بگونه ای که هیچ گاه از ایشان دیده نشد که جز فرا خواندن افراد به سیره ائمه اطهار (علیهم السلام) کار دیگری از ایشان سر زده باشد .
سخن از کرامات و حکایات ایشان بیشتراز این جهت قابل توجه است که یک عاشق و سالک راستین الی الله تا چه حد می تواند در این مسیر به تعالی برسد ، در این صورت است که می بینیم داشتن کرامتی مثل طی الارض و صد ها کرامت بی بدیل برای ایشان کاملا عادی است و ملاک اصلی در مکتب ایشان میزان خلوص نیت وتوسل به اهل بیت (ع ) است ...
مکتبی که ایشان خود را غلام آن می دانستند و به عمل نیز آنرا ثابت کردند ... آنچه در این بخش در مورد زندگی این خدمتگزار اهل بیت (علیهم السلام ) نقل شده تنها قسمت بسیار کوچکی از حکایاتی است که قابل نقل و ذکر بوده و تنها قطره ای است از بسیار ... اما پیش از آن لازم است که در مورد شیوه خودسازی و سلوک ایشان نکات بسیار مهمی را ذکر نماییم .
1- شیوه سلوکی آقای مجتهدی در توسل مستمر به حضرات معصومین (علیهم السلام) خصوصاً مولی الکونین حضرت ابی عبد الله الحسین (علیه السلام) کاملاً نمودِ عینی پیدا میکرد و اگر روزی صد بار نام سالار شهیدان را در محضر ایشان بر زبان میراندند در هر بار به حدی منقلب میشدند که بیاختیار به سان ابر بهار میگریستند و بغضی دیر پای گلوی ایشان را در هم میفشرد، به طوری که اغلب قادر به ادامه صحبت نبودند و کلامشان در این حال ناتمام میماند.
2- میزان محبتی که در اعماق وجودشان نسبت به ائمه اطهار (علیهم السلام) ریشه دوانیده بود، در بیان و توصیف نمیگنجد و میفرمودند که:
مرحوم حجت الاسلام نصیری بر این باور بود که:
« میزان محبتی که در قلب جناب مجتهدی نسبت به آل الله وجود دارد اگر در میان مردم تقسیم کنند همه مردم عاشق آن ذوات مقدس میگردند! »
3- بارها آقای مجتهدی بر این نکته پای میفشردند که:
طی شود جاده صد ساله به آهی گاهی.
4- جناب ایشان اهل سلسلهای نبودند چرا که مجذوبان سالک را با سلسله و خانقاه کاری نیست. روزی به من فرمودند که:
5- ادب آقای مجتهدی زبانزد خاص و عام بود و برای ذراری ائمه اطهار (علیهم السلام) خصوصاً، احترام فوق العادهای قایل بودند و پیش از عارضه سکته مغزی، در پیش پای آنان تمام قد بلند میشدند و به ندرت اتفاق میافتاد که در حضور آنان بنشینند و به هنگام خداحافظی در نهایت ادب آنان را تا در خروجی بدرقه میکردند.
6- برای زایران حضرت ثامن الائمه علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و کریمه اهل بیت حضرت معصومه (علیها السلام) و کسانی که برای زیارت مسجد جمکران میرفتند، احترام زایدالوصفی از خود نشان میدادند، خصوصاً زایرانی که با قلبی شکسته و با حالی زار و خسته توفیق بر قراری ارتباط معنوی با این ذوات مقدس را پیدا میکردند با پذیرایی روحانی این مرد بزرگ رو به رو میشدند و به هنگام حضور در عتبات عالیات نیز همین شیوه مرضیه را درباره زایران معمول میداشتند.
7- جناب آقای مجتهدی میفرمودند که:
از مرید بازی جداً در پرهیز بودند و آن را دام راه اولیا میدانستند.
8- جناب آقای مجتهدی علاوه بر قرآن کریم و نهجالبلاغه و صحیفه سجادیه و ادعیه مأثوره، یاران همراه را به مطالعه غزلیات حافظ و وحدت کرمانشاهی و نیز مراثی عاشورایی عمان سامانی و حجت الاسلام نیرتبریزی تشویق میکردند و خود نیز در ضمن توسلات از اشعار این بزرگان غافل نمیشدند.
9- در محفلی که ایشان حضور داشتند جایی برای غیبت و تهمت وجود نداشت، زیرا جاذبه وجودی ایشان اجازه صحبتهای متفرقه را به احدی نمیداد چه رسد به مطالبی که آلوده به دروغ و غیبت و تهمت باشد! محضر ایشان سرشار از معنویت و شور و حال بود و انسان در محضر آن مرد خدا احساس سبکباری عجیبی میکرد به طوری که گاه وجود خود را نیز فراموش کرده و از گذشت زمانی بیخبر میماند.
10- ایشان هیچگاه دستور و یا ذکری به افراد نمیدادند و اگر باطناً ناگزیر از این امر میشدند آن را به صورت غیر مستقیم بیان میکردند. مثلاً اگر بر طرف شدن مشکل فردی را در رفتن به مسجد جمکران میدیدند. میفرمودند:
11- حضرت آقای مجتهدی به ندرت به تعریف و یا تکذیب افراد میپرداختند مگر این که خود را باطناً ناگزیر میدیدند، و تکذیب ایشان نیز گزنده به نظر نمیرسید به شکلی که اگر قرار بود که صفت زشت یا عمل نکوهیده یک مدعی سلوک و ارشاد را مورد نقد قرار دهند :
اولاً در پاسخ سئوال کننده، نام طرف را تکرار نمیکردند و با ایراد مثالی از دیگران، مسأله را مورد بررسی قرار میدادند و به هنگام تعریف از اشخاص نیز، شور و حال فعلی آن شخص را در نظر میگرفتند و بیآنکه گذشته و یا آینده او را در تعریف خود دخیل بدانند، در جملهای کوتاه نظر خود را ابراز میداشتند.
12- من شخصاً در طول آشنایی دامنه دار و طولانی خود با آقای مجتهدی هرگز مشاهده نکردم که ایشان دیناری از افراد پول دریافت دارند و یا از افراد انتظار مادی و مالی داشته باشند، بلکه مطلب کاملاً بر عکس بود و ایشان برای رفع مشکلات مالی افراد از خود مایه میگذاشتند .
13- آقای مجتهدی در صورتی که یکی از دوستان خود را در خور شنیدن رازی میدیدند و باطناً خود را از این امر ناگزیر مییافتند از تجربههای سلوکی خود یا خاطرههای شیرینی که داشتند با او صحبت میکردند و این گونه نبود که هر کس که از راه برسد این توفیق شامل حالش گردد! و تعداد این دوستان رازدار حضرت آقای مجتهدی از انگشتان دست تجاوز نمیکرد و این که امروز هرکجا میروید صحبت از ایشان و مکاشفات و کرامات آن مرد خدا است اغلب این گفتگوها با واسطه صورت میگیرد یعنی این مطلب را در جایی شنیده و یا خواندهاند و از همین روی اختلافات و تفاوتهایی در نقل قولها راه مییابد که گاه اصل مطلب را زیر سؤال میبرد!
14- در انتساب برخی از مطالب به آقای مجتهدی باید جداً تردید کرد زیرا برخی از آنها با روش سلوکی آن مرد بزرگ منافات دارد. امیدواریم که طالبین راستین ، از روش سلوکی و نقطه نظرات ایشان به خوبی واقف گردند و در عدم پذیرش مطالب سخیفی که با کیان و شخصیت آن بزرگوار در تضاد است، تردید نکند و حداقل در صورت تردید با مراجعه به یاران صادق و راستین ایشان صحت و سقم مطلب را جویا شوند.
15- آقای مجتهدی احدی را تحت عناوینی از قبیل: جانشین و نایب مناب خود معرفی نکردهاند و اگر چنین اتفاقی صورت میگرفت با شیوه سلوکی ایشان کاملاً در تضاد بود، چرا که روش سلوکی مجذوب سالک با روش متداول در سلسلههای درویشی کاملاً فرق میکند و کار سالکان مجذوب آن هم از نوع خانقاهی آن را نباید با شیوه مجذوبان سالک یکی دانست.
16- آقای مجتهدی بارها بر این مطلب تأکید میکردند که صرف حضور افرادی در محضر انسانهای وارسته و راه رفته نمیتواند ملاک کمال سلوکی آنها باشد، بلکه نشان دهنده توفیقی است که هر از گاه خداوند نصیب آنان میسازد تا از مشاهده اولیای خدا به خود آیند و پا در راه خود سازی بگذارند و با تزکیه نفس و تحمل ریاضتهای شرعی عملاً در راه سلوک الی الله گام بردارند و میفرمودند: