خشونت در عراق
وهّابیّت متعصّب و تندرو، در همین سالهاى اخیر، چهره دیگرى از خشونت خود را در عراق نشان داد و هر چه توانست کشتار کرد، زن و مرد و پیر و جوان و سنّى و شیعه و کُرد و ... را هدف قرار داد و زمین را از خونشان رنگین ساخت و قطعات بدن آنها را در اطراف خیابانها و بیابانها پراکنده کرد.
نه تنها مسلمانان بلکه همه مردم دنیا از این همه خشونت در تعجّب و وحشت فرو رفتند و مىگفتند آیا اینها تشنه خون بشرند؟
اینها کدام هدف را دنبال مىکنند؟ پیرو کدام آیین هستند؟!
بعضى اصرار دارند این خشونتها را به بازماندگان بعثىها نسبت دهند که این اشتباه بزرگى است، براى این که در بسیارى از کشتارها از روش انتحارى استفاده مىشود که مىدانیم بعثىها از این روش هرگز استفاده نمىکنند و این کار فقط کار وهّابىهاى متعصّب است که خود را مسلمان و همه را مشرک و جایز القتل مىدانند.
خشونت در زادگاه وهّابیّت
از همه عجیبتر و وحشتناکتر این که وهّابىهاى متعصّب حتّى به هموطنان وهّابى خود نیز رحم نکرده و دامنه خشونت را به آنجا نیز کشاندند و با انفجارهاى متعدّد در ریاض و جدّه و بعضى مناطق دیگر گروهى از شهروندان بىگناه خود را به خاک و خون کشیدند.
تا آنجا که امسال (سال 1425 قمرى) در مراسم حج خطباى نماز جمعه در اجتماع بسیار انبوه نمازگزاران، در نکوهش این گروه و محکوم ساختن خشونت آنها، بحثهاى زیادى داشتند و شعار «لَا التکْفِیر؛ وَ لَا الإرْهَاب؛ نه تکفیر کردن دیگران و نه ترور» را سر دادند، و کار به جایى رسید که دولت عربستان مجبور شد همایش مهمّى در برابر «ارهاب» (تروریسم) تشکیل دهد و از کشورهاى مختلف براى تنظیم برنامه هماهنگ، جهت مبارزه با آن دعوت کند.
امّا تروریستها چه افرادى بودند؟ همان وهّابیان متعصّب که همه را غیر از خود کافر مىدانند و خون آنها را مباح مىشمرند.
دولت عربستان با این کار مىخواهد هم خود را از هماهنگى با آنان تبرئه کند و هم براى نجات از چنگال آنان راه چاره قاطع و مؤثّرى بیندیشد.
به هر حال این محصول نامطلوب سبب شد که متأسّفانه نام اسلام در اذهان بسیارى از مردم جهان، با خشونت توأم گردد و بهانه و دستاویز بدى به دست مخالفان اسلام دهد تا آنجا که در بسیارى از کشورها، مسلمانان را «جماعتى آدمکش!» معرّفى کنند. البتّه تبلیغات سوء آمریکایىها و به خصوص صهیونیستها نیز به این امر بسیار کمک کرد، در حالى که اسلام پیامآور صلح، عدالت و محبّت بوده و هست.
همه مىدانیم در قرآن 114 سوره است که همه آنها جز یک سوره با نام خداوند «رحمان» و «رحیم» که اشاره به رحمت عام و خاص او است، آغاز مىشود و این یک مورد هم مربوط به اعلان جنگ با کسانى است که پیمان صلح با مسلمانان را شکستند.
قرآن با صراحت به پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله مىگوید ما تو را خشن و سنگدل قرار ندادیم که اگر چنین بود مردم از گرد تو پراکنده مىشدند: «وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ». «1»
در روایات اسلامى مىخوانیم
«هَلِ الدِّینُ إِلَّا الحُبُّ؛
آیا دین چیزى جز محبّت است»، «2» محبّت به خدا، پیامبر، صالحان، و همه خلق خدا؛ ولى این آیینى که بر پایه محبّت بنا شده بر اثر اعمال گروههاى زاییده وهّابیّت، چنان شد که بدترین دستاویز را براى تشویه چهره اسلام به دست مخالفان داد.
______________________________
(1). آل عمران، آیه 159.
(2). کافى، جلد 8، صفحه 80.
وهابیت بر سر دو راهى 29
سپاه صحابه
قرنها شیعیان و اهل تسنّن در شبه قارّه هند در کنار هم به عنوان برادران مسلمان مىزیستند، تا زمانى که وهّابیّون متعصّب به عنوان سپاه صحابه شروع به کشت و کشتار شیعیان کردند و با استفاده از ترورهاى بىرحمانه خون این گروه از مسلمین را اعمّ از زن و مرد و کودک به خاک ریختند، آنها نیز در بعضى از موارد به مقابله برخاستند و ناامنى محیط را فرا گرفت.
پیدایش و حرکت این گروه از دید خبرگزارىهاى جهان چنین است:
این سپاه که ادّعا دارد پیرو دین پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله بوده و از این رو خود را «سپاه صحابه» نامیده است، گروهى افراطى است و یکى از فرق اهل تسنّن را در بر مىگیرد.
این گروه در اوایل دهه 1980 توسّط یک روحانى سنّى به نام «مولانا حقنواز جهنگوى» تأسیس شد که مصادف با سالهاى اوّل انقلاب اسلامى در ایران بود و علّت پایهریزى گروه صحابه این بود که از تأثیرگذارى انقلاب اسلامى ایران بر مردم پاکستان جلوگیرى کند.
این گروه یکى از اهداف مهمّ خود را مبارزه با عزادارى امام حسین علیه السلام و در واقع تخطئه قیام آن حضرت مىدانستند و مجلّه «خلافت راشده» در طول سالهاى انتشار خود بارها این خواسته را
مطرح کرده و از دولت پاکستان خواسته است تا ضمن برچیدن تمامى امامبارههاى شیعه و حسینیّهها، از برگزارى مراسم عزادارى عاشورا در کلّیه مدارس و دانشگاهها جلوگیرى به عمل بیاورد. البتّه این تقاضا هیچگاه از طرف دولت پاکستان مورد قبول قرار نگرفته است.
از دیگر اهداف این گروه، مبارزه با گروهى شیعى به نام «تحریک جعفرى» بوده است که در پاکستان در سال 1979 تأسیس شده است.
یکى از علل اصلى تشکیل «سپاه صحابه» مبارزه با خطرات احتمالى شیعیان و ترس از رشد قدرت نظامى، سیاسى و مذهبى آنان در منطقه بوده است.
بنا به آمارى که «پرویز مشرّف» اعلام کرده است فقط در عرض یک سال 400 نفر از دو گروه بر اثر حملات دو جانبه به قتل رسیدهاند.
گروه «سپاه صحابه» علاوه بر حملات خود بر ضدّ شیعیان، ایرانیان مقیم پاکستان را مورد هدف تهاجمى خود قرار دادند، به این بهانه که ایشان از ناحیه حکومت شیعى در ایران مورد حمایت قرار مىگیرند و باید از میان برداشته شوند.
گروه «سپاه صحابه» مىخواهند که پاکستان به طور رسمى به عنوان سرزمینى سنّىنشین معرّفى شود. قلعههاى نظامى و سنگرهاى این گروه بیشتر در نواحى جنوبى پاکستان در منطقه مرکزى و پرجمعیّت «پنجاب» و مرزهاى کراچى واقع شده و تعداد دفاتر و مراکز فعّالیّت این گروه به 500 مرکز بالغ مىشود و در هر بخش از
استان پنجاب شاخهاى از این گروه وجود دارد و حدود 000/ 100- صد هزار- نفر در عضویّت این گروه ثبت نام کردهاند و در کشورهاى خارجى نیز مراکزى براى فعّالیّت خود دایر کردهاند کشورهایى چون:
امارات متّحده عربى، عربستان سعودى، بنگلادش، کانادا و ....
بسیارى از حوزههاى علمیّه و مدارس در ایالت پنجاب توسّط این گروه اداره مىشود و گزارش شده است که بسیارى از مدرسههاى سنّى در خارج از کشور پاکستان، تحت نظارت معلّمان و نیروهاى «سپاه صحابه» اداره مىشوند و افراد خود را براى ترور مخالفان آموزش مىدهند.
«مولانا جهنگوى» در سال 1990 به قتل رسید. او در همان سال در انتخابات شوراى ملى شرکت کرده ولى رأى نیاورده بود، امّا کماکان در میان افراد خود از محبوبیّت بهرهمند بود. بعد از او «مولانا اعظم طارق» مسئولیّت این گروه را به عهده گرفت.
گروه «سپاه صحابه» توسّط نظامیان طالبان حمایت مىشدند و «اعظم طارق» نیز آشکارا حمایت خود را از رهبر گروه طالبان اعلام مىکرد و او نیز به شدّت با قوانینى چون تحریم تلویزیون و سینما موافقت مىکرد.
اعظم طارق ابتدا از «لشکر جهنگوى» حمایت مىکرد ولى بعدها در فوریه سال 2003 ارتباط خود را با «لشکر جهنگوى» انکار کرد و ادّعا کرد که بعضى از اعضاى لشکر صحابه از روند صلحآمیز ما! براى
اجراى قوانین اسلامى به ستوه آمده و «لشکر جهنگوى» را تأسیس کردهاند، از این رو ما دیگر با ایشان کارى نداریم.
«اعظم طارق» متّهم شد که در حدود 103 مورد، رهبرى ترور مقامات شیعیان را به عهده داشته است.
منبع درآمد این گروه گاه از ناحیه سنّىهاى افراطى و ثروتمندى که در عربستان سعودى و خلیج فارس بودند، تأمین مىشد و گاه از ناحیه فرقههاى متعصّب داخلى مانند گروه «جماعت اسلامى» و گروه «جماعت علماى اسلامى» و سایر گروههاى هم عقیده با ایشان.
در 14 آگوست 2001 حکومت پاکستان تصمیم گرفت که جلوى حرکت گروههاى افراطى را بگیرد. بعد از پنج ماه از این تصمیم، گروه صحابه همچنان به فعّالیّتهاى افراطى خود ادامه مىدادند، از این رو «پرویز مشرّف» در 12 ژانویه 2002 فعّالیّت این گروه را ممنوع اعلام کرد و به دنبال آن، گروه سپاه صحابه را مورد حمله قرار داد و افراد بسیارى را دستگیر کرد.
بعد از این واقعه «اعظم طارق» فعّالیّت خود را تحت عنوان جدیدى به نام «ملّت اسلامیّه» آغاز کرد و مبالغ هنگفتى از ناحیه هواداران خارجى خود به دست آورد.
در 15 نوامبر 2003 دولت پاکستان این گروه را نیز ممنوع اعلام کرد و اعضاى اصلى این گروه را دستگیر و حساب بانکى آنها را مصادره کرد و محلّ اجتماعات ایشان را در خانهها، مساجد و سایر اماکن مورد حمله قرار داد.
دولت پاکستان براى اینکه جلوى فعّالیّت دیگرى از این گروه را در قالب اسمى جدید گرفته باشد، حدود 600 نفر از دستگیرشدگان را به پرداخت وجه ضمانت 000/ 100 روپیه محکوم کرد.
در اوایل اکتبر 2001 «اعظم طارق» نیز دستگیر شد. او همچنان که در حبس به سر مىبرد، در انتخابات 10 اکتبر 2001 شرکت کرده و رأى لازم را آورده و به عنوان عضوى مستقل در مجلس فدرال ایالت پنجاب برگزیده شد و در نتیجه در 30 اکتبر از زندان آزاد شد.
او چند ماه پس از آزادى شروع به حمایت از دولت منتخب «ظفر الله خان جمالى» کرد و در نتیجه همچنان به حرکات افراطى خود علیه شیعیان ادامه داد.
او در 6 اکتبر سال 2003 به قتل رسید. بعد از قتل او نیروهاى امنیّتى در منطقه مستقر شدند و در روز بعد افراد مدرسه او که تحت رهبرى او بودند با هیاهوى بسیار در مراسم تشییع او شرکت کردند و بر پیکر او در مقابل ساختمان مجلس در اسلامآباد نماز گزاردند. بعد از آن جمعیّت به مغازهها، رستورانها و چند سینما حمله کرده، آن اماکن را به آتش کشیدند و خرابى بسیارى به بار آوردند. «1»
به هر حال نام «سپاه صحابه» یادآور خشونتهاى عجیب و کشت و کشتارهاى بىرحمانه حتّى در مساجد و در میان نمازگزاران است که در جاى جاى کشور پاکستان واقع شد .
(1). اقتباس از رسانههاى معروف جهانى و دائرة المعارفatracnE .
وهابیت بر سر دو راهى 24
گروه طالبان
در سال 1994 میلادى توسّط «ملّا محمّد عمر» در قسمت جنوبى افغانستان در شهر «قندهار» تأسیس شد و از سال 1996 تا سال 2001 قسمت معظم کشور افغانستان را تحت سیطره خود داشت.
حرکت اوّلیه طالبان به صورت ضعیف در سالهاى بین 1979 تا 1985 شکل گرفت. در آن ایّام میان افغانستان و شوروى جنگ در گرفته بود و هرج و مرجى که در فضاى افغانستان حاکم بود، فرصتى را براى حرکت طالبان بوجود آورده بود.
در دهه 1980 میلادى افغانستان توسّط اتّحادیه جماهیر شوروى به تسخیر درآمد و در طىّ این نبرد، نیروهاى مجاهدین افغانستان توسط آمریکا حمایت مىشدند، ولى سلطه شوروى بر افغانستان دیرى نپایید.
بعد از عقبنشینى نیروهاى شوروى در سال 1989 میلادى از شهرهایى نظیر «ازبک» و «تاجیک» گروههاى کوچک دیگرى نیز به قدرتى نسبى دست یافتند. در همین ایّام بود که نیروى طالبان خود را به عنوان «اسلام خواهان» معرّفى کردند.
آنها که اکثر از نژاد «پشتو» بودند، تصمیم گرفتند که بار دیگر حکومت مرکزى را در کابل تسخیر کنند و در طىّ این مدّت از ناحیه آمریکا تأمین تسلیحاتى مىشدند!
در بدو این حرکت هزاران نفر از مردان جوان که اکثر آنها در اردوى حفاظتى آوارگان به سر مىبردند و نیز افراد یتیم و بىسرپرست بسیارى به این گروه پیوستند.
طالبان خود را به عنوان لشکر صلح! معرّفى کردند و افراد بسیارى که بیشتر پشتو بودند و از جنگهاى سابق و هرج و مرجى که بر این کشور حاکم بود، خسته شده بودند این گروه را حمایت مىکردند؛ در حالى که بسیارى از افراد طالبان در مدارس وهّابیّون افراطى در پاکستان پرورش یافته بودند.
طالبان جنگ خود را در سالهاى 1994 تا 1995 در قسمت
جنوب و غرب افغانستان آغاز کردند و قندهار، هرات و سایر شهرهاى مجاور را به تصرّف خود درآوردند. در سال 1995 به حوالى کابل رسیدند ولى در همان سال توسّط نیروهاى حکومت عقب رانده شدند. آنها همچنان در تسخیر کابل سعى کردند تا آنکه در سال 1996 کابل را به تصرّف خود درآوردند، که نتیجه آن از بین رفتن 50000 نفر بود! «برهان الدین ربّانى» و «گلبدین حکمتیار» به سمت شمال کشور فرار کردند و طالبان نیز بعد از اشغال کابل «محمّد نجیب الله» را که از طرف شوروى در آنجا فعّالیّت مىکرد، اعدام کردند.
در این ایّام بود که طالبان قوانین خشک مذهبى وهّابىهاى افراطى را به مرحله اجرا درآوردند.
ملّا محمّد عمر که بالاترین عضو در نیروى طالبان بود شورایى را تأسیس کرد که متشکّل از اعضاى بالا رتبه طالبان بود و قانون نهایى فقط با تصویب «ملّا محمد» به مرحله اجرا در مىآمد!
طالبان از طریق رادیوى کابل و توسّط بلندگوهایى که بر روى کامیونها مستقر کرده بودند، قوانین خود را به گوش ساکنین مىرساندند، آنها سینماها و تئاترها را تعطیل کردند و مردان را با ضرب شلّاق مجبور به اقامه نماز در مساجد مىکردند. مدارس دخترانه را تعطیل نمودند و کار کردن زنان در خارج از خانه نیز ممنوع گشت. در نتیجه اکثر اعضاى بیمارستانها از کار برکنار شدند. این در حالى بود که بسیارى از زنان، مردان خود را در جنگ از دست داده
بودند و از تأمین معاش خود عاجز بودند.
طالبان بدون تشکیل دادگاه، افراد مجرم را مجازات مىکردند و مانند گوسفند سر مىبریدند، براى آنها مهم نبود چه کسى را مىکشتند، شیعه یا سنّى، هر کس مخالف آنها بود از دم تیغ مىگذراندند.
رژیم طالبان مکان امنى براى «اسامه بن لادن» ایجاد کرده بود، چرا که او در دهه 1980 به نفع افغانستان بر ضدّ رژیم شوروى اقدامات زیادى انجام داده بود و در پایان همین نبرد بود که او گروه «القاعده» را تأسیس کرد و گروه القاعده در حفظ طالبان اهتمام به سزایى داشت و همگام با طالبان با نیروى ائتلاف شمال در نبرد بود.
«بن لادن» کسى بود که آمریکایىها او را به عنوان تروریستى با نبوغ و خوش استعداد تشخیص داده بودند چرا که در سال 1998 به سفارت آمریکا در کنیا و تانزانیا حمله کرده بود که در نتیجه حدود 250 یا 190 نفر کشته و بیش از 1400 نفر زخمى شدند!
به گفته آمریکایىها حمله 11 سپتامبر هم توسّط بن لادن انجام شده بود و بدیهى بود که آمریکا «اسامه» را از «طالبان» طلب کند ولى رهبر طالبان این خواسته را هرگز نپذیرفت چرا که او وامدار «بن لادن» بود، و او را حافظ منافع خود مىدانست.
در ماه اکتبر آمریکا حمله خود را بر ضدّ تروریسم آغاز کرد و در نتیجه قسمتى از حمله خود را به طالبان و القاعده معطوف داشت و
انگلیس هم او را همراهى مىکرد. در این هنگام نیروى ائتلاف شمال نیز به حرکتى بر ضدّ طالبان دست زد که از طرف آمریکا نیز حمایت مىشد و کابل و سایر شهرهاى مهم را به تصرّف درآوردند و در نتیجه در همان سال طالبان نیروى مقاومت خود را از دست داد و سرانجام در همان سال «هرات» را نیز واگذار کرد.
طالبان در زمان اوج قدرت خود، از ناحیه کشورهایى نظیر پاکستان، عربستان سعودى و آمریکا حمایت مىشدند، ولى این حمایت دیرى نپایید.
بنابر تخمینها، جنبش طالبان در سالهاى 1995 و 1996 براى تداوم فعّالیّتها و عملیّات خود، سالانه به 70 میلیون دلار نیاز داشتهاند. به نوشته نشریّه هندى «تحلیل استراتژیک» بخش اعظم این بودجه از طریق عربستان سعودى تأمین مىگردید. هفته نامه نیوزویک در یکى از گزارشهاى خود پیرامون این موضوع مىنویسد:
ریاض مهمترین منبع مالى جنبش طالبان است!
«ملّا محمّد عمر» رهبر گروه طالبان در یک سفر به عربستان سعودى با مقامات بلند پایه این کشور دیدار و گفتوگو کرد و ریاض هم مبلغ 10 میلیون دلار کمک در اختیار گروه تحت امر وى قرار داد، تا به خشونتهاى بىحساب خود ادامه دهند، ولى همانگونه که اشاره شد بعدها همه به آنها پشت کردند و حکومت طالبان به تاریخ سپرده شد. «1»
______________________________
(1). برگرفته از مطبوعات مشهور و سایتهاى معروف جهان.
به هر حال به سبب خشونتهاى بىحساب طالبان، وقتى آمریکایىها که خود از سردمداران خشونت در جهان هستند، به آنها حمله کردند نه تنها کسى از طالبان دفاع نکرد بلکه به سقوط آنها کمک کردند، و با تمام مشکلاتى که آمریکایىهاى استعمارگر براى مردم افغانستان به وجود آوردند، مردم افغان آنها را بر طالبان ترجیح دادند، چرا که فکر مىکردند خشونت طالبان از خشونت آمریکایىها بیشتر است.
همانگونه که گفتیم طالبان زنان و دختران را به کلّى از تحصیل بازداشتند، و با هر گونه مظاهر زندگى جدید، هر چند مفید و مثبت بود به مبارزه برخاستند و همه آنها را «بدعت» مىشمردند.
آنها در حالى که افراد را به خاطر نداشتن ریشهاى بلند سرزنش و گاه بازداشت مىکردند، کشت تریاک را در افغانستان گسترش دادند و به قاچاق موادّ مخدّر کمک شایانى کردند، در عین حال حتّى کشیدن سیگار را حرام مىدانستند! و این به خاطر آن بود که درآمد مهمّى از کشت و قاچاق تریاک داشتند و با آن سلاح تهیّه مىکردند و برادران دینى خود را مىکشتند و هیچ کس نمىداند چگونه این تضادّ عملى را توجیه مىکردند: کشیدن سیگار حرام، گذاردن ریشهاى بلند لازم، امّا کِشت و قاچاق موادّ حرامى مثل تریاک به طور گسترده جایز!
وهابیت بر سر دو راهى، ص: 22
سید حسن نصرالله دبیرکل حزب الله لبنان در گفتوگویی سه ساعته با شبکه تلویزیونی المیادین با اشاره به موضع گیری های منفی آمریکا و غرب علیه مقاومت اسلامی لبنان گفت که تا زمانی که مقاومت متعهد به آرمان مرکزی امت اسلام و ملتزم به حمایت از لبنان و دفاع از تمامیت ارضی این کشور باشد، آنها ما را رها نخواهند کرد.