بی صدا مسمار میشود می نشیند درسینه
عشق که چیز عجیبی نیست
بازو میشود که سپر در باشد
عشق که چیز عجیبی نیست
در می شود و نفوذ می کند بین پهلوی شکسته ات
***
عشق که چیز غریبی نیست
خون میشود و می چکد از پهلویت به زمین
عشق که چیز غریبی نیست
محسن و میشود و .........................................................
عشق که چیز غریبی نیست
چادر میشود و گیر میکند بین پاهایت در کوچه های مدینه
****
عشق که ترس ندارد
ریسمان میشود و می پیچد به دستهای یارت
عشق که ترس ندارد
می شود فاطمه و می میرد به پای علی!
عشق که چیزی نیست همه چیز است میشود سیلی می نشیند بر گونه مادر!