غریبی مادر
دستی به پهلو دارد و دستی به دیوار
داده ست تکیه مادر هستی به دیوار
هرلحظه دردی تازه داغی تازه دارد
در چشم خود غم های بی اندازه دارد
مثل شبی تیره ست دنیای مقابل
تنها هلالی مانده از آن ماه کامل
گاهی که بر دیوار و در دارد نگاهی
آهی به لب می آورد از درد آهی
لبریز از دردست اما غرق احساس
دستی به پهلو دارد و دستی به دستاس
آه این نسیم با محبت، مادرانه
دستی کشیده بر سر و بر روی خانه
شرمنده احساس او شد خانه داری
با هر نفس آه از در و دیوار جاری