سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بی گمان همه جنبندگان زمین ـ حتی ماهیان دریا ـ بر جویای دانش درود می فرستند . [امام باقر علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :41
بازدید دیروز :67
کل بازدید :369644
تعداد کل یاداشته ها : 205
103/9/4
9:49 ص

365 کشته و زخمی در خونبارترین حوادث تروریستی در پاکستان


  
  

روحانی شهید باران بامری

 

مشخصات شهید

نام و نام خانوادگی : باران بامری

فرزند : در گوش

متولد : سال 1350

مسئولیت اجتماعی : فرمانده بسیج دلگان

تاریخ شهادت : 05/07/1366

عامل شهادت : اصابت گلوله

محل شهادت : شلمچه

مزار شهید : گزاری شهدای حمید آباد

شهید در در خانواده ای کم بضاعت در حمید آباد به دنیا آمد. او فرزند سوم خانواده بود اما اول کسی بود که بر عرش، آشیان گرفت.

تحصیلات را تا سوم راهنمایی ادامه داد و پس از آن وارد حوزه علمیه ایرانشهر شد و سپس برای ادامه تحصیل به قم رفت و به موازات سیر و سلوک عرفانی، مبارزه با نفس و جهاد فی سبیل الله را در جبهه های نبرد حق علیه باطل تجربه کرد

 

روحانی شهید داد محمد هوت

مشخصات شهید

نام: دادمحمد هوت

نام پدر: در محمد

متولد: 1347

محل تولد: ایرانشهر

محل شهادت: شلمچه 15/12/1365

مسئولیت نظامی : اطلاعات عملیات - آرپیچی زن

آخرین عملیات : کربلای 5

عامل شهادت : اصابت ترکش خمپاره

مزار شهید : گلزار شهدای جعفر آباد

 

شهید داد محمد هوت در سال 1347 در روستای جعفر آباد از توابع بخش بمپور در خانواده ی مذهبی چشم به جهان گشود. دوران دبستان را که مصادف با پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی بود، با موفقیت به پایان رساند. برای ادامه ی تحصیل به شهرستان ایرانشهر عزیمت کرد و به دلیل علاقمندی به علوم دینی در حوزه ی علمیه ی تازه تأسیس آن شهر مشغول به تحصیل گردید.

او از فعالیتهای فرهنگی غافل نماند و با تأسیس کتابخانه در روستا، جوانان را جذب فعالیتهای فرهنگی و دینی نمود. دروس مقدماتی حوزه را در زادگاهش به پایان رساند. او که نبرد علیه کفر را وظیفه خود می دانست رهسپار میادین نور علیه ظلمت شد و به دفاع از میهن عزیزمان پرداخت. در سال 64 جهت ادامه ی تحصیل وارد حوزه ی علمیه قم شد. بار دیگر به جبهه رفت و در عملیات «کربلای پنج» شربت شهادت نوشید.

مادر شهید می گوید: شهید ما دارای اخلاق شایسته ای بود. ما را به روزه و نماز و خشوع در برابر خدا سفارش می کرد و از مردم می خواست که از رفتن بچه هایشان به جبهه جلوگیری نکنند.

فرازی از وصیت نامه ی شهید: دوستان و عزیزان من! امیدوارم که شما جوابگوی ندای «هَل مِن ناصِر یَنصُرنی» حسین باشید. همانطوریکه جوانان ما این ندا را لبیک گفتند و در خون پاکشان غلتیدند. ای کاش صد جان داشتیم و در راه رضای خدا فدا می کردیم. ننگ است در خانه ماندن و دین خدا در خطر باشد

 

شهید روحانی رضا فولادی

مشخصات شهید:

نام: رضا فولادی

نام پدر: خدامراد

متولد:1346

محل تولد: ایرانشهر

محل شهادت: فاو سال 20/11/1364

آخرین عملیات : والفجر 8

عامل شهادت : اصابت تیر مستقیم

پاسدار شهید رضا فولادی در سال 1346 در بخش دلگان از توابع شهرستان ایرانشهر دیده به جهان گشود پس از گذراندن دوران ابتدایی و راهنمایی به منظور کسب علوم اسلامی و پیوستن به خیل عاشقان علم و معرفت وارد حوزه علمیه ایرانشهر گردید

 

مدت 2 سال مشغول فراگیری علوم دینی بود که حفظ اسلام و انقلاب او را متوجه مسئولیتی مهمتر ساخت از اینرو حوزه را رها کرد و برای جهاد در راه خدا به صفوف لشکریان اسلام پیوست در آنجا بود که احساس کرد اگر لباس مقدس پاسداری را بر تن کند می تواند خدمت بیشتری کند از این رو به عضویت این نهاد مردمی در آمد سرانجام پس از نبردی جانانه در تاریخ 64/11/21 در عملیات والفجر 8 به شهادت رسید و سرافرازانه به دیدار معبود شتافت تشیع جنازه او در ایرانشهر و دلگان کوچه و خیابان را عطر آگین نمود و او درس چگونه مردن را به دوستان خویش آموخت

 

شهید روحانی خدابخش عبداللهی

نام: خدابخش عبداللهی نام پدر: اورنگ متولد: 1348 محل تولد:ایرانشهر محل شهادت:شلمچه 1365

شهید خدا بخش عبداللهی در سال 1348 از پدری کشاورز و متدین و دوستدار اهلبیت و مادری مومنه و پرهیزگار در روستای حسین آباد گلمورتی دیده به جهان گشود تحصیلات ابتدایی را در دبستان گزکر و پایه اول راهنمایی را در گلمورتی مرکز بخش دلگان ایرانشهر به پایان رساند

 

و در حالی که از برجستگی خاصی در استعداد تحصیلی برخوردار بود، وارد حوزه ی علمیه ایرانشهر شد او سپس به حوزه ی علمیه قم عزیمت نمود و در حالی که هنوز 17 سال بیشتر نداشت تکامل روحی را در جبهه های جنگ دید. شهید عبداللهی در سال 65 در مراسمی ساده اما سرشار از ارزشهای مذهبی به شیوه ی مولا و مقتدایش علی (علیه السلام) و اسوه ی بانوان عالم حضرت زهرای مرضیه (سلام الله علیها ) دختر عمویش را به عقد ازدواج خویش درآورد اما چون شاهد زیبا روی شهادت، در کربلای 5 به انتظارش بود رشته های علقه و محبت به همسرش که دل در گرو سعادت خود از طریق ازدواج با مردی از سلاله پاکان داده بود را موقتاً گسست تا به فیض عظمای شهادت رسید

 

روحانی شهید لال بخش شهلی بر

 

 

 

 

 

 

 

 

نام: لال بخش شهلی بر / نام پدر: گل زار / سال تولد: 1346 /

محل تولد: ایرانشهر / محل شهادت: مهران / سال شهادت:1362

تصحیلات : سطح یک / مسئولیت نظامی : رزمی تبلیغی


فرازی از وصیت نامه شهید:
آنقدر به جبهه می‌روم و می‌جنگم تا شهید شوم....
ای جوانان نکند در رختخواب ذلت بمیرید که حسین (علیه السلام) در میدان نبرد شهیدشد.‌ای جوانان مبادا در حال بی‌تفاوتی بمیرید که علی (علیه السلام) در حال عبادت شهید شد.‌ای مادران! مبادا از رفتن فرزندانتان به جبهه‌ها جلوگیری کنیدکه فردا در محضر خدا نمی‌توانید جواب زینب را بدهید که تحمل 72 شهید رانمود همه مثل خاندان وهب جوانانتان را به جبهه‌های نبرد بفرستید وحتی جسد او را هم تحویل نگیرید زیرا مادر وهب فرمود سری را که در راه خداداده‌ام پس نمی‌گیرم.
سلام مرا به رهبر عزیزم برسانید و بگویید تا آخرین قطره خونم سنگر اسلام را ترک نخواهم کرد و با خداوند پیمان می‌بندم که در تمام عاشوراها و درتمام کربلا‌ها با حسین (علیه السلام) همراه باشم و سنگر را خالی نکنم


  
  

آخر یه روز شیعه برات حرم می سازه

حرم برای تو شه کرم می سازه

 

آخر برات یه گند طلا می سازیم

شبیه گنبد امام رضا می سازیم

 

سر مزارت ضریح طلا می سازیم

مثل ضریح شش گوشه بهش می نازیم

 

سقا خونه بنا کنیم با شور واحساس

سر قبر ام البنین مادر عباس

 

دخیل می بندیم و می گیم بر تو اسیریم

حسن حسن می گیم و از عشقت می میریم

 

به کوری عایشه و دشمن حیدر

 بقیع تو آباد می شه گل پیمبر

 

آقا می یاد و می گیره تقاص زهرا

بقیع تو آباد می شه به جان مولا

(جواد حیدری)


  
  

3 سوال خضرنبی(ع) از امام حسن(ع)

(بسم الله الرحمن الرحیم)

حضرت جوادالائمّه صلوات اللّه علیه حکایت می فرماید: روزى امیرالم?منین علىّ علیه السلام به همراه فرزندش ، ابو محمّد امام حسن مجتبى صلوات اللّه علیه ؛ و نیز سلمان فارسى وارد مسجد شدند و چون در گوشه اى نشستند مردم نزد ایشان اجتماع کرده ؛ و مردى خوش چهره با لباس هاى آراسته ، نیز در میان آنان حضور داشت .

امام حسن مجتبی

پس او خطاب به امیرالم?منین علىّ علیه السلام کرد و اظهار داشت : یا امیرالم? منین ! مى خواهم سه مسئله از شما س? ال نمایم ؟

حضرت امیرالم? منین علیه السلام فرمود: آنچه مى خواهى س? ال کن .

آن مرد گفت :

اوّل این که انسان مى خوابد روحش کجا مى رود؟

دوّم آن که انسان چرا و چگونه فراموش مى کند؛ و یا متذکّر مى گردد؟

و سوّمین س?ال این است که به چه دلیل و علّتى فرزند شبیه به عمو، یا شبیه به دائى خود مى شود؟

امام علىّ علیه السلام به فرزند خود – حضرت مجتبى سلام اللّه علیه – اشاره کرد و فرمود: اى ابو محمّد! جواب مسائل این شخص را بیان نما.

امام مجتبى سلام اللّه علیه فرمود: جواب اوّلین س?الت این است که چون خواب انسان را فرا گیرد، روح او در هوا بین زمین و آسمان در حال حرکت ، یا سکون مى باشد تا هنگامى که صاحبش حرکتى کند و بیدار شود؛ پس چنانچه خداى متعال اجازه فرماید روح به کالبد او باز مى گردد؛ وگرنه تا مدّت زمانى معیّن بین روح و جسد فاصله خواهد افتاد.

پرسیدی که یادآورى و فراموشى چگونه بر انسان عارض مى شود، بدان که قلب انسان همچون ظرفى سرپوشیده است ، پس اگر انسان بر فرستادن صلوات بر محمّد و آل محمّد مداومت نماید، دریچه قلب او باز و روشن مى شود و آنچه بخواهد در سینه اش آشکار و هویدا مى گردد، ولى چنانچه صلوات نفرستد و خوددارى کند، قلبش تاریک مى گردد و فکرش خاموش خواهد ماند.

و امّا جواب سوّمین س?ال که گفتى فرزند چگونه شبیه به عمو و یا شبیه به دائى خود مى شود، این است که اگر مرد هنگام زناشوئى و مجامعت ، با آرامش خاطر و بدون اضطراب عمل نماید و نطفه در رحم زن قرار گیرد، فرزند شبیه پدر یا مادر خود خواهد شد.

ولى چنانچه با اضطراب و تشویش زناشوئى و مجامعت انجام پذیرد، فرزند شبیه به عمو یا دائى مى گردد.

پس آن شخص اظهار نمود: من شهادت به یگانگى خداوند داده و مى دهم ، و شهادت بر بعثت و رسالت حضرت محمّد صلى الله علیه و آله داده و مى دهم و همچنین شهادت مى دهم که تو خلیفه و جانشین بر حقّ پیغمبر خدا خواهى بود.

و سپس نام مبارک یکایک ائمّه اطهار صلوات اللّه علهیم را بر زبان خود جارى ساخت ؛ و شهادت بر امامت و ولایت آن ها داد و بعد از آن خداحافظى کرد و از مسجد خارج شد.

آن گاه امیرالم? منین علىّ علیه السلام به فرزند خود حضرت مجتبى سلام اللّه علیه فرمود: اى ابو محمّد! به دنبال آن مرد حرکت کن ؛ و برو ببین چه خواهد شد.

حضرت امام حسن مجتبى سلام اللّه علیه از پدر خود اطاعت کرد و به دنبال آن شخص رفت ؛ و پس از بازگشت چنین اظهار داشت : پدرجان ! مرد چون از مسجد خارج شد، ناگهان ناپدید گشت و او را ندیدم .

امام علىّ علیه السلام فرمود: آیا او را شناختى ؟

حضرت مجتبى سلام اللّه علیه اظهار داشت : شما بفرمائید، که چه کسى بود؟

آن گاه امیرالم? منین علىّ علیه السلام فرمود: همانا او حضرت خضر پیامبر بود.

  • منبع: مدینة المعاجز، ج 3، ص 85، که نویسنده محترم، این حدیث را از منابع مختلف و متعدّدى نقل نموده است . (نقل از کتاب « چهل داستان و چهل حدیث از امام حسن مجتبى علیه السلام»، عبداللّه صالحى)

  
  

ماجرای چشمان وصال شیرازی و شعر امام حسن علیه السلام

 

میرزا محمّد شفیع شیرازی متخلص به وصال شیرازی متوفّی سال 1262 هـ. ق در شیراز از بزرگان شعرا و ادبا و عرفای عصر فتحعلی شاه قاجار بود. علاوه بر مراتب علمی، به تمام خطوط هفت گانه (نسخ، نستعلیق، ثلث، رقایم،ریحان،تعلیق،و شکسته) مهارتی به سزا داشته و کتابهای فراوانی نیز با خطوط مختلف نگاشته است. از جمله، اینکه 67 قرآن به خط زیبای خود نوشته است. بر اثر نوشتن زیاد چشمش آب می آورد و به پزشک مراجعه می کند، دکتر می گوید: من چشمت را درمان می کنم، به شرطی که دیگر با او نخوانی و خط ننویسی. پس از معالجه و بهبودی چشم، دوباره شروع به خواندن و نوشتن می کند تا این که به کلّی نابینا می شود. سرانجام با حالت اضطرار متوسل به محمّد(ص)و آل او می شود.

شبی در عالم رؤیا پیغمبر اکرم(ص) را در خواب می بیند، حضرت به او می فرماید: چرا در مصائب حسین (و حسن) مرثیه نمی گویی تا خدای متعال چشمانت را شفاء دهد. در همان حال حضرت فاطمه زهرا(س) حاضر گردیده می فرماید: وصال! اگر شعر مصیبت گفتی اوّل از حسنم شروع کن؛ زیرا او خیلی مظلوم است.

صبح آن روز وصال شروع کرد در خانه قدم زدن و دست به دیوار گرفتن و این شعر را سرودن:

از تاب رفت و طشت طلب کرد و ناله کرد
آن طشت راز خون جگر باغ لاله کرد


نیمه دوّم شعر را که گفت، ناگهان چشمانش روشن و بینا شد. آن گاه اضافه کرد:


خونی که خورد در همه عمر، از گلو بریخت
دل را تهی زخون دل چند ساله کرد

نبود عجب که خون جگر گر شدش بجام
عمریش روزگار همین در پیاله کرد

نتوان نوشت قصه درد و مصیبتش
ور می توان ز غصه هزاران رساله کرد

زینب درید معجر و آه از جگر کشید
کلثوم زد به سینه و از درد ناله کرد

هر خواهری که بود روان کرد سیل خون
هر دختری که بود پریشان کُلاله کرد

یا رب به اهل بیت ندانم چه سان گذشت
آن روز شد عیان که رسول از جهان گذشت


  
  
<      1   2   3   4   5      >