حضرت آقا ساعت ?? روز گذشته به منزل ما تشریف آوردند و به درخواست بنده به منزل شهید عبدالحمید جنیدی رفتند تا حضور ایشان تسلای دل مادر و خانواده داغدار نصرالله جنیدی تنها فرزند پسر شهید باشد. آقا نیز، بسیار شهدای جنیدی را مورد تفقد و لطف قرار دادند و خاطرات آشنایی خانواده ما و زمان شهادت همه فرزندان را یکی یکی یادآوری کردند.
مادر شهیدان جنیدی با بیان اینکه خانواده شهدا باید همواره دنبالهرو آرمانهای شهدایشان باشند، گفت: خانواده شهدا نباید دست از تبعیت از ولایت برندارند. ما نیز آمادهایم تا جان و آبرویمان را در راه دفاع از ولایت فدا کنیم.
بتول جنیدی در گفتوگو با خبرنگار فارس اظهار داشت: حضرت آقا ساعت ?? روز گذشته به منزل ما تشریف آوردند و به درخواست بنده به منزل شهید عبدالحمید جنیدی رفتند تا حضور ایشان تسلای دل مادر و خانواده داغدار نصرالله جنیدی تنها فرزند پسر شهید باشد. آقا نیز، بسیار شهدای جنیدی را مورد تفقد و لطف قرار دادند و خاطرات آشنایی خانواده ما و زمان شهادت همه فرزندان را یکی یکی یادآوری کردند.
وی درخصوص نحوه آشنایی مرحوم حجتالاسلام جنیدی با رهبر معظم انقلاب افزود: معمولاً روحانیها وقتی با هم آشنا میشوند یا در جلسات درس است یا هم مباحثه و همشهری هستند؛ اما مرحوم جنیدی با هیچیک از این شیوهها با رهبر انقلاب آشنا نشدند؛ بلکه در سال ?? در دوران ریاست جمهوری آقای خامنهای، مرحوم جنیدی امام جمعه رودسر از توابع گیلان بودند که از اهالی گیلان ? اتوبوس را برای دیدار با حضرت آقا راهی تهران کردند؛ چون ما اصالتاً پیشوایی هستیم، دوتا اتوبوس هم از پیشوا برای دیدار با آقای خامنهای آمدند.
مادر شهیدان جنیدی ادامه داد: وقتی خدمت ایشان شرفیاب شدیم، پیش از حضور آقا در میان جمعیت، حاج آقای ما را صدا زدند و به طبقه بالا بردند، وقتی آقا تشریف آورند بلافاصله دست حاج آقا جنیدی را بوسیدند؛ این صحنه برای ما بسیار عجیب بود؛ چون آقای خامنهای با آقای جنیدی هیچ آشنایی نداشتند. بعد از این دیدار هم اعلام کردند که خانواده حاج آقا جنیدی اجازه دیدار خصوصی با آقا را دارند. اما حکمت آن رفتار حضرت آقا برای ما مشخص نشد.
حاجخانم جنیدی اظهار داشت: در سال ?? که همسرم بیمار شدند، ما از گیلان به پیشوا آمدیم و حضرت آقا برای عیادت همسرم به منزل ما تشریف آوردند؛ آقا بسیار ناراحت بودند و فرمودند که یک هفته است که «من میخواهم به عیادت حاجآقا بیایم اما بچهها امروز و فردا میکنند؛ دیگر گفتم اگر امروز آمدید که هیچ، وگرنه خودم میروم»؛ ایشان در این دیدار بسیار خانواده را مورد لطف قرار دادند و گفتند که «نگران نباشید، حاج آقا هیچ ناراحتی ندارند، شما نارحت هستید که پرستارید»؛ و حاج آقا دو روز بعد از این دیدار به رحمت خدا رفتند.
جنبدی افزود: سال ?? فرزندم عبدالحمید که جانباز شیمیایی و موجگرفته جنگ بود به شهادت رسید، حضرت آقا به منزل ما تشریف آوردند که به درخواست بنده به منزل شهید که نزدیک منزل ما است، تشریف بردند؛ و در ضمن صحبتهاشان فرمودند «در سال ?? یا ?? (دقیقاً خاطرم نیست) وقتی مرحوم حاج آقای جنیدی به دیدار ما آمدند من در میان جمعیت نگاه میکردم و دیدم این وجهه، وجهه دیگری است و بیاختیار دستش را بوسیدم»؛ هریار که ما با خانواده به دیدار آقا میرفتیم ایشان مانند کبوتری که بال بگشاید، حاج آقا را در آغوش میگرفتند و از ایشان با عنوان «جنیدی خودمان» یاد میکردند که حاکی از ارتباط معنوی حضرت آقا با حاج آقا جنیدی بود.
وی اظهار داشت: بعد از فوت نصرالله فرزند شهید عبدالحمید، دو شب از آقا امام زمام (عج) خواستم که دیدار آقا را قسمت ما بفرماید و میگفتم «آقاجان، میدانم ایشان خیلی سرشان شلوغ است و دلم هم نمیخواهد وقت ایشان را بگیرم؛ اما چشم ما را به جمال ایشان روشن کن»؛ که شب سوم یعنی دیشب حضرت آقا به منزل ما تشریف آوردند.
مادر شهیدان جنیدی گفت: البته دو شب پیش هم خواب دیدم که مرحوم جنیدی در اتاق نشسته که یک سید نورانی از در خانه وارد شدند؛ آقای ما گفتند ظرف میوه در اتاق من آماده باشد که مهمان میآید من مزاحم شما نشوم؛ وقتی هم حضرت آقا تشریف آوردند فرمودند که «سه روز است میگویم برنامهای فراهم شود تا به دیدار شما بیاییم اما مهیا نمیشود».
جنیدی در خصوص فرزندان شهیدش نیز گفت: نصرالله سومین فرزند من و نخستین شهید خانواده بود که ?? سال داشت و وقتی جنگ آغاز شد خواب و خوراک نداشت؛ وقتی از مدرسه میآمد و سفره پهن میشد دور سفره میگشت و گریه میکرد؛ پدرش میگفت «همه میرویم شما ناراحت نباش»؛ نصرالله هم با گریه میگفت «آقاجان کجا میرویم، دشمن دارد به تهران میآید آنوقت ما بنشینیم غذا بخوریم و به فکر خودمان باشیم»؛ بعد از آن فوراً به تهران آمد و دوره جنگهای چریکی را دید و در گروه شهید چمران بود که در کنار کرخه به شهادت رسید. پیکر نصرااله را ?? روز بعد از شهادتش به خانه آوردند.
وی بیان داشت: شهید دوم خانواده، آخرین پسرم رضا بود، که در سپاه پذیرفته شد و ?? روز در منجیل آموزش دید؛ گفتم مادر پدر و برادرهایت در جنوب هستند شما هم سعی کن به جنوب بروی؛ گفت «نمیخواهم به هتل بروم بلکه میخواهم بجنگم»؛ به همین دلیل به غرب رفت و در پاکسازی روستاهای مریوان به شهادت رسید. بعد از شهادتش کردهای ضدانقلاب ?? هزار تومان پول خواستند تا پیکر رضا را به ما تحویل دهند؛ من هم به بچههای سپاه پیغام دادم که بگویید «به شما پول بدهم که باز اسلحه جور کنید و عزیزهای دیگرمان را بکشید. بچه من مال شما» که بعد از ?? ماه در سال ?? در مرحله پاکسازی که رزمندگان کرد مسلمان انجام دادند پیکر رضا را آوردند در حالی که چند پاره استخوان و بادگیر و پلاکش بیشتر نبود.
*آقا فرمودند؛ در پس ناراحتیها اجر عظیمی نهفته است
همسر مرحوم حجتالاسلام جنیدی گفت: محمد هم در آغوش برادرش در جزیره مجنون به شهادت رسید که ?? سال پیکرش مفقود بود؛ حاجعبدالحمید هم در همین منطقه شیمیایی میشود و بعد از شهادت محمد دچار موجگرفتگی هم میشود. و در سال ?? به شهادت میرسد؛ حضرت آقا بعد از شهادت عبدالحمید وقتی به خانه ما تشریف آوردند، فرمودند «ایشان اگر مقامش از شهدای دیگر شما بیشتر نباشد، کمتر نیست؛ چون خودش را مطرح نکرد و به دنبال درمانهای دیگر نبود» و فرمودند «من حمید را از ته دل دوست میداشتم» که این فرموده ایشان را زیر عکس عبدالحمید نوشتیم.
وی گفت: دیروز هم که حضرت آقا تشریف آوردند از ایشان خواستم تا نوشتهای را زیر عکس آقا نصرالله بنویسند که آرامش قلب خانواده باشد؛ ایشان هم نوشتند «بسماللهالرحمن الرحیم؛ خداوند متعال رحمت و فضل خود را بر خانواده شاکر و پرگذشت و با اخلاص جنیدی روزافزون فرماید؛ درجات مرحوم حجتالاسلام جنیدی و فرزندان شهیدش و جوان عزیز تازه درگذشته را متعالی سازد و به بانوی محترم جنیدی و دیگر بازماندگان صبر و سکینه عنایت کند» و دائم میفرمودند «ما ناراحتیم اما در پس پرده این ناراحتیها اجر عظیمی نهفته است».
جنیدی با بیان اینکه خانواده شهدا باید همواره دنبالهرو آرمانهای شهدایشان باشند؛ گفت: خانواده شهدا نباید دست از تبعیت از ولایت برندارند. ما نیز آمادهایم تا جان و آبرویمان را در راه دفاع از ولایت فدا کنیم؛ نوه من نصرالله که به رحمت خدا رفت، بسیار دلباخته و شیفته حضرت آقا بود و میگفت که «مادر نه یک قدم عقب و نه یک قدم جلو، باید دقیقاً ولایتمدار باشیم». او بسیار دوست داشت که آقا را از نزدیک زیارت کند.
مادر شهیدان جنیدی گفت: او این شیوه زندگی را از پدر شهیدش آموخته بود که در وصیتنامهاش نوشت «ولایت فقیه یعنی همه حکمها از او صادر میشود؛ او فوق قانون است اگر گفت نفس نکش، نمیکشم» که این مطلب را آقا شاید در سال ?? در خطبه نماز جمعه فرمودند که «یکی از عزیزان نقل کرده اگر ولی گفت نفس نکش، نمیکشم؛ او میداند که من نمیگویم نفس نکش»!
جنیدی اظهار داشت: مرحوم نصرالله در فتنه ?? هم توسط فتنهگران دچار جراحت زیادی شد به طوریکه دندههایش شکسته بود و میگفت مادر امیدی نداشتیم که از زیر دستهایشان زنده بیرون بیاییم؛ اما نا امید نبود و میگفت که «جان و همه دارایی ما فدای انقلاب و رهبر».