند
تنها شمر و سنان
با آل سعود و آل خلیفه
با آل شکم و آل حرام آن سویند
و آل کاخ سفید و آل کاخ الیزه آن سویند
و آل بی بی سی
همیشه آن سو بودند
به مختار گفتم چاره‌ای نمانده
باید از دل سریال بیرون زد
با اسب
با شمشیر
با قایق‌های تندرو و با شعر
که جهان همین کوفه ست
و عاشقان علی(ع) امشب
بر پشت بام‌های زمین آتش روشن کرده‌اند

                         

 

 

 

 

 

 

1-     هر روزی که در آن معصیت و گناه نشود، آن روز عید است .. امام علی (ع)

1- دعایش کنید، دعا .. می ترسم از حسین (ع) مظلوم تر باشد، بشود، بماند ..

1- شده ام درخت وادی طوی، بعد از موسی و خدا .. کاش در مَحرم مُحرم بیشتر فرصت ِ شنیدنم دهید!

 

   

 

 

خواهم که در این میکده آرام بمیرم

گمنام سفر کرده و گمنام بمیرم

عمریست مرا مونس و جان نام حسین(ع) است

دل خواسته در سایه ی این نام بمیرم

  

 

 

 از آن همه سنگ

   

یعنی ..  چند س ن گ به پیشانی حسین (ع) خورد... ؟

 

 

 

آ

ه

ه

ه

  

  

 

 

 

 

 

شاه شمشاد قدان خسرو شیرین دهنان

که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان‏

مست بگذشت و نظر بر من درویش انداخت

گفت ای چشم و چراغ همه شیرین سخنان‏

تا کی از سیم و زرت کیسه تهی خواهد بود

بنده‏ء من شو و برخور ز همه سیم تنان

کمتر از ذره نه‏ای پست مشو مهر بورز

تا به خلوتگه خورشید رسی چرخ زنان‏

بر جهان تکیه مکن ور قدحی می داری

شادی زهره جبینان خور و نازک‏ بدنان

دامن دوست به دست آر وز دشمن بگسل

مرد یزدان شو و فارغ گذر از اهرمنان

پیر پیمانه‏کش من که روانش خوش باد

گفت پرهیز کن از صحبت پیمان شکنان‏

با صبا در چمن لاله سحر می‏گفتم

که شهیدان که‏اند این همه خونین کفنان؟

گفت حافظ من و تو محرم این راز نه‏ایم

از می لعل حکایت کن و شیرین دهنان‏