حاکمی که تنها دارایی اش یک عبا بود/ توصیه هنگام مرگ
«سلمان» آزاد شده رسول خاتم(ص) است، کسی که افتخار شیعه به ویژه ایرانیان است، او همان کسی است که پیامبر و مولایش او را لایق نگهداری علم میدانستند و حاکمی که تنها داراییاش یک عبا بود.
|
به گزارش خبرگزاری اهلبیت(ع) ـ ابنا ـ در ششمین سده پس از میلاد مسیح، در حالی که سر تا سر جهان را تیرگی های جهل و ظلم فرا گرفته بود و مشعل هایِ هدایتِ الهی در همه سرزمین ها به خاموش می گرایید، آزاد مردی روشن ضمیر به نام سلمان در سرزمین ایران پا به عرصه هستی نهاد. نام اصلی او «روزبه» بود و رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم او را سلمان نامید.
کُنیه او را ابوعبداللّه ، ابوالحسن و ابواسحاق گفته اند. بنا بر قولی از کناره جِی اصفهان و به قول دیگر از رامهرمزِ خراسان بوده است. سلمان اگر چه در دامن پدر و مادری غیر مسلمان و زرتشتی پرورش یافته بود امّا در سیمای نورانی اش، آثار یکتا پرستی کاملاً آشکار بود و در جواب کسانی که از دودمانش می پرسیدند، می گفت: «من سلمان، فرزند اسلام هستم». مورخان در مدّت عمر او اختلاف کرده اند، بر اساس روایاتِ او عمری دراز داشته است. وفات او، در سال 35 یا 36 قمری اتفاق افتاده و قبر او در مدائن در نزدیکی بغداد است.
هجرت و اسلام آوردن سلمان
درباره اسلام آوردن سلمان، سخن های بسیار گفته اند، اما آن چه پذیرفته شده همگان است که روح بزرگ سلمان، همواره از بت پرستی و عادت های جاهلانه رنج می برد و گم شده ای در ضمیر خود جست و جو می کرد که به ناچار برای یافتن آن از شهر و دیار خود هجرت کرد. او در مسافرت هایش با پیری روشن ضمیر آشنا شد که نشانه های حضرت محمّد صلی الله علیه و آله وسلم را برایش بازگو نمود. بعد از جدا شدن از استاد، در شهر مدینه به بردگی گرفته شد. در این مدّت، همیشه دیدار مولای خود را از حضرت حقّ می خواست، تا آن که رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم از مکّه به مدینه هجرت کرد و سلمان نشانه های نبوّت را در پیامبر دید، به او ایمان آورد و اسلام را با کمال معرفت پذیرفت. رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم نیز او را از بند بردگی رهانید. بدین گونه، سلمان به تنها آیین پذیرفته شده در نزد خدا، دست یافت و پس از تشرف به اسلام، به دلیل توانایی عقلی و گنجایش والایی که داشت، به پایه های عالی معارف الهی نایل شد.
سه خصلت سلمان
شیخ طوسی در اَمالی خود آورده است که به امام صادق علیه السلام گفتند: «شما سلمان فارسی را بسیار یاد می کنید». امام فرمود: «مگو سلمان فارسی، بلکه بگو سلمان محمّدی، و من او را دوست دارم، برای سه صفتش: یکی آن که میل و خواست امیرمؤمنان علیه السلام را بر خواست خود مقدم می داشت و این است حقیقتِ قبول ولایت؛ دوم آن که تهیدستان را دوست می داشت و هم دم آنان بود و آنان را بر ثروت مندان برتری می داد؛ سوم آن که بنده نیکوکار و تسلیم پروردگار بود و مشرک نبود.
سلمان در پیش گاه پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم
سلمان در میان ایرانیان، یگانه ای بود که از اصحاب خاص پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم شد و پیوندی ژرف با او پیدا کرد. بزرگی روح و انسانیت پیامبر به گونه ای بود که سلمان وجودش را کاملاً در اختیار پیامبر نهاد و پیامبر که مأمور بود، با هر کس برابر با فهمش سخن بگوید، به سلمان علومی را آموخت که شخصی از اصحاب، مگر او توان به دوش کشیدن آن را نداشت. نزدیکی سلمان به پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم تا اندازه ای بود که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم او را از خانواده خود دانست. در هر مجلسی که پیامبر می نشست، سلمان را در نزدیکی خود می نشاند.
بنا بر نقل برخی از زنان پیامبر، سلمان ساعت هایی از شب را با پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم خلوت داشت، گویا محرم راز پیامبر شده بود.
نامه پیامبر به خویشان سلمان
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم ، بنا بر درخواستِ سلمان، نامه ای به برادر و فرزندان سلمان نوشت. نویسنده این نامه حضرت علی علیه السلام بود که در ماه رجب سال نهم هجری آن را نوشت و ابوذر، مقداد، عمار و بلال و عده ای دیگر از مسلمانان به آن شهادت دادند. در قسمتهایی از این نامه، عظمت شأن و مقام سلمان بیان می شود. آمده است:
سلام خدا بر شما، خداوند جهان به من فرمان داده تا بگویم، هیچ معبودی به جز اللّه نیست، بازگشت همه به سوی خداست... به من وحی شده که بهشت بر سلمان مشتاق تر است از سلمان به بهشت، او امین و مورد اعتماد من و پرهیزگار و خیرخواه رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم و مؤمنان است، سلمان از خانواده من است. ای مردم! اگر از شما کمک خواستند به ایشان کمک کنید، اگر بدی از آنان دیدید، ببخشاییدشان، اگر حقّ آنان را کسی پای مال کرد، از حقشان دفاع کنید، اگر پناه خواستند پناهشان دهید...
پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در پایان نامه برای کسانی که به مندرجات نامه عمل کنند دعا نمود.
سلمان، فرمانروای مداین
مداین از شهرهای سر سبز و خرّم و پایتخت ساسانیان در ایران بود که به دست مسلمانان فتح شد. خلیفه دوم، بنا به توصیه حضرت علی علیه السلام ، سلمان را به فرمان روایی مداین برگزید. شاید دلیل این انتخاب، هم زبانی سلمان با مردم مداین بود و مردم پارسی زبان آن شهر، با یک حاکم ایرانی الأصل و هم زبان بهتر می توانستند کار کنند دلیل دیگر انتخاب سلمان آن بود که مداین مرکزی حساس بود و اداره آن به استانداری زیرک و کاردان و پرهیزگار نیاز داشت، تا اسلام آیین جدید را به شایستگی جای گزین انکار و آداب پیشینیان سازد. سلمان که تربیت یافته مکتب نبوت و ولایت بود، با تدبیر و کاردانی توانست دستگاه حکومتی خود را از وجود افراد نالایق و آلوده و غارت گر پاک نماید و عدالت را برقرار سازد.
حاکمی که تنها دارایی اش عبا بود
ابونعیم و ذهبی نوشتهاند که سلمان در حالی که بر حدود سی هزار نفر حکومت میکرد، تنها با یک عبا که فرش و لباس او نیز بود، برای مردم خطبه میخواند، به همین جهت مورد سرزنش خلیفه وقت، عمر بن خطاب قرارگرفت، او در پاسخ خلیفه چنین نوشت: «گفته بودى که من حکومت خدا را ضعیف و سست کرده و خود را خوار گردانیده و خدمتکار مردم کردهام به حدى که اهالى مدائن نمىدانند که من امیر آنهایم ! پس مرا به منزله پلى گردانیدهاند که بر من مىگذرند و بارهاى خود را بر دوش من مىگذارند! و نوشته بودى که اینها باعث سستى سلطنت خدا مىشود! پس بدان که ذلت در اطاعت الهى، دوست داشتنىتر است در نزد من از عزت در معصیت و نافرمانى خدا و تو خود مىدانى که رسول خدا(ص) تألیف دلهاى مردم مىکرد و به ایشان نزدیکى مىجست و مردم هم به سوى او تقرب مىجستند...»، به این ترتیب وى، خلیفه وقت را به سنتهاى فراموش شده رسول خدا (ص) تذکر داد که مردمى بودن و با آنان و همچون آنان زندگى کردن، نه تنها مغایر با زمامدارى نیست، بلکه لازمه حکومت الهى و مردمى است و از سنت هاى رسول خدا (ص) است.
نامه حضرت علی علیه السلام به سلمان
در طول مدتی که سلمان فرمان روای مداین بود، حضرت علی علیه السلام نامه های گوناگونی به سوی او نوشت؛ در یکی از نامه ها او را این گونه از دنیا و ظواهر مادی دور می کند:
ای سلمان! دنیا همانند ماری است که ظاهری بسیار زیبا و نرم دارد، ولی زهر کشنده ای دارد. بنابراین، از هر چیز که در دنیاست و دل تو را در می رباید، دوری کن؛ زیرا همان چیز به زودی از تو جدا می شود و زمانی کوتاه همراه تو خواهد بود، غم و اندوه آن را از خود دور کن؛ زیرا بی تردید جدایی آن را می بینی. هنگامی که انسان به شادی می رسد، دنیا او را به سوی رنج ها می فرستد و هر زمان که به آن اُنس می گیرد، او را در وحشت قرار می دهد.
سلمان، رویاروی تبعیض نژادی
سلمان از افراد مورد علاقه و توجه پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و علی علیه السلام و جزو مشاوران عالیِ آن دو بود و در کارهای مهم با او مشورت می نمودند. همین اکرام و احترام پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و نزدیکی حضرت علی علیه السلام با او موجب حسادت جمعی از افراد متعصب و منافق گردید. از این رو، همواره در صدد آزار و اذیت و اهانت به وی بودند و با حالتی طعنه آمیز از نَسبِ او سؤال می نمودند. سلمان جواب بسیار قانع کننده ای به آنان می داد و مغزهای جاهل و فاسد آنان را که هنوز افکار جاهلیت در آن جا داشت، با منطق اسلامی خود می کوبید و آنان را شرم سار می کرد.
دفاع پیامبر از سلمان
در روایتی آمده است که مردی از سلمان به طور طعنه آمیز از حَسب و نسبش پرسید، سلمان گفت: «نام من سلمان و فرزند یکی از بندگان خدا هستم، گم راه بودم که خدا مرا به وسیله محمد صلی الله علیه و آله وسلم هدایت نمود، پریشان و فقیر بودم که بی نیازم کرد و برده ای بودم که به وسیله او آزاد شدم، این است اصل و نسب من».
در این هنگام پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم از راه رسید و سلمان آن چه را گذشته بود، به عرضِ پیامبر رساند. حضرت در حالی که از مباهات نادرستِ اصحاب و رنجش سلمان ناراحت شده بود، زبان به نکوهش مخالفان سلمان گشود و از عقیده جاهلانه آنان، انتقاد کرد و فرمود:
ای گروه قریش! همانا حَسب مرد، دین اوست و مردی او خُلق و خوی اوست و اصل آدمی عقل اوست. حقّ تعالی فرمود: «همانا شما را از مرد وزنی آفریدیم و شما را شعبه ها و قبیله قبیله قرار دادیم همانا گرامی ترین شما نزد خدا باتقواترین شماست.»
علی(ع) در کنار جنازه سلمان
اصبغ بن بنابه که از یاران حضرت علی علیه السلام است، می گوید: «پس از آن که سلمان از دنیا رفت، هنوز ما جنازه او را در قبرستان نگذاشته بودیم که مردی غم گین، سوار بر مرکب به طرف ما آمد و به ما سلام نمود و فرمود: «در تجهیز جنازه سلمان شتاب کنید.» به او کمک نمودیم و او تمام وسیله ها را با خود داشت، آن گاه بعد از انجام آن مرحله ها، بر او نماز خواند و جنازه را دفن نمودیم. آن مرد، حضرت علی علیه السلام بود که برای شرکت در مراسم دفنِ سلمان خود را از مدینه به مداین رسانده بود. وقتی آن حضرت عبا را از روی صورت سلمان برداشت، در وداعی غم گنانه با سلمان، جملاتی جان سوز بیان فرمودند.
توصیه سلمان هنگام مرگ
مسعودی که از مورخان است، در کتاب خود مروج الذهب از زبان سعد وقاص آورده است که سلمان در حال احتضار بود که به او گفتم: «یا اباعبداللّه مرا وصیتی نما!» گفت: «درسه جا به یاد خدا باش: هرگاه خواستی در کاری تصمیم بگیری، هر گاه خواستی در امری داوری نمایی، هرگاه خواستی چیزی را تقسیم نمایی.»
عبدالرضا هلالی به مناسبت اربعین اباعبداللهالحسین(ع) اظهار داشت: آسمانها و زمین تا چهل روز پس از شهادت سیدالشهدا(ع) میگریستند. جابر بن عبدالله اولین زائر قبر مطهر حضرت امامحسین(ع) بود که در اربعین به دیدار ارباب بیکفنش رفت. در چنین روزی امام سجاد(ع) راس مبارک پدر بزرگوارشان را به بدن ایشان ملحق کردند. اینها همگی اسراری شگفت هستند که در این عدد چهل نسبت داده شده به سالار شهیدان نهفته است.
|
به گزارش خبرگزاری اهلبیت(ع) ـ ابنا ـ «عبدالرضا هلالی» مرثیه سرای اهلبیت عصمت و طهارت(ع)، صبح امروز ـ پنجشنبه 14 دیماه ـ در گفتوگوی اختصاصی با خبرنگار "ابنا" اظهار داشت: راز عجیبی در عدد چهل نسبت داده شده به حضرت اباعبدالله الحسین(ع) نهفته است. از اسرار عدد چهلم در وصف این حضرت میتوان به "گریان بودن آسمانها و زمین در تا چهل روز پس از شهادت سیدالشهدا(ع)"، "تاکید بر زیارت ایشان در اربعین"، "از نشانههای مومن بودن در زیارت مرقد مطهر امام حسین(ع) در این روز" و بسیاری از موارد دیگر میتوان اشاره کرد.
وی افزود: «جابر بن عبدالله انصاری» اولین زائر قبر مطهر حضرت حسینبنعلی(ع) بود، که در اربعین به دیدار ارباب بیکفنش رفت. در چنین روزی امام سجاد(ع) راس مبارک امام حسین(ع) را به بدن ایشان ملحق کردند. اینها همگی از اسرار عدد چهل منتسب به حضرت اباعبدالله الحسین(ع) است.
هلالی با اشاره به صبر مثالزدنی حضرت زینب(س) تاکید کرد: عقیله بنی هاشم حضرت زینب(س) در برابر تمامی رنجها و مصیبتهای وارده، از به نیزه کردن رئوس شهدای کربلا تا خرابهنشینی و بزم شراب، صبر پیشه کرده و در پاسخ به اقدامات تحریککننده "ابن زیاد" مبنی بر سرآوردن کاسه صبر خانم زینب کبری(س)، فرمودند که "ما رایت الا جمیلا" هرچه دیدم جز زیبایی نبود (و دلیلی بر ناسپاسی نمیبینیم). آری ایشان با این مشقتها از مقدسات دین خداوند دفاع کرد.
این مداح اهلبیت(ع) تصریح کرد: کلیدیترین نقش واقعه کربلا حضرت زینب(س) بودند؛ چراکه اهداف قیام سیدالشهدا(ع) و یاران باوفای ایشان بدون اسارت خانم حضرت زینب کبری(س) عملی نبود. ایشان باید میماند تا با خطبهها و سخنانش، مصائب و رنجهای وارده به فرزندان علی(ع) را منزل به منزل برای مردم روشنگری کند.
وی با اشاره به پررنگ و تاثیر گذار بودن نقش حضرت رقیه(س) خاطرنشان کرد: در مورد وجود ریحانهالحسین(س) مطالب متفاوتی ذکر شده که صلاح نمیدانم در این موضوع صحبتی کنم. لکن اکثریت تاریخنویسان و نیز مراجع عظامی نظیر حضرات آیات «وحیدخراسانی»، «روحانی» و «صافیگلپایگانی»بر وجود مبارک دردانه امام حسین(ع) تأکید داشته اند.
عبدالرضا هلالی افزود: بنده به شخصه علاقه شدیدی به این خانم دارم، طوری که نام یکی از فرزندانم را به نام این بزرگطفل کربلا متبرک کردهام. خدا نیاورد روزی را که منکر وجود نازنین بیبی حضرت رقیه(س) شویم.
این ذاکر دلسوخته، در پاسخ به سوال خبرنگار "ابنا" مبنی بر اینکه "با شنیدن اسم اربعین سیدالشهدا(ع)، اولین فکری که در ذهنتان نقش میبندند چیست؟" گفت: اربعین شاه کربلا، اجتماع عظیم و باشکوه عزاداران در بینالحرمین را در فکرم متجلی میسازد. بحق که در این روز، دلها به سوی بهشت کربلا پر میزند.
وی در ادامه اضافه کرد: بزرگترین درسی که حضرت ثارالله(ع) به انسانها دادند، آزادگی است. چراکه بیانصافها این امام همام را به شهادت رساندند. ارباب ما روز عاشورا از شدت تشنگی، آسمان را پر از دود میدیدند. ایشان خطاب به پیروان آل سفیان فرمودند که اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید.
این مرثیه سرای اهلبیت(ع) با اشاره به نقش نظام جمهوری اسلامی کشور بر تبلیغ دین مبین پیغمبر اسلام(ص) تاکید کرد: الحمدلله به برکت این مملکت علوی و وجود رهبر حسینی، بهتر میتوان چهره واقعی دین اسلام و در نتیجه مذهب ناب تشیع را برای مردم تبیین کرد.
هلالی افزود: زمانیکه امامحسین(ع) در صحرای کربلا فرمودند که من چه حلالی را بر شما حرام و چه حرامی را بر شما حلال کردم که اینگونه با من ستیزه میکنید؛ سپاهیان دشمن فریاد زدند که "بغض لابیک". حال که ما شیعیان مولانا امیرالمومنین علی(ع) در مملکتی شیعهمحور و حیدری زندگی میکنیم، میبایست با قدرت تمام نام مولایمان را فریاد و برای حمایت از ایشان سینه سپر کنیم.
وی گریه کردن بر ائمه اطهار را اینگونه توصیف کرد: اشک، اعلامیهی مقاومت شیعه است. گریه بر سالار شهیدان یک سلاح است. امامهشتم علیبنموسیالرضا(ع) نیز میفرمایند که غمین بودن و گریستن بر ما، تسبیح خداست.
این مداح ائمه اطهار(ع)، در پاسخ به سوال "زیباترین شعری که در مدح اهلبیت(ع) تا به حال شنیدهاید چیست؟" گفت: سرمایهی محبت زهراست دین من/ من دین خویش را به دو دنیا نمیدهم/ گر مهر و ماه را به دو دستم دهد قضا/ یک ذره از محبت زهرا نمیدهم/ بر سینهام جمال علی نقش بسته است/ این سینه را به سینهی سینا نمیدهم.
هلالی در توضیح رسالت یک نوحه خوان گفت: هرکس در جایگاه خود مسئولیتی دارد. سینه زن یک مسئولیت و نوحه خوان مسئولیت دیگری دارد. رسالت یک نوحه خوان (یا مداح) این است که عاشورا را عمیقا برای مستمع تبیین کند.
این مداح با اخلاص در پایان این مصاحبه در پاسخ به سوال خبرنگار "ابنا" مبنی بر اینکه "چه چیزی موجب محبوبیت روز افزون عبدالرضای هلالی در میان مردم شده است؟" اظهار داشت که اگر محبوبیتی داشته باشم، یقینا به دست اربابم حسین(ع) و پس از آن به دعای والدینم است و پدرم همیشه میگوید: سحرگاهی نیست که دستانم را برای تو بالا نبرم و دعایت نکنم.
پیکر رئیس عقیدتی سیاسی مرزبانی سیستان وبلوچستان درزادگاهش به خاک سپرده شد |
زابل - خبرگزاری مهر: پیکر مطهر حجت الاسلام حاج حسین کوهستانی رئیس عقیدتی سیاسی مرزبانی استان سیستان و بلوچستان پس از تشییع باشکوه در شهرستان های زاهدان و زابل در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد. |
به گزارش خبرنگار مهر، حجت الاسلام حاج حسین کوهستانی عالم گرانقدر و مبارزی نستوه بود که طی چندین سال مجاهدت و حضور در جبهه های حق علیه باطل در کنار سایر همسنگرانش در راه تعالی انقلاب اسلامی اقدامات موثر و سازنده بسیاری را مدیریت کرده است. مرحوم کوهستانی در روستای خراشادی بخش شیب آب شهرستان زابل دیده به جهان گشود. وی پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی وارد حوزه علمیه شهرستان زابل شد و از محضر اساتید گرانقدر بسیاری کسب فیض نمود و تحصیلات خویش را تا مقطع کارشناسی ارشد رشته فقه و علوم اسلامی ادامه داد. مرحوم کوهستانی در زمان تحصیل در حوزه های علمیه زابل، زاهدان و قم در قبل از انقلاب تلاش های موثری در پیشبرد اهداف انقلاب داشته که به همین سبب چندین بار متوالی از سوی ساواک بازداشت شد. وی پس از انقلاب با سمت رئیس عقیدتی سیاسی ژاندارمری سابق مشغول به فعالیت می شود و هم زمان با آغاز جنگ مدت شش سال را در جبهه های حق علیه باطل در کنار سایر همرزمانش به مجاهدت می پردازد که این حضور، افتختار جانبازی 20 درصدی را برای ایشان به همراه داشته است. رئیس عقیدتی سیاسی ژاندارمری سابق، رئیس عقیدتی سیاسی مرکز آموزش ولیعصر، نماینده ولی فقیه در امور اهل سنت مناطق سروان، خاش و ایرانشهر، امام جمعه موقت شهرستان زابل از سال 70 تاکنون، رئیس عقیدتی سیاسی فرماندهی انتظامی استان سیستان و بلوچستان، فرماندهی عقیدتی سیاسی قرارگاه فتح و فرماندهی عقیدتی سیاسی مرزبانی استان از جمله مسئولیت های این مرحوم بوده است. برادر وی نیز در حمله تروریسی تاسوکی به شهادت رسیده بود. مرحوم کوهستانی در بازگشت از بازرسی فرماندهی مرزبانی استان خراسان جنوبی و مرکز آموزش انتظامی بیرجند در محور شوسف - نهبندان دچار سانحه شد و در این حادثه سرهنگ سید مهدی رضویان یکی از همرزمان وی در همان محل حادثه فوت کرد. مرحوم کوهستانی نیز جهت مداوا به مراکز درمانی استان سیستان و بلوچستان منتقل و پس از مراقبت های ویژه در بیمارستان خاتم الانبیاء زاهدان با آمبولانس هوایی ناجا به تهران منتقل شد که در بامداد 22 دی ماه جاری همزمان با ارتحال پیامبر عظیم الشان اسلام (ص) در بیمارستان خاتم الانبیاء تهران به ملکوت اعلی پیوست. پیکر این رزمنده خوش نام پس از تشیع در روزهای شنبه و یکشنبه در زاهدان و زابل صبح امروز در گلزار شهدای شهرعلی اکبر با حضور مسئولین کشوری ناجا، نماینده ولی فقیه در استان سیستان و بلوچستان، ائمه جمعه و جماعات، فرماندهان انتظامی و نظامی |