سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مقصود فرمانبرداری از خدا و شناخت امام است . [امام صادق علیه السلام می فرماید]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :24
بازدید دیروز :4
کل بازدید :369505
تعداد کل یاداشته ها : 205
103/9/1
10:24 ع

خشونت در عراق‏

وهّابیّت متعصّب و تندرو، در همین سال‏هاى اخیر، چهره دیگرى از خشونت خود را در عراق نشان داد و هر چه توانست کشتار کرد، زن و مرد و پیر و جوان و سنّى و شیعه و کُرد و ... را هدف قرار داد و زمین را از خونشان رنگین ساخت و قطعات بدن آن‏ها را در اطراف خیابان‏ها و بیابان‏ها پراکنده کرد.

نه تنها مسلمانان بلکه همه مردم دنیا از این همه خشونت در تعجّب و وحشت فرو رفتند و مى‏گفتند آیا این‏ها تشنه خون بشرند؟

این‏ها کدام هدف را دنبال مى‏کنند؟ پیرو کدام آیین هستند؟!

بعضى اصرار دارند این خشونت‏ها را به بازماندگان بعثى‏ها نسبت دهند که این اشتباه بزرگى است، براى این که در بسیارى از کشتارها از روش انتحارى استفاده مى‏شود که مى‏دانیم بعثى‏ها از این روش هرگز استفاده نمى‏کنند و این کار فقط کار وهّابى‏هاى متعصّب است که خود را مسلمان و همه را مشرک و جایز القتل مى‏دانند.

خشونت در زادگاه وهّابیّت‏

از همه عجیب‏تر و وحشتناک‏تر این که وهّابى‏هاى متعصّب حتّى به هم‏وطنان وهّابى خود نیز رحم نکرده و دامنه خشونت را به آنجا نیز کشاندند و با انفجارهاى متعدّد در ریاض و جدّه و بعضى مناطق دیگر گروهى از شهروندان بى‏گناه خود را به خاک و خون کشیدند.

تا آنجا که امسال (سال 1425 قمرى) در مراسم حج خطباى نماز جمعه در اجتماع بسیار انبوه نمازگزاران، در نکوهش این گروه و محکوم ساختن خشونت آن‏ها، بحث‏هاى زیادى داشتند و شعار «لَا التکْفِیر؛ وَ لَا الإرْهَاب؛ نه تکفیر کردن دیگران و نه ترور» را سر دادند، و کار به جایى رسید که دولت عربستان مجبور شد همایش مهمّى در برابر «ارهاب» (تروریسم) تشکیل دهد و از کشورهاى مختلف براى تنظیم برنامه هماهنگ، جهت مبارزه با آن دعوت کند.

امّا تروریست‏ها چه افرادى بودند؟ همان وهّابیان متعصّب که همه را غیر از خود کافر مى‏دانند و خون آن‏ها را مباح مى‏شمرند.

دولت عربستان با این کار مى‏خواهد هم خود را از هماهنگى با آنان تبرئه کند و هم براى نجات از چنگال آنان راه چاره قاطع و مؤثّرى بیندیشد.

به هر حال این محصول نامطلوب سبب شد که متأسّفانه نام اسلام در اذهان بسیارى از مردم جهان، با خشونت توأم گردد و بهانه و دستاویز بدى به دست مخالفان اسلام دهد تا آنجا که در بسیارى از کشورها، مسلمانان را «جماعتى آدمکش!» معرّفى کنند. البتّه تبلیغات سوء آمریکایى‏ها و به خصوص صهیونیست‏ها نیز به این امر بسیار کمک کرد، در حالى که اسلام پیام‏آور صلح، عدالت و محبّت بوده و هست.

همه مى‏دانیم در قرآن 114 سوره است که همه آنها جز یک سوره با نام خداوند «رحمان» و «رحیم» که اشاره به رحمت عام و خاص او است، آغاز مى‏شود و این یک مورد هم مربوط به اعلان جنگ با کسانى است که پیمان صلح با مسلمانان را شکستند.

قرآن با صراحت به پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله مى‏گوید ما تو را خشن و سنگ‏دل قرار ندادیم که اگر چنین بود مردم از گرد تو پراکنده مى‏شدند: «وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ». «1»

در روایات اسلامى مى‏خوانیم‏

«هَلِ الدِّینُ إِلَّا الحُبُّ؛

آیا دین چیزى جز محبّت است»، «2» محبّت به خدا، پیامبر، صالحان، و همه خلق خدا؛ ولى این آیینى که بر پایه محبّت بنا شده بر اثر اعمال گروه‏هاى زاییده وهّابیّت، چنان شد که بدترین دستاویز را براى تشویه چهره اسلام به دست مخالفان داد.

______________________________
(1). آل عمران، آیه 159.

(2). کافى، جلد 8، صفحه 80.

وهابیت بر سر دو راهى       29    

 

 

 


  
  

سپاه صحابه‏

قرنها شیعیان و اهل تسنّن در شبه قارّه هند در کنار هم به عنوان برادران مسلمان مى‏زیستند، تا زمانى که وهّابیّون متعصّب به عنوان سپاه صحابه شروع به کشت و کشتار شیعیان کردند و با استفاده از ترورهاى بى‏رحمانه خون این گروه از مسلمین را اعمّ از زن و مرد و کودک به خاک ریختند، آنها نیز در بعضى از موارد به مقابله برخاستند و ناامنى محیط را فرا گرفت.

پیدایش و حرکت این گروه از دید خبرگزارى‏هاى جهان چنین است:

این سپاه که ادّعا دارد پیرو دین پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله بوده و از این رو خود را «سپاه صحابه» نامیده است، گروهى افراطى است و یکى از فرق اهل تسنّن را در بر مى‏گیرد.

این گروه در اوایل دهه 1980 توسّط یک روحانى سنّى به نام «مولانا حق‏نواز جهنگوى» تأسیس شد که مصادف با سال‏هاى اوّل انقلاب اسلامى در ایران بود و علّت پایه‏ریزى گروه صحابه این بود که از تأثیرگذارى انقلاب اسلامى ایران بر مردم پاکستان جلوگیرى کند.

این گروه یکى از اهداف مهمّ خود را مبارزه با عزادارى امام حسین علیه السلام و در واقع تخطئه قیام آن حضرت مى‏دانستند و مجلّه «خلافت راشده» در طول سال‏هاى انتشار خود بارها این خواسته را

مطرح کرده و از دولت پاکستان خواسته است تا ضمن برچیدن تمامى امام‏باره‏هاى شیعه و حسینیّه‏ها، از برگزارى مراسم عزادارى عاشورا در کلّیه مدارس و دانشگاه‏ها جلوگیرى به عمل بیاورد. البتّه این تقاضا هیچ‏گاه از طرف دولت پاکستان مورد قبول قرار نگرفته است.

از دیگر اهداف این گروه، مبارزه با گروهى شیعى به نام «تحریک جعفرى» بوده است که در پاکستان در سال 1979 تأسیس شده است.

یکى از علل اصلى تشکیل «سپاه صحابه» مبارزه با خطرات احتمالى شیعیان و ترس از رشد قدرت نظامى، سیاسى و مذهبى آنان در منطقه بوده است.

بنا به آمارى که «پرویز مشرّف» اعلام کرده است فقط در عرض یک سال 400 نفر از دو گروه بر اثر حملات دو جانبه به قتل رسیده‏اند.

گروه «سپاه صحابه» علاوه بر حملات خود بر ضدّ شیعیان، ایرانیان مقیم پاکستان را مورد هدف تهاجمى خود قرار دادند، به این بهانه که ایشان از ناحیه حکومت شیعى در ایران مورد حمایت قرار مى‏گیرند و باید از میان برداشته شوند.

گروه «سپاه صحابه» مى‏خواهند که پاکستان به طور رسمى به عنوان سرزمینى سنّى‏نشین معرّفى شود. قلعه‏هاى نظامى و سنگرهاى این گروه بیشتر در نواحى جنوبى پاکستان در منطقه مرکزى و پرجمعیّت «پنجاب» و مرزهاى کراچى واقع شده و تعداد دفاتر و مراکز فعّالیّت این گروه به 500 مرکز بالغ مى‏شود و در هر بخش از

استان پنجاب شاخه‏اى از این گروه وجود دارد و حدود 000/ 100- صد هزار- نفر در عضویّت این گروه ثبت نام کرده‏اند و در کشورهاى خارجى نیز مراکزى براى فعّالیّت خود دایر کرده‏اند کشورهایى چون:

امارات متّحده عربى، عربستان سعودى، بنگلادش، کانادا و ....

بسیارى از حوزه‏هاى علمیّه و مدارس در ایالت پنجاب توسّط این گروه اداره مى‏شود و گزارش شده است که بسیارى از مدرسه‏هاى سنّى در خارج از کشور پاکستان، تحت نظارت معلّمان و نیروهاى «سپاه صحابه» اداره مى‏شوند و افراد خود را براى ترور مخالفان آموزش مى‏دهند.

«مولانا جهنگوى» در سال 1990 به قتل رسید. او در همان سال در انتخابات شوراى ملى شرکت کرده ولى رأى نیاورده بود، امّا کماکان در میان افراد خود از محبوبیّت بهره‏مند بود. بعد از او «مولانا اعظم طارق» مسئولیّت این گروه را به عهده گرفت.

گروه «سپاه صحابه» توسّط نظامیان طالبان حمایت مى‏شدند و «اعظم طارق» نیز آشکارا حمایت خود را از رهبر گروه طالبان اعلام مى‏کرد و او نیز به شدّت با قوانینى چون تحریم تلویزیون و سینما موافقت مى‏کرد.

اعظم طارق ابتدا از «لشکر جهنگوى» حمایت مى‏کرد ولى بعدها در فوریه سال 2003 ارتباط خود را با «لشکر جهنگوى» انکار کرد و ادّعا کرد که بعضى از اعضاى لشکر صحابه از روند صلح‏آمیز ما! براى‏

اجراى قوانین اسلامى به ستوه آمده و «لشکر جهنگوى» را تأسیس کرده‏اند، از این رو ما دیگر با ایشان کارى نداریم.

«اعظم طارق» متّهم شد که در حدود 103 مورد، رهبرى ترور مقامات شیعیان را به عهده داشته است.

منبع درآمد این گروه گاه از ناحیه سنّى‏هاى افراطى و ثروتمندى که در عربستان سعودى و خلیج فارس بودند، تأمین مى‏شد و گاه از ناحیه فرقه‏هاى متعصّب داخلى مانند گروه «جماعت اسلامى» و گروه «جماعت علماى اسلامى» و سایر گروه‏هاى هم عقیده با ایشان.

در 14 آگوست 2001 حکومت پاکستان تصمیم گرفت که جلوى حرکت گروه‏هاى افراطى را بگیرد. بعد از پنج ماه از این تصمیم، گروه صحابه همچنان به فعّالیّت‏هاى افراطى خود ادامه مى‏دادند، از این رو «پرویز مشرّف» در 12 ژانویه 2002 فعّالیّت این گروه را ممنوع اعلام کرد و به دنبال آن، گروه سپاه صحابه را مورد حمله قرار داد و افراد بسیارى را دستگیر کرد.

بعد از این واقعه «اعظم طارق» فعّالیّت خود را تحت عنوان جدیدى به نام «ملّت اسلامیّه» آغاز کرد و مبالغ هنگفتى از ناحیه هواداران خارجى خود به دست آورد.

در 15 نوامبر 2003 دولت پاکستان این گروه را نیز ممنوع اعلام کرد و اعضاى اصلى این گروه را دستگیر و حساب بانکى آنها را مصادره کرد و محلّ اجتماعات ایشان را در خانه‏ها، مساجد و سایر اماکن مورد حمله قرار داد.

دولت پاکستان براى اینکه جلوى فعّالیّت دیگرى از این گروه را در قالب اسمى جدید گرفته باشد، حدود 600 نفر از دستگیرشدگان را به پرداخت وجه ضمانت 000/ 100 روپیه محکوم کرد.

در اوایل اکتبر 2001 «اعظم طارق» نیز دستگیر شد. او همچنان که در حبس به سر مى‏برد، در انتخابات 10 اکتبر 2001 شرکت کرده و رأى لازم را آورده و به عنوان عضوى مستقل در مجلس فدرال ایالت پنجاب برگزیده شد و در نتیجه در 30 اکتبر از زندان آزاد شد.

او چند ماه پس از آزادى شروع به حمایت از دولت منتخب «ظفر الله خان جمالى» کرد و در نتیجه همچنان به حرکات افراطى خود علیه شیعیان ادامه داد.

او در 6 اکتبر سال 2003 به قتل رسید. بعد از قتل او نیروهاى امنیّتى در منطقه مستقر شدند و در روز بعد افراد مدرسه او که تحت رهبرى او بودند با هیاهوى بسیار در مراسم تشییع او شرکت کردند و بر پیکر او در مقابل ساختمان مجلس در اسلام‏آباد نماز گزاردند. بعد از آن جمعیّت به مغازه‏ها، رستوران‏ها و چند سینما حمله کرده، آن اماکن را به آتش کشیدند و خرابى بسیارى به بار آوردند. «1»

به هر حال نام «سپاه صحابه» یادآور خشونت‏هاى عجیب و کشت و کشتارهاى بى‏رحمانه حتّى در مساجد و در میان نمازگزاران است که در جاى جاى کشور پاکستان واقع شد    .

    (1). اقتباس از رسانه‏هاى معروف جهانى و دائرة المعارف‏atracnE     .

وهابیت بر سر دو راهى       24    

 

 

 


  
  

گروه طالبان‏

در سال 1994 میلادى توسّط «ملّا محمّد عمر» در قسمت جنوبى افغانستان در شهر «قندهار» تأسیس شد و از سال 1996 تا سال 2001 قسمت معظم کشور افغانستان را تحت سیطره خود داشت.

 حرکت اوّلیه طالبان به صورت ضعیف در سال‏هاى بین 1979 تا 1985 شکل گرفت. در آن ایّام میان افغانستان و شوروى جنگ در گرفته بود و هرج و مرجى که در فضاى افغانستان حاکم بود، فرصتى را براى حرکت طالبان بوجود آورده بود.

در دهه 1980 میلادى افغانستان توسّط اتّحادیه جماهیر شوروى به تسخیر درآمد و در طىّ این نبرد، نیروهاى مجاهدین افغانستان توسط آمریکا حمایت مى‏شدند، ولى سلطه شوروى بر افغانستان دیرى نپایید.

بعد از عقب‏نشینى نیروهاى شوروى در سال 1989 میلادى از شهرهایى نظیر «ازبک» و «تاجیک» گروه‏هاى کوچک دیگرى نیز به قدرتى نسبى دست یافتند. در همین ایّام بود که نیروى طالبان خود را به عنوان «اسلام خواهان» معرّفى کردند.

آنها که اکثر از نژاد «پشتو» بودند، تصمیم گرفتند که بار دیگر حکومت مرکزى را در کابل تسخیر کنند و در طىّ این مدّت از ناحیه آمریکا تأمین تسلیحاتى مى‏شدند!

در بدو این حرکت هزاران نفر از مردان جوان که اکثر آنها در اردوى حفاظتى آوارگان به سر مى‏بردند و نیز افراد یتیم و بى‏سرپرست بسیارى به این گروه پیوستند.

طالبان خود را به عنوان لشکر صلح! معرّفى کردند و افراد بسیارى که بیشتر پشتو بودند و از جنگ‏هاى سابق و هرج و مرجى که بر این کشور حاکم بود، خسته شده بودند این گروه را حمایت مى‏کردند؛ در حالى که بسیارى از افراد طالبان در مدارس وهّابیّون افراطى در پاکستان پرورش یافته بودند.

طالبان جنگ خود را در سال‏هاى 1994 تا 1995 در قسمت‏

جنوب و غرب افغانستان آغاز کردند و قندهار، هرات و سایر شهرهاى مجاور را به تصرّف خود درآوردند. در سال 1995 به حوالى کابل رسیدند ولى در همان سال توسّط نیروهاى حکومت عقب رانده شدند. آنها همچنان در تسخیر کابل سعى کردند تا آن‏که در سال 1996 کابل را به تصرّف خود درآوردند، که نتیجه آن از بین رفتن 50000 نفر بود! «برهان الدین ربّانى» و «گلبدین حکمتیار» به سمت شمال کشور فرار کردند و طالبان نیز بعد از اشغال کابل «محمّد نجیب الله» را که از طرف شوروى در آنجا فعّالیّت مى‏کرد، اعدام کردند.

در این ایّام بود که طالبان قوانین خشک مذهبى وهّابى‏هاى افراطى را به مرحله اجرا درآوردند.

ملّا محمّد عمر که بالاترین عضو در نیروى طالبان بود شورایى را تأسیس کرد که متشکّل از اعضاى بالا رتبه طالبان بود و قانون نهایى فقط با تصویب «ملّا محمد» به مرحله اجرا در مى‏آمد!

طالبان از طریق رادیوى کابل و توسّط بلندگوهایى که بر روى کامیونها مستقر کرده بودند، قوانین خود را به گوش ساکنین مى‏رساندند، آنها سینماها و تئاترها را تعطیل کردند و مردان را با ضرب شلّاق مجبور به اقامه نماز در مساجد مى‏کردند. مدارس دخترانه را تعطیل نمودند و کار کردن زنان در خارج از خانه نیز ممنوع گشت. در نتیجه اکثر اعضاى بیمارستان‏ها از کار برکنار شدند. این در حالى بود که بسیارى از زنان، مردان خود را در جنگ از دست داده‏

بودند و از تأمین معاش خود عاجز بودند.

طالبان بدون تشکیل دادگاه، افراد مجرم را مجازات مى‏کردند و مانند گوسفند سر مى‏بریدند، براى آنها مهم نبود چه کسى را مى‏کشتند، شیعه یا سنّى، هر کس مخالف آنها بود از دم تیغ مى‏گذراندند.

رژیم طالبان مکان امنى براى «اسامه بن لادن» ایجاد کرده بود، چرا که او در دهه 1980 به نفع افغانستان بر ضدّ رژیم شوروى اقدامات زیادى انجام داده بود و در پایان همین نبرد بود که او گروه «القاعده» را تأسیس کرد و گروه القاعده در حفظ طالبان اهتمام به سزایى داشت و همگام با طالبان با نیروى ائتلاف شمال در نبرد بود.

«بن لادن» کسى بود که آمریکایى‏ها او را به عنوان تروریستى با نبوغ و خوش استعداد تشخیص داده بودند چرا که در سال 1998 به سفارت آمریکا در کنیا و تانزانیا حمله کرده بود که در نتیجه حدود 250 یا 190 نفر کشته و بیش از 1400 نفر زخمى شدند!

به گفته آمریکایى‏ها حمله 11 سپتامبر هم توسّط بن لادن انجام شده بود و بدیهى بود که آمریکا «اسامه» را از «طالبان» طلب کند ولى رهبر طالبان این خواسته را هرگز نپذیرفت چرا که او وامدار «بن لادن» بود، و او را حافظ منافع خود مى‏دانست.

در ماه اکتبر آمریکا حمله خود را بر ضدّ تروریسم آغاز کرد و در نتیجه قسمتى از حمله خود را به طالبان و القاعده معطوف داشت و

انگلیس هم او را همراهى مى‏کرد. در این هنگام نیروى ائتلاف شمال نیز به حرکتى بر ضدّ طالبان دست زد که از طرف آمریکا نیز حمایت مى‏شد و کابل و سایر شهرهاى مهم را به تصرّف درآوردند و در نتیجه در همان سال طالبان نیروى مقاومت خود را از دست داد و سرانجام در همان سال «هرات» را نیز واگذار کرد.

طالبان در زمان اوج قدرت خود، از ناحیه کشورهایى نظیر پاکستان، عربستان سعودى و آمریکا حمایت مى‏شدند، ولى این حمایت دیرى نپایید.

بنابر تخمین‏ها، جنبش طالبان در سال‏هاى 1995 و 1996 براى تداوم فعّالیّت‏ها و عملیّات خود، سالانه به 70 میلیون دلار نیاز داشته‏اند. به نوشته نشریّه هندى «تحلیل استراتژیک» بخش اعظم این بودجه از طریق عربستان سعودى تأمین مى‏گردید. هفته نامه نیوزویک در یکى از گزارش‏هاى خود پیرامون این موضوع مى‏نویسد:

ریاض مهم‏ترین منبع مالى جنبش طالبان است!

«ملّا محمّد عمر» رهبر گروه طالبان در یک سفر به عربستان سعودى با مقامات بلند پایه این کشور دیدار و گفت‏وگو کرد و ریاض هم مبلغ 10 میلیون دلار کمک در اختیار گروه تحت امر وى قرار داد، تا به خشونت‏هاى بى‏حساب خود ادامه دهند، ولى همان‏گونه که اشاره شد بعدها همه به آنها پشت کردند و حکومت طالبان به تاریخ سپرده شد. «1»

______________________________
(1). برگرفته از مطبوعات مشهور و سایت‏هاى معروف جهان.

به هر حال به سبب خشونت‏هاى بى‏حساب طالبان، وقتى آمریکایى‏ها که خود از سردمداران خشونت در جهان هستند، به آنها حمله کردند نه تنها کسى از طالبان دفاع نکرد بلکه به سقوط آنها کمک کردند، و با تمام مشکلاتى که آمریکایى‏هاى استعمارگر براى مردم افغانستان به وجود آوردند، مردم افغان آنها را بر طالبان ترجیح دادند، چرا که فکر مى‏کردند خشونت طالبان از خشونت آمریکایى‏ها بیشتر است.

همان‏گونه که گفتیم طالبان زنان و دختران را به کلّى از تحصیل بازداشتند، و با هر گونه مظاهر زندگى جدید، هر چند مفید و مثبت بود به مبارزه برخاستند و همه آن‏ها را «بدعت» مى‏شمردند.

آن‏ها در حالى که افراد را به خاطر نداشتن ریش‏هاى بلند سرزنش و گاه بازداشت مى‏کردند، کشت تریاک را در افغانستان گسترش دادند و به قاچاق موادّ مخدّر کمک شایانى کردند، در عین حال حتّى کشیدن سیگار را حرام مى‏دانستند! و این به خاطر آن بود که درآمد مهمّى از کشت و قاچاق تریاک داشتند و با آن سلاح تهیّه مى‏کردند و برادران دینى خود را مى‏کشتند و هیچ کس نمى‏داند چگونه این تضادّ عملى را توجیه مى‏کردند: کشیدن سیگار حرام، گذاردن ریش‏هاى بلند لازم، امّا کِشت و قاچاق موادّ حرامى مثل تریاک به طور گسترده جایز!

وهابیت بر سر دو راهى، ص: 22

 

 

 


  
  
تا پیش از تخریب و ویرانی قبور مطهر بقیع توسط وهابیت متعصب که براساس معتقدات خود، به تخریب بسیاری از آثار تاریخی پرداختند، بر روی قبور پیشوایان و سایر بزرگان اسلام که در مدینه مدفون بودند گنبدها و بناهایی قرار داشت.

ائمه بقیع در بقعه بزرگی که به‏ طور هشت ضلعی ساخته شده بود و اندرون و گنبد آن سفیدکاری شده بود مدفون بودند.

به گزارش ایسنا، هشتم شوال سال 1344 هجری قمری مصادف است با سالروز یک اتفاق تلخ در تاریخ بشریت، که دل هر انسان آزاده‌ای را به درد می‌آورد، در این روز قبرستان بقیع به عنوان مهم‌ترین قبرستان اسلام به دست وهابیون تخریب شد.

برای درک میزان دردناکی و شنیع بودن این اقدام باید توجه کرد که در کمتر کشوری به اندازه سرزمین حجاز، آثار مربوط به قرون نخستین اسلام وجود داشته است؛ چراکه زادگاه اصلی اسلام آن‌جاست و آثار گرانبهایی از پیشوایان اسلام در جای جای این سرزمین دیده می‌شود. ولی متأسفانه، متعصّبان خشک مغز وهّابی، بیشتر این آثار ارزشمند را به بهانه واهی آثار شرک، از میان برده‌اند و کمتر چیزی از این آثار پرارزش باقی مانده است. نمونه بارز آن، قبرستان بقیع است. این قبرستان، مهم‌ترین قبرستان در اسلام است که بخش مهمی از تاریخ اسلام را در خود جای داده و کتاب بزرگ و گویایی از تاریخ مسلمانان به شمار می‌آید.

وضعیت بقیع قبل از تخریب

پس از تسلط وهابیون بر مدینه آن‌ها ضمن تخریب قبور، آثاری که بر روی قبور قرار داشت را نیز از بین بردند. در جریان این واقعه بارگاه امام حسن مجتبی (ع)، امام سجاد (ع)، امام محمدباقر (ع) و امام جعفر صادق(ع) ویران شد. آنان اضافه بر قبور مطهر ائمه معصومین (ع)، دیگر قبور را هم تخریب کردند که عبارتند از: قبر منسوب به فاطمه زهرا (س)، عبدالله بن عبدالمطلب و آمنه پدر و مادر پیامبر اسلام، قبر مطهر فاطمه بنت‌اسد (ع) مادر امیرالمومنین (ع)، قبر مطهر حضرت ام‌البنین (ع)، قبرعباس عموی پیامبر، ابراهیم پسر پیامبر (ع)، قبر اسماعیل فرزند حضرت صادق (ع)، قبر دختر خواندگان پیامبر (ع)، قبر حلیمه سعدیه مرضعه پیامبر (ع) و قبور شهدای زمان پیامبر (ع).

نخستین تخریب قبور ائمه بقیع

نخستین تخریب قبور مطهر ائمه‌ بقیع به دست وهابیون سعودی در سال 1220 هجری یعنی زمان سقوط دولت اول سعودی‌ها توسط حکومت عثمانی روی‌ داد، پس از این واقعه‌ تاریخی - اسلامی با سرمایه‌گذاری مسلمانان شیعه و به‌ کار بردن امکانات ویژه‌ای، مراقد تخریب‌ شده به زیباترین شکل بازسازی‌ شد و با ساخت گنبد و مسجد، بقیع به یکی از زیباترین مراقد زیارتی و در واقع مکان زیارتی - سیاحتی مسلمانان تبدیل‌ شد.

دومین تخریب بقیع

دومین و در واقع دردناک‌ترین حادثه تاریخی - اسلامی معاصر به هشتم شوال سال 1344 و پس از روی‌ کار آمدن سومین حکومت وهابی عربستان مربوط ‌می‌شود؛ سالی که وهابیون به فتوای سران خود مبنی بر اهانت و تحقیر مقدسات شیعه، مراقد مطهر ائمه و اهل‌بیت ‌پیامبر(ص) را مورد دومین هجوم وحشیانه‌ خود قرار دادند و بقیع را به مقبره‌ای ویران‌ شده و در واقع مهجور و ناشناخته تبدیل‌ کردند.

تخریب قبور در مکه، مدینه، جده و کربلا

وهابیون در سال 1343 هجری قمری در مکه گنبدهای قبر حضرت عبدالمطلب (ع)، ابی‌طالب (ع)، خدیجه (ع) و زادگاه پیامبر (ع) و فاطمه زهرا (ع) و "خیزران" عبادتگاه سری پیامبر (ع) را با خاک یکسان کردند و در جده نیز قبر "حوا" و دیگر قبور را تخریب کردند. در مدینه نیز گنبد منور نبوی را به توپ بستند، ولی از ترس مسلمانان، قبر شریف نبوی را تخریب نکردند آن‌ها همچنین در شوال 1343 با تخریب قبور مطهر ائمه بقیع (ع) اشیاء نفیس و با ارزش آن قبور مطهر را به یغما بردند و قبر حضرت حمزه (ع) و شهدای احد را با خاک یکسان و گنبد و مرقد حضرت عبدالله و آمنه پدر و مادر پیامبر (ع) و دیگر قبور را هم خراب کردند.

وهابیون متعصب در همان سال به کربلای معلی حمله کردند و ضریح مطهرحضرت امام حسین(ع) را کندند و جواهرات و اشیاء نفیس حرم مطهر را که اکثرا از هدایای سلاطین و بسیار ارزشمند و گرانبها بود، غارت کردند و قریب به 7000 نفر از علما، فضلا و سادات و مردم را کشتند. سپس به سمت نجف رفتند که موفق به غارت نشدند و شکست خورده برگشتند.

منابع:

ناصر مکارم شیرازی، وهابیت بر سر دوراهی

جعفر سبحانی، آیین وهابیت

اصغر قائدان، تاریخ و آثار اسلامی مکه مکرمه و مدینه منوره

علی اصغر رضوانی، شیعه شناسی و پاسخ به شبهات

92/5/25::: 1:23 ع
نظر()
  
  

سید حسن نصرالله دبیرکل حزب الله لبنان در گفت‌وگویی سه ساعته با شبکه تلویزیونی المیادین با اشاره به موضع گیری های منفی آمریکا و غرب علیه مقاومت اسلامی لبنان گفت که تا زمانی که مقاومت متعهد به آرمان مرکزی امت اسلام و ملتزم به حمایت از لبنان و دفاع از تمامیت ارضی این کشور باشد، آنها ما را رها نخواهند کرد.

به گزارش رجانیوز به نقل از فارس، وی مشکل واقعی غرب و آمریکا و حتی برخی رژیم های عربی را در این دانست که این حزب یک حزب مقاوم است، مشکل آن‌ها مسایل داخلی نیست.
 
 
وعده‌ها به حزب الله پشت درهای بسته/به رسمیت شناخته شدن در ازای کنار گذاشتن دشمنی با اسرائیل
 
وی ادامه داد: دائما به ما پیشنهاد می‌شود که سلاح خود را حفظ کنید، اما حتی به صورت ضمنی به ما تعهد دهید که از آرمان فلسطین و موضوع طمع‌ورزی های اسرائیل دست بر خواهید داشت؛ این پیشنهادها از آمریکایی‌ها و فرانسوی ها و انگلیسی‌ها و دیگران مطرح می‌شود،‌ دیک چنی پیشنهاد بزرگی برای ما از طریق یک شخص آمریکایی لبنانی الاصل فرستاد و گفت که آمریکا می تواند حزب الله را به صورت بین‌المللی به رسمیت بشناسد، سلاح نیز در دست این حزب باقی بماند و این حزب را از لیست ترور نیز خارج کند، اما به شرط اینکه حزب الله به صورت شفاهی و در پشت درهای بسته این تضمین را ارائه کند، اما ما این خواسته ها را رد کرده ایم، ما نمی توانیم به کسی چنین تعهدی بدهیم، ارزش این سلاح وقتی برای کشور و آرمان آن استفاده نشود چیست؟
 
نصرالله ابراز داشت: هنگامی که ما این مسیر را انتخاب کردیم، بر آن اجماع کرده ایم و این موضوع دیگر قابل بررسی نیست، مشکل واقعی آنها با ما این است که ما در مقاومت هستیم و می خواهیم در این مسیر باقی بمانیم، اگر ما خطی را باز کنیم و به اروپایی‌ها یا به صورت غیر مستقیم به آمریکایی ها بگوییم که ما تعهد می دهیم که با اسرائیل مقابله نکنیم؛ مشکلی با باقی ماندن سلاح در دست ما نخواهند داشت و امتیازات بزرگی به ما خواهند داد.
 
وی در مورد اتفاقات اخیر در اللبونه نیز مسایلی را مطرح کرد و گفت: اسرائیلی‌ها سعی کردند موضوع را کم اهمیت جلوه دهند و برخی از لبنانی‌ها نیز همینطور بودند. اتفاقی که افتاد این بود که یک گروه نظامی اسرائیلی وارد اراضی لبنان شدند، اما طوری که آنها می گویند یک مین قدیمی عمل کرده و انفجاری ایجاد شده است. اتفاقی که در اللبونه افتاد، تجاوز اسرائیلی‌ها را نشان می‌دهد، دو گروه اسرائیلی وارد منطقه شده بودند، اما واقعیت این است که این منطقه کاملا تحت نظر عناصر مقاومت قرار دارد و ما از پیش اطلاع داشتیم که اسرائیلی‌ها از این منطقه عبور خواهند کرد، به همین علت مین‌ها را کار گذاشتیم و هنگامی که آنها آمدند این انفجارها روی داد.
 
وی ادامه داد: این بمب‌ها جدید بودند و از مین‌های قدیمی و بازمانده ارتش اسرائیل نبودند، مین اول در مسیر نیروهای ویژه اسرائیلی منفجر شد و انفجار دوم نیز زمانی روی داد که گروه دوم وارد شد، این انفجارها زخمی‌هایی را بر جای گذاشت.
 
نصرالله: اتفاقات اخیر در اللبونه کار حزب الله بود/با آگاهی به ورود صهیونیست‌ها مین‌گذاری کردیم
 
وی ادامه داد:‌ما اخیرا احساس کردیم که تجاوزات اسرائیل در مرزها با ماهیت عملیاتی و برای هدف قرار دادن مقاومت و مردم صورت می‌گیرد، این عملیات در اللبونه نیز احتمالا آخرین آنها نخواهد بود، ما در مورد تجاوزهای زمینی به خاک لبنان کوتاه نخواهیم آمد و با روش مناسب در هر منطقه‌ای که متوجه شویم اسرائیلی‌ها وارد اراضی لبنان شده‌ایم، برخورد خواهیم کرد، ما این تجاوزها را نمی پذیریم.
 
حسن نصرالله در ادامه این گفت‌وگوی زنده با غسان بن جدو مجری سرشناس و مدیر تلویزیون المیادین گفت: هر مکانی که اسرائیلی‌ها در داخل لبنان به آن وارد شوند ما با آن مقابله کرده و هرگز به اسرائیلی‌ها اجازه ورود به لبنان را نخواهیم کرد.
 
وی در خصوص سکوت قشر سیاسی در مقابل تجاوزات مکرر اسرائیل به لبنان، اظهار داشت: این چیز عجیبی نیست زیرا برخی گروه‌ها در لبنان، اسرائیل را دشمن نمی‌دانند.
 
نصرالله درباره درخواست «میشل سلیمان» رئیس جمهور لبنان برای ارائه شکوائیه علیه متجاوزان اسرائیل در اللبونه به سازمان ملل گفت که این موضع ضعیفی است.
 
وی گفت: در اللبونه درگیری از دور رخ داد و اسرائیل تلاش کرد تا موضوع و رخدادها را پنهان کند و سانسور شدیدی علیه رسانه‌های خبری اسرائیل اعمال شد.
 
وی اظهار داشت: این حق ماست که در برابر نفوذ اسرائیل به سرزمینمان سکوت نکنیم، این تجاوزات اسرائیل دارای اهداف عملیاتی است و سکوت در برابر آن ممکن نیست.
 
نصرالله درباره عملیات اللبونه نیز تصریح کرد که اسرائیل غافلگیر شد و این از اطلاعاتی که درز شده است، مشخص است.
 
وی تاکید کرد: پس از 25 می 2000  مردم آزادسازی سرزمین را جشن گرفتند و ما از روز دوم گفتیم که باید برای جنگ اسرائیل علیه لبنان آماده شویم، مقاومت در لبنان در سال 2006 شکست راهبردی تاریخی به اسرائیل وارد آورد و اسرائیلی‌ها در این مورد اتفاق نظر دارند، اسرائیل انتقام تاریخی با مقاومت در لبنان دارد.
 
دبیرکل حزب‌الله لبنان در ادامه اظهار داشت: زمانی که دو سرباز اسرائیلی به اسارت گرفته شدند ما برای رویارویی در هر جنگی آماده بودیم و از قبل برای آن آمادگی داشتیم و تصور می‌کردیم که این جنگ تا سال 2006 به تاخیر افتاده است، مقاومت هیچ نگرانی نداشت بلکه همه چیز نبرد روشن بود زیرا از قبل برای آن آماده شده بود.
 
وی افزود: در جنگ جولای 2006، هدف اصلی وارد آوردن بیشترین خسارت به دشمن بود، ما در برخی مکان‌ها آزادی تصمیم‌گیری را به برادرانمان دادیم و آنها نیز تصمیم گرفتند که تا آخرین نفس در مارون الرأس بمانند و ما در عیتا نیز تعداد زیادی از برادرانمان را داشتیم و در یک برهه‌ای ارتباط ما با آنها قطع شد و ما تصور کردیم که آنها شهید شده‌اند اما زمانی که دوباره ارتباط ما با آنها برقرار شد حاج عماد مغنیه با من صحبت کرد و من به آنها گفتم که ما آنها را به باقی ماندن در این مکان و نبرد مجبور نمی‌کنیم اما آنها خود تصمیم گرفتند تا آخرین لحظه باقی بمانند.
 
وی تصریح کرد: در بنت جبیل نیز برادران تصمیم گرفتند باقی مانده و تا آخرین لحظه بجنگند و مانع از نفوذ اسرائیلی‌ها به داخل شوند و محاسبه ما از روز اول بر این بود که جنگ حداقل چند ماه به طول می‌انجامد و ما برای آن آمادگی داشتیم.
 
ناگفته‌های جنگ 33 روزه/سیستم‌های ارتباطی که اتاق‌های عملیات را بهم متصل می‌کرد
 
سید حسن نصرالله در ادامه تاکید کرد: موشک‌هایی که ما در جنگ 33 روزه پرتاب کردیم، تعداد اندکی از موشک‌هایی بود که در اختیار داشتیم، پرتاب موشک‌های ما حساب شده بود، امکانات میدانی و انتشار عناصر مقاومت اجازه پرتاب موشک‌های بیشتری را به ما می‌داد، اما ما محاسبه این را می کردیم که نبردی طولانی مدت را در پیش رو داریم و نمی‌خواهیم تا پیش از پایان جنگ موشکهای ما تمام شود.
 
وی با اشاره به اینکه «ما برای جنگی طولانی که کمتر از شش ماه به طول نکشد، آماده بودیم.» گفت: البته وقت برای طرف اسرائیلی تنگ بود و جنگ را به پایان رساند و ما نیز متناسب با افزایش موشک‌های طرف مقابل عمل کردیم. نصرالله ارتباط مستمر در جنگ 33 روزه بین اتاق مرکزی عملیات و اتاق‌های عملیات میدانی و مبارزان را از عناصر قدرت حزب‌الله لبنان در این جنگ دانست و تاکید کرد که دستگاه های پیشرفته ارتباطاتی در دو نوع با سیم و بی سیم از ابزارهای قدرت حزب الله بود که اسرائیل روی آن حساب باز نکره بود.
 
نصرالله همچنین روابط عاطفی و دوستانه میان عناصر مقاومت را از مهم ترین نقاط قوت حزب‌الله لبنان دانست.
 
وی پیام‌های مقاومت در جنگ 33 روزه را برای برخی گروه های داخلی و همچنین خارج از کشور دانست.
 
نصرالله با تاکید بر اینکه در زمان موشک‌باران ناوچه ساعر در دریای مدیترانه، در ضاحیه حضور داشته است، ?ما وعده اجرای اقدامات غیرمنتظره و عملیات غیرمنتظره و پیروزی را داده بودیم که حمله به این ناوچه یکی از آنها بود و مبارزان برای حمله به این ناوچه آماده شده بودند.?
 
?وی افزود: عملیات هدف قرار دادن این ناوچه از ناحیه فنی و اجرایی بسیار پیچیده بود و آسان نبود اما مبارزان موفق به اجرای آن شدند، نصرالله افزود: من قبل از آغاز سخنرانی در آن روز منتظر بودم و در آن سخنرانی وعده عملیات غیرمنتظره دادم که در اواخر سخنرانی من بود که یکی از جوانان آمد و به من گفت که مبارزان این ناوچه را هدف قرار دادند و الان می سوزد که من آن را در این سخنرانی مستقیم اعلام کردم.?
 
مرکاوای اسرائیلی در تور حزب الله/ماجرای هدف قرار دادن کشتی جنگی صهیونیست‌ها
 
وی درباره انهدام تانک های پیشرفته مرکاوای رژیم صهیونیستی در جنگ تموز گفت: انهدام تانک های مرکاوا یکی از اقدامات غیرمنتظره و غیر قابل تصور مقاومت برای اسرائیل بود. نصرالله گفت: ما از سلاح کورنت که برای اسرائیل غیرمنتظره بود و یکی از توانمندی‌های محرمانه ما بود استفاده کردیم و تانک‌های مرکاوای آنها را منهدم کردیم.
 
وی در پاسخ به این سوال که از کجا می‌دانستید که سلاح کورنت می‌تواند تانک‌های میرکاوای اسرائیل را منهدم کند، گفت: این سلاح آزمون خود را در اماکنی که از آنجا به ما رسیده بود، پس داده بود.?
 
دبیر کل حزب‌الله درباره اینکه مقاومت آیا همانطور که موشک‌های فراوانی برای هدف قرار دادن رژیم صهیونیستی برای چندین ماه داشت آیا درباره دارا بودن سلاح کورنت هم همینطور بود و چه میزان تانک اگر وارد لبنان می‌شد، مقاومت می‌توانست آنها را منهدم کند، گفت: بلکه، ما صدها تانک هم که وارد می‌شدند می‌توانستیم منهدم کنیم.
 
وی گفت: مقصود من از معادله آنسوتر از حیفا در جریان جنگ تموز همان تل آویو بود.?
 
نصرالله با اشاره به نقش جنگ روانی در دوران جنگ گفت که برخی جنگ روانی را براساس اطلاعات نادرست به راه می‌اندازند و برخی براساس واقعیت‌ها که مقاومت براساس واقعیت‌ها اینکار را انجام داد.
 
دبیرکل حزب الله با اشاره به نقش جنگ روانی در دوران جنگ گفت که برخی جنگ روانی را براساس اطلاعات نادرست به راه می‌اندازند و برخی براساس واقعیت‌ها که مقاومت براساس واقعیت‌ها اینکار را انجام داد.?
 
نصرالله در پاسخ به بن جدو: بگذارید این امر محرمانه باقی بماند/عماد مغنیه مبتکر بود
 
?وی در پاسخ به این سوال که شما گفته‌اید که موشک‌هایی در اختیار دارید که می‌تواند آخرین نقطه فلسطین اشغالی را هدف قرار دهد و آیا این توان موشکی را در جریان جنگ 2006 میلادی هم داشتید یا بعد از آن به این توانمندی رسیدید، گفت: بگذارید این امر محرمانه باقی بماند.
 
دبیر کل حزب‌الله در پاسخ به فرود نیروهای رژیم صهیونیستی در بعلبک در آن زمان برای آزاد کردن دو سرباز اسیر این رژیم گفت: این عملیات ارتش اسرائیل بر اساس ارزیابی و اطلاعات نادرست صورت گرفت. بگذارید امشب برای اولین بار تایید کنم که آنها اصلا به بعلبلک برده نشده بودند و در بیمارستان نبود بلکه در مکان دیگری بودند.?
 
وی گفت: ما در دوره جنگ شماری از مزدوران اسرائیل را دستگیر و به دولت لبنان تحویل دادیم و هرگز آنها را از بین نبردیم.?
 
 نصرالله درباره ادعای اسرائیل در حمله به دو مجتمع در ناحیه ضاحیه در جنوب بیروت به خاطر حضور سید حسن نصرالله در آن در دوره جنگ گفت: من در دوره جنگ نه به مجتمع سید الاوصیاء و نه مجتمع امام حسن (ع) نرفته بودم و اسرائیل بدنبال به قتل رساندن بیشترین تعداد از مردم بود.?
 
?وی در پاسخ به مطلب خبرنگار المیادین درخصوص بازدید سید حسن نصرالله بعد از جنگ از شهر بیروت و شجاعت وی گفت: من به همراه عماد مغنیه و دیگر همراهان از مناطق مختلف بیروت دیدن کردیم.?
 
نصرالله با ستادیش از عماد مغنیه گفت: این برادر عزیز شهید راس هرم ساختار جهادی بود.?
 
وی افزود: عماد مغنیه شبانه روز درخصوص مقدمات جنگ تلاش می‌کرد و کوشش فراوانی داشت و او متفکر و مخترع بود، تقلید نمی‌کرد و با جدیت و دقت کار می‌کرد و وی و دیگر برادران جهادگر در طول 33 روز اصلا دچار ضعف یا تردید یا سراسیمگی و نظایر آن نشدند بلکه عماد مغنیه آرام، مطمئن و ثابت قدم بود و این ویژگی‌هایش بود.?
 
دبیر کل حزب الله درباره نقش سوریه در حمایت از مقاومت گفت: سوریه انبارهای سلاح خود در جریان جنگ تموز را به روی ما گشود که هرچه می خواهیم برداریم و سلاح های کورنت را سوریه به ما داد.?
 
پیام بشار اسد در اوج جنگ 33 روزه/در روزهای جنگ از ایران سلاحی برای حزب الله ارسال نشد
 
وی در پاسخ به این سوال که گفته می‌شود بشار اسد رئیس جمهوری سوریه به مقاومت در جریان جنگ تموز پیشنهاد ورود به جنگ در کنار حزب الله را داد، گفت: بلکه، بشار اسد رئیس جمهوری سوریه برای من پیام فرستاد و در آن پیشنهاد پیوستن به جنگ را داد.?
 
نصرالله گفت: سوریه این ارزیابی را داشتند که هدف از حمله اسرائیل و توطئه بین‌المللی به همراه وجود برخی توطئه داخلی در لبنان له کردن مقاومت است و ارزیابی می کردند که اگر مقاومت را از بین ببرند رو به سوریه خواهند آورند و پیشنهاد دادند که نیروهای خود را در بخش‌هایی از لبنان بفرستند.
 
وی گفت: ما سلاحی را در جریان جنگ تموز از ایران منتقل نکردیم زیرا به آن نیاز نداشتیم?.
 
دبیر کل حزب الله گفت: دشمن در رسیدن به هر یک از اهدافش شکست خورد و مسئله مردم ما را بر آن داشت که توقف جنگ را بپذیریم.
 
وی درباره جبهه داخلی در لبنان در جریان جنگ 33 روزه گفت: نخست وزیر وقت لبنان مورد اعتماد ما در پرونده مذاکرات در جریان جنگ نبود.
 
نصرالله با ستایش از موضع میشل عون رئیس جریان ملی آزاد لبنان گفت: میشل عون از جنبه دیدگاه و بیان آن موضع روشنی دارد.
 
وی گفت: موضع میشل عون در حمایت از مقاومت برایم غیرمنتظره نبود زیرا از شاخصه های او وضوح دیدگاهش است.
 
دبیرکل حزب الله لبنان با انتقاد از موضع گروه 14 مارس در داخل لبنان گفت: هدف واقعی گروه 14 مارس حفاظت از لبنان و تدوین راهبرد دفاعی نیست بلکه خلاص شدن از مقاومت و سلاح مقاومت است.
 
وی گفت: گروه 14 مارس می گوید شما سلاح خود را به ما بدهید حالا هر کاری که ما می‌خواهیم با آن بکنیم به ارتش تحویل دهیم یا آن را جمع کرده و منفجر کنیم یا به دریا بریزیم.
 
دبیرکل حزب الله لبنان به سخنان جان بولتون در زمان جنگ اشاره کرد و گفت: جان بولتون گفته بود که جنگ تا زمان له شدن و انهدام مقاومت یا تحویل سلاح آن متوقف نخواهد شد.
 
وعده نایف به 14 مارس در روزهای جنگ 33 روزه/پیام صریح اسرائیلی‌ها به قطر در شورای امنیت، جنگ را متوقف کنید
 
وی افزود: امیر نایف وزیر کشور وقت عربستان (ولیعهد متوفی) به گروه 14 مارس گفته بود که تصمیمی برای له کردن حزب الله وجود دارد.
 
نصرالله تاکید کرد: فواد سنیوره نخست وزیر و تیم سیاسی او (گروه 14 مارس) در زمان جنگ از نظر سیاسی یا اخلاقی و انسانی با ما همدردی نکرد بلکه موضعی علیه ما گرفت.
 
وی سپس به رایزنی های سیاسی در جریان جنگ 33 روزه پرداخت و به سخنان شیخ حمد بن جاسم وزیر خارجه قطر اشاره کرد و گفت که وقتی با هیئت اتحادیه عرب به سازمان ملل رفت تا درباره جنگ رایزنی کند جلوی درب جان بولتون را می بیند که به او می گوید برای چه آمده اید دو راه بیشتر پیش رو نیست یا له شدن و از بین رفتن مقاومت یا تحویل سلاح آن.
 
دبیرکل حزب الله لبنان به شروط غربیها برای توقف جنگ اشاره کرد و گفت که آنها (غربیها) از استقرار 15 هزار نیروی یونیفل، عدم بازگشت آوارگان به مناطق خود و عدم عقب نشینی اسرائیل از مناطق اشغالی در جنوب لبنان تا زمان مستقر نشدن این نیروها اشاره کردند که این امر تقریبا می توانست چند ماه طول بکشد تا این نیروها تشکیل شود و در این مدت آوارگان نباید باز می گشتند که ما این امر را هرگز نپذیرفتیم.
 
وی در ادامه به بخش دیگری از سخنان شیخ حمد بن جاسم و درخواست غیرمنتظره و یک شبه غربی‌ها و اسرائیل از شیخ حمد برای توقف جنگ اشاره کرد و گفت: شیخ حمد گفت که نماینده اسرائیل در سازمان ملل به طور غیرمنتظره گفت که کابینه ما تصمیم به توقف جنگ گرفته است و می خواهیم جنگ متوقف شود و وقتی گفت که شما شرط و شروطی را گذشته بودید، از کنار آنها گذشت و گفت که فقط خواهان توقف جنگ است.
 
نصرالله افزود: اینکه اسرائیلی ها و آمریکایی ها یک شبه خواهان توقف جنگ شدند چه بود؟ علت این بود که به گفته خود غربیها اگر جنگ ادامه پیدا می کرد اسرائیل فرو می پاشید. اسرائیل در طول این 33 سه روز در مقابل مقاومت ناتوان شد و نه نیروی هوایی آن توانست شلیک موشک ها را متوقف کند با اینکه هرجایی را که توانست بمباران کرد و نیروهای مقاومت هم همچنان فعال و تاثیر گذار در صحنه بودند این توانمندی مقاومت بود که آنها را مجبور کرد که جنگ را متوقف کنند.
 
وی افزود: دستاوردهای مقاومت در طول 33 روز باعث شد که آنها بدنبال متوقف کردن جنگ باشند.
 
سید حسن نصرالله گفت که مصر در زمان حسنی مبارک و عربستان و برخی کشورهای عربی در جنگ تموز دست داشتند.
 
وی درباره تحولات سیاسی لبنان بویژه تشکیل دولت گفت: پیشنهاد سعد حریری رئیس جریان المستقبل برای خروج جریان او و حزب الله از دولت خواسته آمریکا است.?
 
خصومتی با عربستان نداریم، آنها دشمنی می‌ورزند/گفت‌وگو راه حل مصر است
 
نصرالله در این مصاحبه طولانی که گفت: اینکه تمام سلام نخست وزیر مامور تشکیل دولت می گوید که خواهان افراد حزبی در دولت خود نیست بدان معناست که وی خواهان تشکیل دولت نیست.?
 
وی درعین حال گفت: ما تمام سلام را به عنوان نخست وزیر هنوز تایید می کنیم?.
 
وی گفت: ما خصومتی با عربستان اعلام نکرده ایم اما عربستان به معنای کامل کلمه درقبال ما خصومت می ورزد.
 
نصرالله درباره سخنان اخیر میشل سلیمان رئیس جمهوری لبنان گفت: من ضرورتی ندیدم که به سخنان رئیس جمهور وقتی به حزب الله حمله کرد، پاسخ بدهم.
 
حزب الله ارتباطی با ربوده شدن دو خلبان ترک ندارد
 
وی درباره دو خلبان ترک که اخیرا در مسیر فرودگاه بین المللی بیروت ربوده شدند و رد برخی ادعاها گفت: ما دو خلبان ترک را نربوده‌ایم و از آن آگاهی نداشته ایم و ارتباطی با این امر نداریم.
 
وی درباره مصر گفت: ما درباره اوضاع مصر نگران هستیم و راه حل مسائل در این کشور گفت‌وگو است.
 
وی همچنین حزن و اندوه خود را درقبال تحولات این کشور ابراز داشت و گفت که راه حل در تماس و گفتگو است.
 
نصرالله همچنین هرگونه ارتباط این حزب برای آزادی زندانیان در مصر را رد کرد.
 
وی گفت: باوجود همه آنچه در منطقه جریان دارد، زمان شکست ها پایان یافته است?.
 
نصرالله در پایان این مصاحبه سه ساعته، پشتوانه مردمی مقاومت را یکی از عناصر مهم در پیروزی و تداوم آن دانست?.????????????????

  
  
<      1   2   3      >