سفارش تبلیغ
صبا ویژن
چیزی برای ابلیس کمر شکن تر از این نیست که دانشمندی در قبیله ای ظهور کند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :187
بازدید دیروز :7
کل بازدید :369895
تعداد کل یاداشته ها : 205
103/9/7
10:7 ع
برای جاویدالاثر شاهرخ ضرغام
اعجاز کلام مسیحای جمارانی
شنبه ?? اردیبهشت ???? ساعت ??:??
 و شاهرخ ضرغام؛ از آن مصادیق زنده‌شدگان و آزادشدگان به نور هدایت سکّاندار هدایت‌ها؛ حسین بن علی علیه‌السلام است. هم او که اشارتهای هدایت حسین علیه‌السلام را در کلمات سید ِ خمینی یافت و مجذوب به بارقه‌های ملکوتی او گشت و راه صدساله را یک شبه پیمود
حسین‌علیه‌السلام که نظر کند، خاک کیمیا می‌شود.پرده‌ها که کنار برود؛ آن روز که همه سرها افکنده به زیر است و هیچ کس رخصت سر بلند کردن ندارد؛ آن روز که نامه‌ها گشوده می‌شوند و هیچ مال و فرزندی سودی به حال کسی نخواهد داشت؛ آن روز که صاحبان شفاعت نیز منتظر رخصت پروردگارند برای شفاعت کردن؛ آن روز... 
همان روزی که در وصفش گفته‌اند «یوم تبلی السرائر»؛ همان روز که در آن پرده‌ها کنار رود؛ خواهی دید عظمت حسین بن علی‌علیه‌السلام را... 
خواهی دید آن روز که پرده‌ها کنار می‌رود عظمت سکّاندار هدایت بشر را؛ لیکن بگذار با تو از کنار رفتن پرده‌ها در عاشورایی بگویم که تمام روزها را فرا گرفته است و از کربلایی که تمام زمینها را!
شدنی است که گاه عظمت کسی و یا بزرگیِ پدیده‌ای، آن را از دیدگان ما بپوشاند! چونان عظمت حسین بن علی علیه‌السلام... 
روزی به‌نام عاشورا که تمام زمانها را در برگرفته است و جایی به‌نام کربلا که تمام زمینها را... و اضافه کن؛ خونی به‌نام ثارالله که تمام جانها را! 
می‌شناسم تحول و جوششی را که دنیا را زیر و رو می‌کند!خون قبیله شهیدان الصاق می‌خورد به ثارالله به خون خدا... و انقلابی در ساعات و دقایق و طوفانی در ارض و سماوات بپا می‌کند.حسین علیه‌السلام که رأسش بر فراز نیزه‌ها می‌رود منزل به منزل؛ سالها، و قرنها، و دلبری می‌کند از ربّ العالمین و دلربایی می‌کند از خوبان عالم و روح والایش در آسمانها سکّانداری می‌کند عالم را... و چون نظر می‌کند، خاک را کیمیا می‌کند... 
با تو از جوشش خون شهید گفته بودم!
که در روزی که از آن ِ اوست و در آن روز به ثارالله پیوسته است، در کربلای عاشقی‌اش غوغا می‌کند، می‌‌جوشد و می‌خروشد و تمام زمین را در بر می‌گیرد... امروز؛ همان روزیست که خون «شاهرخ ضرغام» غوغا کرده و جوشیده و خروشیده و طوفان کرده و تمام زمین را فرا گرفته است... 
و تو این قلم را حنجره آن خون بدان که فریاد می‌کند آیات پنهان در پس پرده را! با من بیا! پرده‌ها را کنار زده‌اند و کنار رفتن پرده‌ها نه از منحصر به‌فرد بودن من و توست که از منحصر به‌فرد بودن شهید امروز است؛ شاهرخ ضرغام! پرده‌ها را کنار زده‌اند و نگاه عنایت خون ِ خدا را نشانمان می‌دهند که در غروب عاشورایی دستگیری کرده است از کسی که نامش در زیر نام حرّ بن یزید ریاحی نوشته شده بود! 
محبت بیکرانه ربّ العالمین است که در کلام حسین بن علی علیه‌السلام جاری می‌شود و حرّ بن یزید ریاحی را می‌خواند؛ به رحمت، به رأفت، به خویش! 
و محبت بیکرانه حسین بن علی علیه‌السلام است که در کلمات مسیحای جمارانی جریان می‌‌یابد و شاهرخ ضرغام را می‌خواند؛ به رحمت، به رأفت، به ربّ العالمین! اما از آنجا که حسین علیه‌السلام مصباح الهدی است، باید از تشعشع انوارش که انوار رسول الله است و نور فوق کل نور است مصادیقی رؤیت شود، چه آنکه حسین علیه‌السلام زنده به نور فوق کل نور است و حیات جاودانه اول بار به‌نام او ثبت گشته است... حیاتی جاودانه در ملکوت اعلی... در سدره المنتهی... در خلوت‌ترین نقطه عرش... و در ربوات المقدسین و در جنود الملائکه الصافین و خشوع الملائکه المسبّحین و فی المقدّسین و فوق احساس الکروبین، فوق غمائم النور، فوق تابوت الشهاده فی عمود النار و فی طور سیناء... و در خلوت‌ترین نقاط عرش... 
و مصادیق مسیحایی حسین بن علی علیه‌السلام که عاشورایش زمانها را در برگرفته و کربلایش مکانها را، نه فقط عاشورای ?? هجریست که تمام زمانهاست و تمام مکانهاست... و شاهرخ ضرغام؛ از آن مصادیق زنده‌شدگان و آزادشدگان به نور هدایت سکّاندار هدایت‌ها؛ حسین بن علی علیه‌السلام است. هم او که اشارتهای هدایت حسین علیه‌السلام را در کلمات سید ِ خمینی یافت و مجذوب به بارقه‌های ملکوتی او گشت و راه صدساله را یک شبه پیمود و از دامنه‌های الطاف وسیع الهی گذشت و در قلّه کمالات عاشورایی ایستاد... دیدی؟! همین جا... در میان شهرهای پر از دود و دم و گرد و غبار و معصیت و روزمرّگی نیز می‌توان پرده‌ها را کنار زد و شقّی از «یوم تبلی السرائر» را رؤیت نمود! 
امروز و در این غروب عاشورایی شمّه‌ای از نسیم حقیقت وزیده و ما را با نگاه عنایت حسین بن علی علیه‌السلام...مراقبه کن که ساعات این غروب را به بیهودگی از دست ندهی! اینجا باید مؤدب باشی ورنه پرده‌ها فرو می‌افتند و بین تو و قبیله شایستگان و زندگان منزلها و فرسنگها فاصله می‌افتد! به حال حرّ بن یزید ریاحی، به حال شاهرخ ضرغام بنشین به زانوی ادب و فقط نگاه کن! 
کلمات حسین‌علیه‌السلام اگر دل تو را منقلب نکند؛ از سنگها و شن‌ریزه‌های نینوا کمتری؛ که سنگریزه‌های نینوا نیز شکافتند از کلمات حسین بن علی علیه‌السلام آنگاه که فرمود چرا اصرار دارید مصباح الهدای حق را بشکنید و عزیز ربّ العالمین را بکشید... دم مسیحای جمارانی اگر وجود تو را زیر و زبر نکند؛ از نامسلمانان سرزمینهایی که از آنها می‌گذشت و موعظه می‌کرد کمتری؛ که نامسلمانها از شنیدن کلمات او و وزیدن دم قدسی اش زیر و زبر می‌شدند آنگاه که می‌گفت: «قیام کنید برای خدا»... 
گناهکار هم که باشی، اهل معصیت هم که باشی، از خوبان عالم هم که نباشی، از بدان هم که باشی؛ تا بدینجا رسیدی باید مراقبه کنی از دست ندهی فرصت هدایت را... هر کس را که راه نمی‌دهند در سکّان مصباح الله! 
نسیمی وزیده از جانب کربلا... آه بکش. ناله کن. اشکهایت را رها کن. دل بسپار. عاشق شو. عاشق شو... عاشق شو! «به آهی می‌توان از خود برون کردن جهانی را / که یک رهبر به منزل می‌رساند کاروانی را.» 
با کاروان آه همراه شو و با قافله اشک بسوز! مگر نگفتند شاهرخ ضرغام پیشترها هم که در عالم ظلمت به سر می‌برد شیدای حسین بن علی علیه‌السلام بود؟ مگر ندانستی که او با محبت حسین بن علی علیه‌السلام مسیحای جمارانی را یافت و با دم‌های قدسی مسیحای جمارانی؛ عاشورایی شد و نامش در زمره نام یاران ابی‌عبدالله علیه‌السلام ثبت گشت؟ 
آری! من و تو به سبب دعوتنامه‌ای که در این غروب عاشورایی از «شاهرخ ضرغام» گرفته‌ایم؛ پا در بیکرانه دنیای فیض گسترده مصباح‌الهدی گذاشته‌ایم... اگر دلت لرزید نترس! بگذار بلرزد! اگر اشکهایت جاری شد محزون مباش! بگذار جاری شود! اگر وجودت زیر و رو شد، غم به دلت راه نده! بگذار زیر و رو شود وجودت! داری به ساعات تحول و انقلاب جان می‌رسی. داری از پیله بیرون می‌‌آیی.
 حسین علیه‌السلام حرّ را نگاه می‌کند. نیازی به کلام نیست!
حسین علیه‌السلام با همان یک نگاه حرّ را آزاد کرده است. آزاد از بند خویش و از اسارت نفس خویش تا از پیله برون آید و پر و بال در لایتناهای کربلا باز کند... مسیحای جمارانی وارد خاک ایران شده. شاهرخ ضرغام پیش آمده تا دست مرادش را ببوسد. مسیحا حرفی نمی‌زند. فقط نگاه می‌کند. نیازی به حرف نیست. مسیحای جمارانی با همان نگاه شاهرخ ضرغام را آزاد کرده است. آزاد از خویش تا از پیله برون آید و پر در لایتناهای کربلا بگشاید... 
دلربای خراسانی سیدنا الخامنه‌ای دارد رو به دوربین‌ها نگاه می‌کند. من و تو داریم از خانه، از دانشگاه، از محل کار، از طریق همین صفحه تلویزیون نگاهش می‌‌کنیم و ذهنمان درگیر روزمرگیهامان گشته است! باور کن مقصر ماییم که مشغله‌های بیهوده تراشیده‌ایم برای خویش. و گرنه این همان نگاه است. همان نگاه که از کلام مستغنی ا‌ست. تو هم نگاهش کن. مثل حرّ بن یزید ریاحی و مانند شاهرخ ضرغام. دل بسپار. دل که بسپاری تو را هم این نگاه آزاد خواهد کرد تا از پیله برون آیی و بال و پر در لایتناهای کربلا بگشایی... 
قسم می‌خورم که این همان نگاه است! من و تو را دعوت کرده بودند برای دانستن همین راز! آرام باش و عاشق شو!
قرار است ما هم آزاد شویم از بند نفس و از پیله برون آییم... با همین نگاه... دل بسپار فقط!