امروز 25 اسفندماه سالروز شهادت سردار مهدی باکری فرمانده لشکر عاشورا است. مهدی باکری به سال 1333 هجری شمسی در شهرستان میاندوآب آذربایجانغربی متولد شد. در دوران کودکی، مادرش را از دست داد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در ارومیه به پایان رسانید و در دوره دبیرستان همزمان با شهادت برادرش «علی باکری» به دست دژخیمان «ساواک» وارد جریانات سیاسی شد.
پس از اخذ دیپلم با وجود آنکه از شهادت برادرش بسیار متأثر و متألم بود، به دانشگاه راه یافت و در رشته مهندسی مکانیک مشغول تحصیل شد. از ابتدای ورود به دانشگاه تبریز یکی از افراد مبارز این دانشگاه بود. او برادرش «حمید» را نیز به همراه خود به این شهر آورد. در طول فعالیتهای سیاسی خود (طبق اسناد محرمانه بدست آمده) از طرف سازمان امنیت آذربایجان شرقی (ساواک) تحت کنترل و مراقبت بود. پس از مدتی حمید را برای برقراری ارتباط با سایر مبارزان، به خارج از کشور فرستاد تا در ارسال سلاح گرم برای مبارزین داخل کشور فعال شود.
مهدی باکری در دوره سربازی با تبعیت از اعلامیه حضرت امام خمینی(ره) – در حالی که در تهران افسر وظیفه بود – از پادگان فرار و به صورت مخفیانه زندگی کرد و فعالیتهای گوناگونی را در جهت پیروزی انقلاب اسلامی نیز انجام داد.
مهدی باکری بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و به دنبال تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به عضویت این نهاد در آمد و در سازماندهی و استحکام سپاه ارومیه نقش فعالی را ایفا کرد. پس از آن بنا به ضرورت، دادستان دادگاه انقلاب ارومیه شد. همزمان با خدمت در سپاه، به مدت 9 ماه با عنوان شهردار ارومیه نیز خدمات ارزندهای را از خود به یادگار گذاشت.
ازدواج مهدی باکری مصادف با شروع جنگ تحمیلی بود. مهریه همسرش اسلحه کلت او بود. دو روز بعد از عقد به جبهه رفت و پس از دو ماه به شهر برگشت و بنا به مصالح منطقه، با مسئولیت جهاد سازندگی استان، خدمات ارزندهای برای مردم انجام داد.
باکری در مدت مسئولیتش به عنوان فرمانده عملیات سپاه ارومیه تلاشهای گستردهای را در برقراری امنیت و پاکسازی منطقه از لوث وجود وابستگان و مزدوران شرق و غرب انجام داد و بهرغم فعالیتهای شبانهروزی در مسئولیتهای مختلف، پس از شروع جنگ تحمیلی، تکلیف خویش را در جهاد با کفار بعثی و متجاوزین به میهن اسلامی دید و راهی جبههها شد.
مهدی باکری، پاسدار نمونه، فرماندهی فداکار و ایثارگر، خدمتگزاری صادق، صمیمی، مخلص و عاشق حضرت امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی بود. با تمام وجود خود را پیرو خط امام میدانست و سعی میکرد زندگیاش را براساس رهنمودها و فرمایشات آن بزرگوار تنظیم کند، با دقت به سخنان حضرت امام(ره) گوش میداد، آنها را مینوشت و در معرض دید خود قرار میداد و آنقدر به این امر حساسیت داشت که به خانوادهاش سفارش کرده بود که سخنرانی آن حضرت را ضبط کنند و اگر موفق نشدند، متن صحبت را از طریق روزنامه بدست آورند.
او معتقد بود سخنان امام الهام گرفته از آیات الهی است، باید جلو چشمان ما باشد تا همیشه آنها را ببینیم و از یاد نبریم.
باکری از انسانهای وارسته و خودساختهای بود که با فراهم بودن زمینههای مساعد، به مظاهر مادی دنیا و لذایذ آن پشت پا زده بود.
زندگی ساده و بیریای او زبانزد همه آشنایان بود. با تواناییهایی که داشت میتوانست مرفهترین زندگی را داشته باشد اما همواره مثل یک بسیجی زندگی میکرد. از امکاناتی که حق طبیعیاش نیز بود چشم میپوشید. تواضع و فروتنیاش باعث میشد که اغلب او را نشناسند. او محبوب دلها بود. همه دوستش میداشتند و از دل و جان گوش به فرمان او بودند. او نیز بسیجیان را دوست داشت و به آنها عشق میورزید. میگفت: وقتی با بسیجیها راه میروم، حال و هوای دیگری پیدا میکنم، هرگاه خسته میشوم پیش بسیجیها میروم تا از آنها روحیه بگیرم و خستگیام برطرف شود. در برابر جان این بسیجیها مسئولیم حتی برای حفظ جان آنها اگر متحمل یک میلیون تومان هزینه – برای ساختن یک سنگر که حافظ جان آنها باشد – بشویم . چون یک موی بسیجی، صد برابرش ارزش دارد.
در برابر دشمنان اسلام و انقلاب چون دژی پولادین و تسخیرناپذیر بود و با دوستان خدا، سیمایی جذاب و مهربان داشت. با وجود اندوه دائمش، همیشه خندان نشان میداد و بشاش. انسانی همیشه آماده به خدمت و پرتوان بود.
حجتالاسلام والمسلمین شهید محلاتی در مورد شهید باکری اظهار میدارد: وی نمونه و مظهر غضب خدا در برابر دشمنان خدا و اسلام بود. خشم و خروشش فقط و فقط برای دشمنان بود و به عنوان فرمانده و باتقوا، الگوی رافت و محبت در برخورد با زیردستان بود.
همسر باکری در مورد اخلاق او در خانه میگوید: باوجود همه خستگیها، بیخوابیها و دویدنها، همیشه با حالتی شاد بدون ابراز خستگی به خانه وارد میشد و اگر مقدور بود در کارهای خانه به من کمک میکرد. لباس و ظرف میشست و خودش کارهای خودش را انجام میداد. اگر از مسلئلهای عصبانی و ناراحت بودم، با صبر و حوصله سعی میکرد با خونسردی و با دلایل مکتبی مرا قانع کند.
دوستان و همسنگرانش نقل میکنند به همان میزان که به انجام فرائض دینی مقید بود نسبت به مستحبات هم تقید داشت. نیمههای شب از خواب بیدار میشد و با خدای خود خلوت میکرد و نماز شب را با سوز و گداز و گریه میخواند. خواندن قرآن از کارهای واجب روزمرهاش بود و دیگران را نیز به این کار سفارش میکرد.
باکری در حفظ بیتالمال و اهیمت آن توجه زیادی داشت، حتی همسرش را از خوردن نان رزمندگان برحذر میداشت و از نوشتن با خودکار بیتالمال – حتی به اندازه چند کلمه – منع میکرد. وقتی همرزمانش او را به عنوان فرماندهی که مندرسترین لباس بسیجی را مدتهای طولانی استفاده میکرد مورد اعتراض قرار میدادند، میگفت تا وقتی که میشود استفاده کرد، استفاده میکنم.
همواره رسیدگی به خانوادههای شهداء را تأکید میکرد و اگر برایش مقدور بود به همراه مسئولان لشکر بعد از هر عملیات به منزلشان میرفت و از آنان دلجویی و برای رفع مشکلات آنها اقدام میکرد. میگفت امروز در زمره خانوادههای شهداء قرار گرفتن جزو افتخارات است و این نوع زندگی از با فضیلتترین زندگیهاست.
** مهدی باکری در عملیاتها
مهدی باکری با استعداد و دلسوزی فراوان خود توانست در «عملیات فتحالمبین» با عنوان معاون «تیپ نجف اشرف» در کسب پیروزیها مؤثر باشد. در این عملیات یکی از گردانها در محاصره قرار گرفته بود که ایشان به همراه تعدادی نیرو، با شجاعت و تدبیر بینظیر آنان را از محاصره بیرون آورد. در همین عملیات در منطقه «رقابیه» از ناحیه چشم مجروح شد و به فاصله کمتر از یک ماه در عملیات بیتالمقدس (با همان عنوان) شرکت کرد و شاهد پیروزی لشکریان اسلام بر متجاوزین بعثی بود.
در مرحله دوم عملیات بیتالمقدس از ناحیه کمر زخمی شد و با وجود جراحتهایی که داشت در مرحله سوم عملیات، به قرارگاه فرماندهی رفت تا برادران بسیجی را از پشت بیسیم هدایت کند.
در «عملیات رمضان» با سمت فرماندهی تیپ عاشورا به نبرد بیامان در داخل خاک عراق پرداخت و این بار نیز مجروح شد، اما با هر نوبت مجروحیت، وی مصممتر از پیش در جبههها حضور مییافت و بدون احساس خستگی برای تجهیز، سازماندهی، هدایت نیروها و طراحی عملیات، شبانهروز تلاش میکرد.
در عملیات «مسلم بن عقیل» با فرماندهی او بر لشکر عاشورا و ایثار رزمندگان سلحشور، بخش عظیمی از خاک گلگون ایران اسلامی و چند منطقه استراتژیک آزاد شد.
باکری در «عملیاتهای والفجرمقدماتی و والفجر یک، دو، سه و چهار» با عنوان فرمانده لشکر عاشورا ، در انجام تکلیف و نبرد با متجاوزین، آمادگی و ایثار همهجانبهای را از خود نشان داد.
در «عملیات خیبر» و زمانی که برادرش حمید، به شهات رسید، با وجود علاقه خاصی که به او داشت، بدون ابراز اندوه با خانوادهاش تماس گرفت و چنین گفت: شهادت حمید یکی از الطاف الهی است که شامل حال خانواده ما شده است. و در نامهای خطاب به خانوادهاش نوشت: من به وصیت و آرزوی حمید که باز کردن راه کربلا است همچنان در جبههها میمانم و به خواست و راه شهید ادامه میدهم تا اسلام پیروز شود.
نقش باکری و لشکر عاشورا در حماسه قهرمانانه خیبر و تصرف جزایر مجنون و مقاومتی که آنان در دفاع پاتکهای توانفرسای دشمن از خود نشان دادند بر کسی پوشیده نیست.
در مرحله آمادهسازی مقدمات عملیات بدر، اگرچه روزها به کندی میگذشت اما مهدی با جدیت، همه نیروها را برای نبردی مردانه و عارفانه تهییج و ترغیب کرد و چونان مرشدی کامل و عارفی واصل، آنچه را که مجاهدان راه خدا و دلباختگان شهادت باید بدانند و در مرحله نبرد بکار بندند، با نیروهایش درمیان گذاشت و گفت: همه برادران تصمیم خود را گرفتهاند، ولی من به خاطر سختی عملیات تاکید میکنم شما باید مثل حضرت ابراهیم(ع) باشید که رحمت خدا شامل حالش شد، مثل او در آتش بروید. خداوند اگر مصلحت بداند به صفوف دشمن رخنه خواهید کرد. باید در حد نهایی از سلاح مقاومت استفاده کینم.
هرگاه خداوند مقاومت ما را دید رحمت خود را شالم حال ما میگرداند. اگر از یک دسته 22، یک نفر بماند باید همان یک نفر مقاومت کند و اگر فرمانده شما شهید شد نگویید فرمانده نداریم و نجنگیم که این وسوسه شیطان است. فرمانده اصلی ما، خدا و امام زمان(عج) است. اصل، آنها هستند و ما موقت هستیم، ما وسیله هستیم برای بردن شما به میدان جنگ. وظیفه ما مقاومت تا آخرین نفس و اصاعت از فرماندهی است. تا زمانی که دستور حمله داده نشده کسی تیراندازی نکند.
با هر رگبار سبحانالله بگویید. در عملیات خسته نشوید. بعد از هر درگیری و عملیات، شهداء و مجروحین را تخلیه کرده و با سازماندهی مجدد کار را ادامه دهید.
حداکثر استفاده از وسایل را بکنید. اگر این پارو بشکند، به جای آن پاروی دیگری وجود ندارد. با همین قایقها باید عملیات بکنیم. لباسهای غواصی را خوب نگهداری کنید. یک سال است دنبال این امکانات هستیم.
مهدی در شب عملیات وضو میگیرد و همه گردانها را یک یک از زیر قرآن عبور میدهد. مداوم توصیه میکند: برادران! خدا را از یاد نبرید نام امام زمان(عج) را زمزمه کنید. دعا کنید که کار ما برای خدا باشد. از پشت بیسیم نیز همه را به ذکر «لاحول و لاقوه الا بالله» تشویق میکند.
لشکر عاشورا در کنار سایر یگانهای عمل کننده نیروی زمینی سپاه، در اولین شب «عملیات بدر»، موفق به شکستن خط دشمن میشود و روز بعد به تثبیت مواضع در ساحل رود میپردازد.
در مرحله دوم عملیات،از سوی لشکر عاشورا حملهای نفسگیر به واحدهایی از دشمن که عامل فشار برای جناح چپ بودند آغاز میشود. حملهای که قلع و قمع دشمن و گرفتن انتقام و قطع کامل دست دشمن از تعرض به نیروها در جناح چپ، ثمره آن بود.
نحوه شهادت: 15 روز قبل از «عملیات بدر» به مشهد مقدس مشرف شد و با تضرع از آقاعلیبن موسیالرضا(ع) خواست که خداوند توفیق شهادت را نصیبش کند. سپس خدمت حضرت امام خمینی(ره) و حضرت آیتالله خامنهای رسید و با گریه و اصرار و التماس درخواست کرد که برای شهادتش دعا کنند.
این فرمانده دلاور در زو 25 اسفند سال 1363 و طی « عملیات بدر» به خاطر شرایط حساس عملیات، طبق معمول به خطرناکترین صحنههای کارزار وارد شد و در حالی که رزمندگان لشکر را در شرق دجله از نزدیک هدایت میکرد، تلاش میکرد تا مواضع تصرف شده را در مقابل پاتکهای دشمن تثبیت کند که در نبردی دلیرانه، براثر اصابت تیر مستقیم مزدوران عراقی، ندای حق را لبیک گفت و به لقای معشوق نایل شد.
هنگامی که پیکر مطهرش را از طریق آبهای هورالعظیم انتقال میدادند، قایق حامل پیکر وی، مورد هدف گلوله آر.پی.جی دشمن قرار گرفت و قطره ناب وجودش به دریا پیوست.
وصیتنامه سردار شهید اسلام مهندس مهدی باکری فرمانده لشکر 31 عاشورا
یا الله،یا محمد،یا علی،یا فاطمه زهرا،یا حسن،یا حسین،یا مهدی (عج) وتو ای ولی مان یا روح الله و شما ای پیروان صادق شهیدان.
خدایا چگونه وصیت نامه بنویسم در حالی که سراپا گناه و معصیت و نافرمانیام. گرچه از رحمت و بخشش تو ناامید نیستم ولی ترسم از این است که نیامرزیده از دنیا بروم. میترسم رفتنم خالص نباشد و پذیرفته درگاهت نشوم. یا رب العفو، خدایا نمیرم در حالی از ما راضی نباشی. ای وای که سیه روز خواهم بود.خدایا چقدر دوست داشتنی و پرستیدنی هستی! هیهات که نفهمیدم. یا اباعبدالله شفاعت! آه چقدر لذت بخش است انسان آماده باشد برای دیدار ربش، و چه کنم که تهیدستم،خدایا تو قبولم کن.
سلام بر روح خدا، نجات دهنده ما از عصر حاضر، عصر ظلم وستم، عصر کفر و الحاد،عصر مظلومیت اسلام وپیروان واقعی اش. عزیزانم شبانه روز باید شکرگزار خدا باشیم که سرباز راستین صادق این نعمت شویم و باید خطر وسوسههای درونی و دنیافریبی را شناخته و بر حذر باشیم که صدق نیت و خلوص در عمل ،تنها چاره ساز است.
ای عاشقان اباعبدالله بایستی شهادت را در آغوش گرفت،گونهها بایستی از شوقش سرخ شود و ضربان قلب تندتر بزند. بایستی محتوای فرامین امام را درک و عمل کنیم تا بلکه قدری از تکلیف خود را در شکر گزاری بجا آورده باشیم.
وصیت به مادرم وخ واهران و برادرانم و اهل فامیل: بدانید اسلام تنها راه نجات و سعادت ماست،همیشه به یاد خدا باشید و فرامین خدا را عمل کنید،پشتیبان و از ته قلب مقلد امام باشید،اهمیّت زیاد به دعاها و مجالس یاد اباعبدالله و شهداء بدهید که راه سعادت و توشه آخرت است. همواره تربیت حسینی و زینبی بیابید و رسالت آنها را رسالت خود بدانید و فرزندان خود را نیز همانگونه تربیت کنید تا سربازانی با ایمان و عاشق شهادت و علمدارانی صالح وارث حضرت ابولفضل برای اسلام ببار آیند. از همه کسانی که از من رنجیدهاند و حقی بر گردن من دارند طلب بخشش دارم و امید دارم خداوند مرا با گناهان بسیار بیامرزد.
خدایا مرا پاکیزه بپذیر
مهدی باکری.
کرمان - خبرگزاری مهر: رحیم احمدی روشن با تاکید بر ادامه راه علمی و اعتقادی فرزندش توسط جوانان ایرانی گفت: ولایت در قلب مصطفی ریشه داشت و در تمام امور خط قرمز این شهید تنها ولایت بود.
به گزارش خبرنگار مهر، پدر شهید مصطفی احمدی روشن در روز ملی فن آوری هسته ای در تالار وحدت دانشگاه شهید باهنر کرمان با تاکید بر ادامه راه علم و دانش و پیشرفتهای هسته ای توسط جوانان ایرانی گفت: امروز ما خوشحالیم که گرایش جوانان ایرانی با الگو برداری از مصطفی بیش از پیش شده است و دانشگاهها به سنگر جوانان انقلابی تبدیل شده است.
همه برای برآورده شدن حاجت شخصی خود به مسجد جمکران می روند، و نمی دانند که خود آن حضرت چه التماس دعایی از آن ها دارد که برای تعجیل فرج او دعا کنند! چنان که به شیخ ابراهیم حایری فرموده بود: این ها که به این جا آمده اند، دوستان خوب ما هستند، و هر کدام حاجتی دارند: خانه، زن، فرزند، مال، ادای دین؛ ولی هیچ کس در فکر من نیست!
* صرف پیدا کردن و دیدن حضرت مهدی عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مهم نیست
صرف پیدا کردن و دیدن حضرت مهدی عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مهم نیست، آقایی گفته بود: شاید شما هم به خدمت آن حضرت مشرّف شده اید و خیلی ها مشرّف شده اند. اگر مشرّف شدید، به آن حضرت نگویید که: «از خدا برای من زن، خانه، دفع فلان بیماری و یا امراض خصوصی و... بخواه»، زیرا این ها چندان اهمیت ندارد. هم چنین آقای دیگری گفت: در اعتکاف مسجد کوفه آن حضرت را در خواب دیدم که به من فرمودند: «این هایی که به این جا (مسجد کوفه) آمده اند، از مؤمنین خوب هستند، ولی هر کس حاجتی دارد و برای برآورده شدن حاجت خود آمده است. مانند، خانه، فرزند و ... هیچ کدام برای من نیامده اند.» البته محتاج به خواب هم نیست، مطلب همین طور است و هر کدام در فکر حوایج شخصی خود هستیم، و به فکر آن حضرت - که نفعش به همه برمی گردد و از اهمّ ضروریات است - نیستیم!
* مهم تر از دعا برای تعجیل فرج
مهم تر از دعا برای تعجیل فرج حضرت مهدی عجل اللّه تعالی فرجه الشریف، دعا برای بقای ایمان و ثبات قدم در عقیده و عدم انکار آن حضرت تا ظهور او می باشد؛ زیرا مردن، تنها قطع حیاتِ دنیای چند روزه فانی است؛ اما بیرون رفتن از عقیده صحیح، موجب هلاکت ابدی از حیات جاوید آخرت و خلود در جهنّم است، لذا حضرت امیر علیه السلام در لیلةُ المبیت از رسول اکرم صلّی اللّه علیه وآله می پرسد: «أفی سلامة من دینی؟»، آیا دین من سالم خواهد بود؟ یعنی از استقامت در دین و ثبات ایمان و عقیده تا مرز شهادت را که از خود شهادت بالاتر است، از آن حضرت سؤال می کند.
این دعا خیلی عالی است که دستور داده شده است در زمان غیبت خوانده شود، که: «یا اللّه یا رحمان یا رحیم! یا مقلب القلوب، ثبت قلبی علی دینک.»، بحارالانوار/52/148؛ ای خدا، ای رحمت گستر، ای مهربان، ای گرداننده دل ها، دل مرا بر دینت ثابت و استوار بدار.
* با توبه از گناهان، خود را برای ظهور حضرت حجّت عجل اللّه تعالی فرجه الشریف آماده کنیم!
اگر ظهور حضرت حجّت عجل اللّه تعالی فرجه الشریف نزدیک باشد، باید هر کس خود را برای آن روز مهیّا سازد، از جمله این که از گناهان توبه کند. همین توبه باعث می شود که این همه بلاهایی که بر سر شیعه آمده است، که واقعاً بی سابقه است، و بلاهای دیگری که تا قبل از ظهور آن حضرت می آید، از سر شیعه رفع و دفع گردد.
* حضرت حجّت عجل اللّه تعالی فرجه الشریف از ما التماس دعا دارد!
همه برای برآورده شدن حاجت شخصی خود به مسجد جمکران می روند، و نمی دانند که خود آن حضرت چه التماس دعایی از آن ها دارد که برای تعجیل فرج او دعا کنند! چنان که به آن آقا، شیخ ابراهیم حایری رحمة اللّه علیه در حال اعتکاف در مسجد کوفه فرموده بود: این ها که به این جا آمده اند، دوستان خوب ما هستند، و هر کدام حاجتی دارند: خانه، زن، فرزند، مال، ادای دین؛ ولی هیچ کس در فکر من نیست!
آری، او هزار سال است که زندانی است، لذا هر کس که برای حاجتی به مکان مقدّسی مانند مسجد جمکران می رود، باید که اعظم حاجت نزد آن واسطه فیض، یعنی فرج خود آن حضرت را از خدا بخواهد.
* کسانی منتظر فرج هستند که...
هر دقیقه ای که می گذرد جایگزین و عوض ندارد، از دست رفته و گذشته است و دیگر برنمی گردد. ای کاش اگر خانه و درِ خانه را نمی دانیم، کوچه را می دانستیم!
حاج محمدعلی فشندی رحمة اللّه علیه هنگام تشرّف به محضر حضرت صاحب عجل اللّه تعالی فرجه الشریف عرض می کند: مردم دعای توسل می خوانند و در انتظار شما هستند و شما را می خواهند، و دوستان شما ناراحتند. حضرت می فرماید: «دوستان ما ناراحت نیستند!»
ای کاش می نشستیم و درباره این که حضرت غایب علیه السلام چه وقت ظهور می کند، باهم گفت و گو می کردیم، تا حداقل از منتظرین فرج باشیم. اشخاصی را می خواهند که تنها برای آن حضرت باشند. کسانی منتظر فرج هستند که برای خدا و در راه خدا منتظر آن حضرت باشند، نه برای برآوردن حاجات شخصی خود. چرا ما حداقل مانند نصاری که در مواقع تحیر با انجیل ارتباط دارند، با آن حضرت ارتباط برقرار نمی کنیم؟!
* ما امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف را خانه نشین کرده ایم!
عِرق ایمانی ما کجا و منزلت ایمانی امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف کجا؟! اگر ما در نزد او کافر به حساب نیاییم! چرا دستش را بسته ایم و خانه نشینش کرده ایم و اجازه نمی دهیم خود را نشان دهد؟! آن آقا گفت: چرا برای تعجیل فرج دعا می کنید؟ آیا می خواهید بیاید و او را هم بکشید؟! برای این که مزاحم خط و مرام و ... شما خواهد بود. آنان که سایر ائمه علیهم السلام را کشتند دیوانه که نبودند، بلکه سبب آن بی دینی بود، آیا الان دیگر آن طور نیست؟!
* چرا حال ما نسبت به امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف چنین نیست که...
چنان چه در اطاقی در بسته باشیم و بدانیم که قدرت بزرگی مثل آمریکا یا شوروی پشت در ایستاده و سخنان ما علیه یا له خود را می شنود و ضبط می نماید و به موقع علیه ما به اجرا می گذارد، چه قدر حال ما فرق می کند و مواظب سخنان خود می شویم، با این که آن ها را نمی بینیم ولی علم داریم و می دانیم که پشت در هستند؟! پس چرا حال ما نسبت به امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف چنین نیست در انجام آن چه بر له یا علیه او است؟
* در فکر آن باشیم که با حضرت غایب علیه السلام رابطه داشته باشیم
یکی از امور مهم بلکه از اهم امور این است که بدانیم چه کار کنیم تا مثل کسانی از علما و متشرعه و صلحای تابع علما باشیم که فرج شخصی و ارتباط خاص با حضرت ولی عصر عجل اللّه تعالی فرجه الشریف داشته اند، و محتاج نبوده اند که در امور خودشان یا غیر خودشان فی الجمله عدل عمومی را خواستار باشند. از قبیل نواب اربعه و علمای معاصر آن ها که مقامات و کراماتی داشته اند که ما نداریم، به طوری که نمی توانیم بگوییم مثل آن ها هستیم. باید مجالسی تشکیل دهیم و با رفقا و اصدقا بنشینیم و مذاکره کنیم که به چه راهی می شود به آن حضرت رسید و با آن حضرت رابطه داشت؛ زیرا بلاکلام هر فیضی به ما می رسد - چه خصوصی و چه عمومی و چه داخلی و یا خارجی، و چه جسمانی و چه روحانی - فقط از ناحیه همان یک فیض است و توجه به همه ائمه علیهم السلام هم به او راجع می شود؛ لذا شخصی به حضرت رسول اکرم صلی اللّه علیه وآله توسل نمود و حضرت رسول صلی اللّه علیه وآله او را به فلان امام و فلان امام و در آخر به امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف حواله داد.
* اهمیت دعا برای تعجیل فرج
مداحی که حال خوبی هم دارد، به خدمت صاحب الامر عجل اللّه تعالی فرجه الشریف رسیده و آن حضرت به او فرموده است: «بعد از صلوات بر محمد وآل محمد علیهم السلام گفته شود: وعجل فرجهم.»
البته معلوم است که دعا کردن برای فرج مطلوب است. اگر ما برای تعجیل فرج دعا نکنیم، یا در دعا کردن جدی نباشیم، یا آثار جدیت در ما نباشد، به ضرر دنیای ما هم خواهد بود، چه رسد به آخرت؛ و از شروط استجابت دعا، توبه از معاصی است.
خلاصه این که: اگر در دعا کردن برای فرج قاصر باشیم، یا در آن تساهل و تکاسل و سهل انگاری و سستی کنیم و این مطلب را جداً نخواهیم، در حقیقت دنیا، دنیایی نخواهند داشت، چنان که می بینیم کفار، آن ها را مال المصالحه خود و متعدد و متفرق کرده اند و هر کدام از آن ها که مخالف منافع آن ها است، دیگران را به جان او می اندازند و خودشان کنار می نشینند، و سرانجام هر طرف پیروز شد، به سود کفار خواهد بود. * دروغ گویان مفتضح می شوند!
در روایات آمده است: «در زمان حضرت صاحب عجل اللّه تعالی فرجه الشریف شصت کذاب خارج می شوند که هر کدام مدعی امامت یا بابیت و نیابت او هستند.»، رسول اکرم صلی اللّه علیه وآله: «لا تقوم الساعة حتی یخرج المهدی من ولدی، ولا یخرج المهدی حتی یخرج ستون کذابا کلهم یقول: أنا نبی.»؛ (قیامت به پا نخواهد شد تا این که فرزندم مهدی عجل اللّه تعالی فرجه الشریف قیام کند، و او قیام نخواهد کرد تا این که شصت کذاب که همگی می گویند: ما پیامبریم، قیام کنند.) الارشاد، ج 2 / ص 371؛ ولی به فضل خدا دروغ آن ها آشکار می گردد و به هیچ کدام اعتماد نمی شود و اهل بصیرت می فهمند که حضرت، حق است. گویا وقتی حضرت می آید، می فرماید: «أیها الناس، إنی أنا الصاحب الذی کنتم به تنتظرون.» ای مردم، من همان کسی هستم که انتظارش را می کشیدید.
و بعد از اتمام حجت، کراماتی از او می بینند و کذب مدعیان روشن می شود.
* زمان ظهور، زمان دارایی محض است
زمان ظهور، زمان دارایی محض است. در روایت است: «تظهر الأرض کنوزها»، بحارالانوار/52/337؛ زمین، گنج هایش را آشکار می سازد.
احتمال دارد معادن را هم شامل بشود، نه تنها آن چه مردم در زیر زمین پنهان کرده اند. گنج های زیر زمین از عجایب است. معادن و گنج هایی که هنوز کشف نشده، همگی در زمان ظهور حضرت صاحب الامر عجل اللّه تعالی فرجه الشریف ظاهر می شود.
* نحوه دعا کردن برای فرج و شرایط و موانع آن
دوستان آن حضرت عجل اللّه تعالی فرجه الشریف باید دو مطلب مهم را رعایت کنند:
یکی این که، در شداید برای فرج دعا کنند، که خود همین مژده ای است برای این که شداید به فرج متصل است.
دیگر این که، دعا کنند که ظهور آن حضرت برای اهل ایمان، همراه با عافیت باشد، و تا وقت ظهور با وجود بلاها و شداید، ثابت قدم و استوار در دین و عامل به تکلیف باشند؛ زیرا ما هیچ ندیده و نخوانده بودیم که بین برادرها، هشت سال جنگ ادامه پیدا کند، آن هم چه جنگی! بر سرشان در خانه ها آتش، بمب و موشک ببارد حتی برای آن ها که به جنگ نرفته و در جبهه حاضر نشده اند.
خدا کند ظهور آن حضرت زود و قریب، و با عافیت اهل ایمان همراه باشد!
«واجعل لنا فی ذلک الخیرة والعافیة»، مشابه این جمله در دعای روز غدیر آمده است.
خدایا! این [ظهور] را برای ما مایه خیر و عافیت بگردان.
زیرا ما ایمان میثم تمار، یکی از شیعیان و خواص حضرت علی علیه السلام که در راه آن حضرت به دار آویخته شد و دست و پا و زبان او را قطع نمودند، را نداریم که هر چه بلا شدیدتر می شد، ایمانش قوی تر می شد! با ضعف ایمانی که ما داریم، از کجا می دانیم که در بلاها و ابتلائات و شداید ثابت قدم خواهیم ماند، از کجا می دانیم قلباً هم از دین خارج نخواهیم شد. برای بسیاری از مردم، در اثر سختی ها و مشکلات و بلاها، تردید و شک حاصل می شود، و توقع دارند که مثلاً الان باید وقت ظهور آن حضرت عجل اللّه تعالی فرجه الشریف باشد و چرا ظاهر نمی گردد و... .
* او هم منتظر امر خداست
زمانی مرحوم شیخ ابراهیم حایری در مسجد کوفه معتکف بود، حضرت غایب عجل اللّه تعالی فرجه الشریف را در خواب دید، حضرت به او فرمود: این ها که در این جا معتکفند، از خوبان و صلحا هستند، ولی هر کدام حاجتی دارد: مال، عیال، خانه، قضای دین، رفع کسالت و مرض و ... ولی هیچ کس به فکر من نیست و برای ظهور و فرج من به طور جدی دعا نمی کند!
گویا حضرت علیه السلام از ما می خواهد که اعتکاف و توسل و دعایمان برای خصوص فرج و ظهور آن حضرت واقع شود، ولی ما به او خطاب می کنیم که: «عالم ز دست رفت، تو پا در رکاب کن.» و یا این که می گوییم: «ای یوسف زهرا، بیا.» غافل از این که او هم از خدا می خواهد که بیاید. مگر آمدن او به دست اوست که از او می خواهیم از زندان بیرون بیاید؟! بلکه همه باید از خدا بخواهیم تا اذن دهد او ظهور نماید. خود او هم منتظر امر خدا و الهامات خدا است، تا ظهور کند و خود را معرفی کند، و از غریبی و درماندگی نجات یابد؛ زیرا گرفتاری او، گرفتاری همه بشر، و نجات و فرج او، نجات همه و فرج برای همه است.
* آیا حضرت حجت عجل اللّه تعالی فرجه الشریف از دوستانش غافل است؟!
آیا حضرت صاحب عجل اللّه تعالی فرجه الشریف که از دست دشمن ها در پشت پرده غیبت است، از دوستانش هم غافل است که هر چه بر سرشان آمد، آمد؟ این خیال ها از ضعف ایمان است. آیا می شود که حضرت حجت، حقانیت مذهب را تقویت و تأیید نکند؟! خدا می داند آن حضرت تا به حال چه کرده و چه می کند!
چه قدر فرق است بین کسی که او را «عین اللّه الناظرة»، (چشم بینای خدا)، و این مجلس ما را در محضر او می داند، و یقین دارد که حدود و اندازه همه کلمات و ... نزد آن حضرت از واضحات است، و کسی که چنین فکر نمی کند!
* انتظار فرج و تحصیل مقدمات آن
ما باید انتظار فرج حضرت غایب عجل اللّه تعالی فرجه الشریف را داشته باشیم، و فرجش را فرج عموم بدانیم، و در هر وقت و هر حال باید منتظر باشیم، ولی آیا می شود انتظار فرج آن حضرت را داشته باشیم، بدون مقدمات و تحمل ابتلائاتی که برای اهل ایمان پیش می آید؟!
با این حال، چه اشکالی دارد که تعجیل فرج آن حضرت را با عافیت بخواهیم، یعنی این که بخواهیم بیش از این بلاها که تا به حال بر سر مؤمنین آمده، بلای دیگری نبینند؟! زیرا در روایت آمده است: وقتی سفیانی خروج می کند، هر کس نام علی، فاطمه، حسن و یا حسین را دارد می کشد. پس از این که عده ای کشته می شوند، بقیه می گویند: پدران و مادران ما گناه کرده اند و این اسم ها را بر ما گذاشته اند، ما چه تقصیر داریم؟! در این جا سفیانی تفضل می کند! و به افراد خود دستور می دهد از کشتن صاحب بعضی از نام ها خودداری کنند، ولی صاحب بعضی از نام ها را بکشند! چنان که زمانی یهودی ها اگر می دیدند صاحب شناسنامه، شیعی است، فوراً او را می کشتند، الان هم منتظر دستورند!
در هر حال، باید منتظر فرج باشیم ولی با مقدمات آن؛ ولی می دانیم که ضعیفیم و طاقت ابتلائات سخن را نداریم. لذا از خدا بخواهیم که شیعه بعد از این دیگر به ابتلائات بیشتر، مبتلا نشود. و اهم مقدمات انتظار فرج را که توبه و طهارت از گناهان است، تحصیل کنیم.
همه برای برآورده شدن حاجت شخصی خود به مسجد جمکران می روند، و نمی دانند که خود آن حضرت چه التماس دعایی از آن ها دارد که برای تعجیل فرج او دعا کنند! چنان که به شیخ ابراهیم حایری فرموده بود: این ها که به این جا آمده اند، دوستان خوب ما هستند، و هر کدام حاجتی دارند: خانه، زن، فرزند، مال، ادای دین؛ ولی هیچ کس در فکر من نیست!
* صرف پیدا کردن و دیدن حضرت مهدی عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مهم نیست
صرف پیدا کردن و دیدن حضرت مهدی عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مهم نیست، آقایی گفته بود: شاید شما هم به خدمت آن حضرت مشرّف شده اید و خیلی ها مشرّف شده اند. اگر مشرّف شدید، به آن حضرت نگویید که: «از خدا برای من زن، خانه، دفع فلان بیماری و یا امراض خصوصی و... بخواه»، زیرا این ها چندان اهمیت ندارد. هم چنین آقای دیگری گفت: در اعتکاف مسجد کوفه آن حضرت را در خواب دیدم که به من فرمودند: «این هایی که به این جا (مسجد کوفه) آمده اند، از مؤمنین خوب هستند، ولی هر کس حاجتی دارد و برای برآورده شدن حاجت خود آمده است. مانند، خانه، فرزند و ... هیچ کدام برای من نیامده اند.» البته محتاج به خواب هم نیست، مطلب همین طور است و هر کدام در فکر حوایج شخصی خود هستیم، و به فکر آن حضرت - که نفعش به همه برمی گردد و از اهمّ ضروریات است - نیستیم!
* مهم تر از دعا برای تعجیل فرج
مهم تر از دعا برای تعجیل فرج حضرت مهدی عجل اللّه تعالی فرجه الشریف، دعا برای بقای ایمان و ثبات قدم در عقیده و عدم انکار آن حضرت تا ظهور او می باشد؛ زیرا مردن، تنها قطع حیاتِ دنیای چند روزه فانی است؛ اما بیرون رفتن از عقیده صحیح، موجب هلاکت ابدی از حیات جاوید آخرت و خلود در جهنّم است، لذا حضرت امیر علیه السلام در لیلةُ المبیت از رسول اکرم صلّی اللّه علیه وآله می پرسد: «أفی سلامة من دینی؟»، آیا دین من سالم خواهد بود؟ یعنی از استقامت در دین و ثبات ایمان و عقیده تا مرز شهادت را که از خود شهادت بالاتر است، از آن حضرت سؤال می کند.
این دعا خیلی عالی است که دستور داده شده است در زمان غیبت خوانده شود، که: «یا اللّه یا رحمان یا رحیم! یا مقلب القلوب، ثبت قلبی علی دینک.»، بحارالانوار/52/148؛ ای خدا، ای رحمت گستر، ای مهربان، ای گرداننده دل ها، دل مرا بر دینت ثابت و استوار بدار.
* با توبه از گناهان، خود را برای ظهور حضرت حجّت عجل اللّه تعالی فرجه الشریف آماده کنیم!
اگر ظهور حضرت حجّت عجل اللّه تعالی فرجه الشریف نزدیک باشد، باید هر کس خود را برای آن روز مهیّا سازد، از جمله این که از گناهان توبه کند. همین توبه باعث می شود که این همه بلاهایی که بر سر شیعه آمده است، که واقعاً بی سابقه است، و بلاهای دیگری که تا قبل از ظهور آن حضرت می آید، از سر شیعه رفع و دفع گردد.
* حضرت حجّت عجل اللّه تعالی فرجه الشریف از ما التماس دعا دارد!
همه برای برآورده شدن حاجت شخصی خود به مسجد جمکران می روند، و نمی دانند که خود آن حضرت چه التماس دعایی از آن ها دارد که برای تعجیل فرج او دعا کنند! چنان که به آن آقا، شیخ ابراهیم حایری رحمة اللّه علیه در حال اعتکاف در مسجد کوفه فرموده بود: این ها که به این جا آمده اند، دوستان خوب ما هستند، و هر کدام حاجتی دارند: خانه، زن، فرزند، مال، ادای دین؛ ولی هیچ کس در فکر من نیست!
آری، او هزار سال است که زندانی است، لذا هر کس که برای حاجتی به مکان مقدّسی مانند مسجد جمکران می رود، باید که اعظم حاجت نزد آن واسطه فیض، یعنی فرج خود آن حضرت را از خدا بخواهد.
* کسانی منتظر فرج هستند که...
هر دقیقه ای که می گذرد جایگزین و عوض ندارد، از دست رفته و گذشته است و دیگر برنمی گردد. ای کاش اگر خانه و درِ خانه را نمی دانیم، کوچه را می دانستیم!
حاج محمدعلی فشندی رحمة اللّه علیه هنگام تشرّف به محضر حضرت صاحب عجل اللّه تعالی فرجه الشریف عرض می کند: مردم دعای توسل می خوانند و در انتظار شما هستند و شما را می خواهند، و دوستان شما ناراحتند. حضرت می فرماید: «دوستان ما ناراحت نیستند!»
ای کاش می نشستیم و درباره این که حضرت غایب علیه السلام چه وقت ظهور می کند، باهم گفت و گو می کردیم، تا حداقل از منتظرین فرج باشیم. اشخاصی را می خواهند که تنها برای آن حضرت باشند. کسانی منتظر فرج هستند که برای خدا و در راه خدا منتظر آن حضرت باشند، نه برای برآوردن حاجات شخصی خود. چرا ما حداقل مانند نصاری که در مواقع تحیر با انجیل ارتباط دارند، با آن حضرت ارتباط برقرار نمی کنیم؟!
* ما امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف را خانه نشین کرده ایم!
عِرق ایمانی ما کجا و منزلت ایمانی امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف کجا؟! اگر ما در نزد او کافر به حساب نیاییم! چرا دستش را بسته ایم و خانه نشینش کرده ایم و اجازه نمی دهیم خود را نشان دهد؟! آن آقا گفت: چرا برای تعجیل فرج دعا می کنید؟ آیا می خواهید بیاید و او را هم بکشید؟! برای این که مزاحم خط و مرام و ... شما خواهد بود. آنان که سایر ائمه علیهم السلام را کشتند دیوانه که نبودند، بلکه سبب آن بی دینی بود، آیا الان دیگر آن طور نیست؟!
* چرا حال ما نسبت به امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف چنین نیست که...
چنان چه در اطاقی در بسته باشیم و بدانیم که قدرت بزرگی مثل آمریکا یا شوروی پشت در ایستاده و سخنان ما علیه یا له خود را می شنود و ضبط می نماید و به موقع علیه ما به اجرا می گذارد، چه قدر حال ما فرق می کند و مواظب سخنان خود می شویم، با این که آن ها را نمی بینیم ولی علم داریم و می دانیم که پشت در هستند؟! پس چرا حال ما نسبت به امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف چنین نیست در انجام آن چه بر له یا علیه او است؟
* در فکر آن باشیم که با حضرت غایب علیه السلام رابطه داشته باشیم
یکی از امور مهم بلکه از اهم امور این است که بدانیم چه کار کنیم تا مثل کسانی از علما و متشرعه و صلحای تابع علما باشیم که فرج شخصی و ارتباط خاص با حضرت ولی عصر عجل اللّه تعالی فرجه الشریف داشته اند، و محتاج نبوده اند که در امور خودشان یا غیر خودشان فی الجمله عدل عمومی را خواستار باشند. از قبیل نواب اربعه و علمای معاصر آن ها که مقامات و کراماتی داشته اند که ما نداریم، به طوری که نمی توانیم بگوییم مثل آن ها هستیم. باید مجالسی تشکیل دهیم و با رفقا و اصدقا بنشینیم و مذاکره کنیم که به چه راهی می شود به آن حضرت رسید و با آن حضرت رابطه داشت؛ زیرا بلاکلام هر فیضی به ما می رسد - چه خصوصی و چه عمومی و چه داخلی و یا خارجی، و چه جسمانی و چه روحانی - فقط از ناحیه همان یک فیض است و توجه به همه ائمه علیهم السلام هم به او راجع می شود؛ لذا شخصی به حضرت رسول اکرم صلی اللّه علیه وآله توسل نمود و حضرت رسول صلی اللّه علیه وآله او را به فلان امام و فلان امام و در آخر به امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف حواله داد.