سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کار نیک را به جاى آرید و چیزى از آن را خرد مشمارید که خرد آن بزرگمقدار است و اندک آن بسیار ، و کسى از شما نگوید دیگرى در انجام کار نیک از من سزاوارتر است که به خدا سوگند ، بود که چنین شود ، چه نیک و بد را مردمانى است ، هر کدام را وانهادید اهل آن ، کار را به انجام خواهد رسانید . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :5
بازدید دیروز :7
کل بازدید :369713
تعداد کل یاداشته ها : 205
103/9/7
8:34 ص
< src="http://comments.persianblog.ir/cc.aspx?blogID=294719&rnd=38872.3583333333" type="text/java">

پیام غدیر

 

روزى که رسول خدا(ص)در «حراى حق‏» به نبوت مبعوث شد، فرمان‏هدایت و سعادت انسان‏ها را در کف داشت.

آن روز هم در «پهنه غدیر» و در جمع حاجیان برگشته از زیارت‏خانه خدا به خطبه خوانى پرداخت، باز در اندیشه نجات امت وتضمین سعادت آنان بود.

این است که «غدیر» را حلقه میانى «رسالت‏» و «امامت‏»

مى‏شناسیم و «ولایت‏» را تداوم «نبوت‏» مى‏دانیم.

غدیر، از سویى به «بعثت در حرا» وصل مى‏شود و از سوى دیگربه «شهادت در کربلا» پیوند مى‏خورد و فاصله میان حرا تا کربلارا دریایى از باورهاى پاک و هدایتهاى آسمانى پر کرده است که در«غدیر» تجسم یافته است.

دریاى غدیر، از ریزش آبشارگون وحى بر جان محمد(ص)لبریز است وقامت دین در زلال «غدیرخم‏» انعکاس مى‏یابد.

«غدیر» ، هنوز هم چشمه‏اى لبریز از هدایت‏ها و کرامت‏هاست ودریایى مواج از آب حیات و باور و بصیرت، تا در کویر حیرت وهامون ضلالت، کام جانها را سیراب سازد و هادى اندیشه‏ها گردد.

غدیر، یک «کتاب مبین‏» است، سندى براى تداوم خط رسالت درجلوه امامت و صراطى مستقیم که به سنت پیامبر خدا منتهى مى‏شود.

امتى که پاسدار غدیر باشد، عاشوراهاى مظلومیت و کربلاهاى خون‏و شهادت را شاهد نخواهد بود و ولایت در محاق غربت و تنهایى‏نخواهد ماند.

دریغ و صد دریغ که کوردلان و خفاشان به تابش خورشید، دل ودیده نسپارند و به تیرگى و ظلمت‏خو کنند و همچون گله‏اى باچوپان باشند و راهى بى راهنما و شبى بى چراغ و کشتى‏اى بى ناخداو دشتى بى چشمه و کویرى بى آب...!

قافله‏اى که از زیارت کعبه بر مى‏گشت و راهش حق بود و بارش‏ایمان و مقصدش «الله‏» ، وقتى به غدیر خم رسید، چشم به افقى‏دوخت که پیام هدایت داشت و دستى را دید که خورشیدى فرا دست‏بردو به همگان نشان داد که:

هر که را باشم منش مولا و دوست ابن عم من على، مولاى اوست

و گوش امت‏به دهانى بود که از وحى و غیب مى‏گفت و به خدا وصل‏بود و دامن، دامن معرفت‏براى بندگان خدا هدیه مى‏داد و خرمن،خرمن کرامت و معنویت پیش پایشان مى‏ریخت، تا از وسوسه‏هاى نفس وتلبیس ابلیس و فریب نفاق رها شوند و همچنان «عبد خدا» و«مطیع رسول‏» بمانند.

ولى.... مگر شیطان مى‏گذارد که بندگان خدا، راه بندگى را بى‏درد سر بپیمایند و به مقصد برسند؟!

خطبه حضرت رسول در آن دشت‏سوزان، آب گوارایى براى روح‏هاى‏عطشناک بود که مى‏رفت تا همیشه تاریخ را سیراب سازد.

اما.... مگر گذاشتند که این زلال گوارا به جانهاى تشنه برسد؟

رسول خدا(ص)مى‏خواست دست «امت‏» را در دست «امام‏» بگذارد،تا نه گمراه شوند و نه سرگردان، نه تشنه بمانند و نه در دام‏نفس بیفتند.

این بود که منشور بلند و جاودانه «خطبه غدیر» را سرود و به‏گوش تاریخ سپرد.

مردم نیز پیمان‏ها بستند و تبریک‏ها گفتند و قول‏ها دادند.

اما.... تاریخ نشان مى‏دهد که آن عهدها شکستند و آن پیمان‏هااز یادها رفت.

افسوس که گروهى از امت، در کلاس درسهاى نبوت و وحى، مردودشدند و آن همه «یاد» ها را به «نسیان‏» سپردند.

هزاران دست‏بیعتگر کجا رفت؟ وفا با آل پیغمبر کجا رفت؟ اگر «مولى‏» ، «ولى‏» مى‏شد، چه مى‏شد؟ خلیفه گر «على‏» مى‏شد، چه مى‏شد؟ ولى... خاتم دوباره بى نگین شد عدالت‏با على خانه نشین شد

اینک ماییم و على(ع)که غدیر خم را از دریاى فضایلش به موج‏نشانده است.

على(ع)، برگزیده محمد(ص)نبود، بلکه منتخب خدا بود.

پیامبراکرم(ص)تنها مامور ابلاغ پیام آسمان بود «بلغ ما انزل‏الیک من ربک‏» و اگر در آن نیمروز داغ، آن پیام را نمى‏رساند، رسالت الهى را به انجام نرسانده بود.

اینک ماییم و غدیر، که مرامنامه مکتب ما و محور وحدت ما وچراغ راهمان و راه زندگیمان است.

گرامیداشت غدیر، تکریم رسالت پیامبر(ص)و وحى خدایى است.

تکریم غدیر، ارج نهادن به فضیلت‏هاى متبلور در وجود صاحب‏ذوالفقار و ساقى کوثر است.

بها دادن به غدیر، اداى احترام به تکمیل دین و اتمام نعمت‏است.

کاشتن بذر ولایت در جانهاست.

نشان دادن خورشید به گرفتاران در ظلمتهاست.

عید گرفتن غدیر، ارج نهادن به کرامت انسان است، چرا که غدیر،عید عدالت و رهبرى، عید کمال‏طلبى و حق جویى، عید شعله افکنى براندیشه‏ها و امید آفرینى در دلهاست.

غدیر، روز بشریت و روز «انسان‏» است، عید پیمان و میثاق وعهد است.

آیا دریغ نیست که بشریت امروز، على(ع)را نشناسد و درک نکند واز زمزم زلال «على‏شناسى‏» سیراب نشود؟ و دامن مهر در این دریانشوید و چراغ راه از این فروغ الهى نجورید؟!....

رسالتى را که رسول در غدیر خم انجام داد، اطاعت امر خدا بودو حج آن سال، گرچه به «حجه‏الوداع‏» شهرت یافته است، لیکن درگذشته‏هاى دور و در متون کهن، از آن به «حجه‏الابلاغ‏» هم تعبیرشده است، که اشاره به همین فرمان «بلغ‏» است که نازل شد و چون‏ابلاغ انجام گرفت، آیه «اکمال دین‏» فرود آمد و حجت تمام شد وصراط، روشن گشت.

راویان شیعه و اهل سنت، همه در کتابها نوشتند و در نقل‏هاآوردند.

شاهدان، بارها براى اثبات حق، به «خطبه غدیر» استنادکردند.

مولفان، براى اینکه حق این روشن و مسلم انکار نشود، صدها سندبراى غدیر و خطبه رسول خدا و بیعت مردم آوردند و ثبت کردند، تااگر «انصاف‏» در میان باشد و هدف، شناختن حقیقت‏باشد، نه‏انکار لجوجانه خورشید و نه کتمان حسودانه فضایل و نه ستیزعنودانه با «ولى خدا» و «وصى رسول‏» ، به این آینه بنگرند،آینه غدیر، که همه حقیقت در آن متجلى است.

از این جهت، بر این باوریم که «خطبه غدیریه‏» حضرت محمدنیز، همچون خود غدیر خم مظلوم است و مورد بى مهرى قرار گرفته‏است و جز چند جمله مشهور آن، چندان مطرح نیست، در حالى که‏سزاوار و بجاست که این منشور جاویدان، هر چه دقیق‏تر و گسترده‏ترو پرشورتر، مورد توجه و مطالعه و شرح و تفسیر قرار گیرد، تاچشمهاى بصیر، از درخشش حکمتها و پندها و تذکارهاى پر ارج این‏گنجینه معرفت، لذت ببرد و به تماشاى «حقیقت ناب‏» بنشیند.

بر این باوریم که در اداى تکلیف نسبت‏به «غدیر» ، قصورکرده‏ایم.

مى‏بایست «غدیر» را بیش از این، چونان مشعلى فرا راه‏اندیشه‏هاى بشرى قرار دهیم و دین پژوهان و حقیقت جویان را بافرهنگ ژرف نهفته در غدیر آشنا سازیم و جامعه بشرى را با دوچشمه فیاض و جوشان معرفت، یعنى «قرآن و عترت‏» آشنا سازیم.

دو چشمه‏اى که یادگار پیامبر و میراث ماندگار آن رسول خاتم تادامنه قیامت است و خود او پیروان و متمسکان به این هر دو را که‏نام «ثقلین‏» بر آنها نهاده است، ارج نهاده و سلامتشان را از«ضلالت‏» ، تضمین کرده است.

آرى....آرى، حرف وپیغام «غدیر» این است:

آب را از سرچشمه باید خورد، میوه را از شاخه باید چید، چهره را بى پرده باید دید.


90/2/30::: 12:1 ع
نظر()