کربلا تو عرش برین
سینه چاک تو روح الأمین
حبک نعمتی
قبرک قبلتی
ذکرک بهجتی یا حبیبی
وصلک منیتی
أنت فی وحدتی
هجرک نقمتی یا طبیبی
سر به پای سرت می گذارم
نیزه خورده شه نی سوارم
ای سرا پای تو و جمله اعضای تو
زخم لبهای تو گرم یارم
من گدایت حسین آشنایت حسین
جان فدایت حسین ذکر زینب
کربلای تو عرش برین
سینه چاک تو روح الأمین
حبک نعمتی
قبرک قبلتی
ذکرک بهجتی یا حبیبی
روی ماه تو ماه شب من
همه شب ذکر تو بر لب من
ای مسیحای من ذکر لبهای من
بی تو شبهای من ، سرد و تاره
جان فدایی تو دل هوایی تو
از جدایی تو بی قراره
کربلای تو عرش برین
سینه چاک تو روح الأمین
سیدی یابن زهرا حسین جان
کشته تشنه تنها حسین جان
ای سرم خاک تو سینه ام چاک تو
حرم پاک تو قبله گاهم
روح پاکی چرا ، روی خاکی چرا
سینه چاکی چرا یار ما هم
ما و از خانه تو جدایی
پس چه شد صحبت آشنایی
زعشق خونرنگ تو، دل شده تنگ تو
می زنم سنگ تو روی سینه
دل اسیر تب، بی تو روزم شب
این دم زینب،دل غمینه
کربلای تو عرش برین
سینه چاک تو روح الأمین
در دل خسته ام جا نمودی
من هم از سینه زنها نمودی
سینه سوزان تو،دیده گریان تو
دل پریشان تو، غمگسارم
ای همه آه من، مقصد راه من
یار دلخواه من، نی سوارم
کربلای تو عرش برین، سینه چاک تو روح الأمین
عشق تو رو در دل من، خدای اعلی گذاشته
شور تو رو در سر من حضرت زهرا گذاشته
ذکر تو رو بر لب من زینب کبری گذاشته
با تو خدا در کربلا
کعبه اصلیشو بنا گذاشته
حسین ارباب بی نظیر من
حسین انت نعم الأمیر من
زندگی بی غم تو، حال و هوایی نداره
بندگی بی دم تو لطف و صفایی نداره
خونه بی پرچم تو کرب و بلایی نداره
هر کس شود از تو جدا
در پیش فاطمه جایی نداره
حسین، ای ذکر صبح و شام من
حسین ای مسجدالحرام من
حسین ارباب بی نظیر من
حسین انت نعم الأمیر من
در راه کربلایت غرق بلایم بفرما
تا که شوم آشنایت عبد خدایم بفرما
بهر غم و روضه هایت اهل صفایم بفرما
ای با صفا تو از وفا
در دل خیمه ات جایم بفرما
حسین آواره تو هستم
حسین بیچاره تو هستم
حسین ارباب بی نظیر من
حسین انت الأمیر من
حسرت کرب و بلایت
می کشد آخر گدا را
تا به کی آخر بسوزد
در طلب تو نگا را
کن نظری بر دل مجنون و خرابم خدا را
ای مه جبین، نیزه نشین
أدرک یا سیدی این مبتلا را
حسین یا کاشف البلایا، حسین یا رازق البرایا
حسین ارباب بی نظیر من حسین انت الأمیر من
هدایت | ![]() |
![]() |
![]() |
یکی از اساتیدم ، مولوی عیسی ملازهی ، امام جماعت مسجد محمد رسول الله (صلی الله علیه و آله ) چابهار بود . گاهی که برایشان مشکلی ایجاد می شد و نمی توانست به مسجد برود ، بنده را به جای خود می فرستاد تا نماز جماعت را اقامه کنم . پی نوشت ها1مسند امام احمد بن حنبل ج 5 ص 391- سنن ترمذی ج 2 ص 306- مستدرک حاکم ج 3 ص 151- کنز العمال ج 6 ص 217 |
آقای محمد س شغل معلم اهل ایرانشهر | ![]() |
![]() |
![]() |
با خود می گفتم در جایی که یک مکتب فکری و یک عالم گمراه این همه فتنه گری می کند آیا تاثیر حکومت های مخالف علویان و اهل بیت (علیهم السلام) در طول تاریخ در جهت دور کردن مردم از اهل بیت (علیهم السلام) حتی به عنوان یک احتمال هم قابل بررسی نیست ؟ آیا علمای اهل سنت و مردم زمان ما به دلیل سادگی خویش قربانی سیاست های مخالفان حضرت علی (علیه السلام ) نشدند ؟ وقتی از علمایمان درباره اهل بیت می پرسیدم و یا به مطالعه ی کتب مذهبی می پرداختم این جواب را در می یافتم که اهل سنت محب اهل بیت (علیهم السلام) هستند و تمام شعرای بنام اهل سنت در مدحشان شعر گفته اند . ولی استنباط کلی من این بود که اهل بیت (علیهم السلام) نه معصوم بودند و نه خود چنین ادعای داشتند بلکه این غالیان بودند که اینها را درست کردند . اما سخنان و دیدگاه ابن تیمیه حنبلی مذهب – که پیشوای معنوی سلفیان امروزی است – در مورد علی (علیه السلام) و نقض حریم اعتقادی اهل سنت یعنی عدالت صحابه توسط او ، ذهن مرا به جای مقایسه ی دو مسلک وهابی و حنفی به بررسی دو مذهب سنی و شیعه متوجه کرد و این گونه بود که سعی نمودم خودم را از قیود تعصبات و چراغ خطرهایی که مذاهب مانند حصاری به دور خود کشیده اند تا هر گونه سخن دیگری به گوش پیروانش نرسد آزاد کنم . در خلال شرکت در مجالس مذهبی به نکته ی عجیبی برخورد کردم ، وهابی ها با شگرد خاص با مخفی شدن در لباس یک عالم حنفی ، افکار خود را به خورد مردم می دادند و حتی در این جلسات که عامه ی مردم به دلیل بی اطلاعی و علما هم به دلیل خوش باوری و اعتماد به حنفی بودن بر پا کنندگان مجالس و شاید هم به دلیل عدم بضاعت علنی به دلیل فاصله گرفتنشان از مطالعه و درگیر شدن با مسایل اجتماعی و اقتصادی و زندگی روزمره ، ندانسته تبدیل به بوق تبلیغاتی وهابی ها می شدند . در حالی که اگر مشخصا می دانستند که کسی وهابی است از او فاصله می گرفتند . من در ابتدا تحت تاثیر چنین فضاهایی ، شعرهای تند و احساسی در رد زیارت قبور ، در دفاع از نظریه ی عدالت صحابه ، در مدح خلفای راشدین و حمله ی به منتقدان آنها و تبیین توحید از دیدگاه وهابیون در رد رفتار به اصطلاح اهل بدعت و به قول آنها مشرکین زمانه که درجه ی شرکشان از مشرکان جاهلی هم افزون تر است سرودم . ولی بعدا با مراجعه به مکتب حنفی ها به بطلان بسیاری از این نظرات از دیدگاه احناف پی بردم و آن وقت بود که متوجه شدم که من چگونه ناخود آگاه در جایگاه یک حنفی مخالف وهابیت ، به بیان افکار وهابیت در شعرهایم دست زده ام ، لذا بار دیگر همان سوالات را به شکل خیلی محسوس تر طرح کردم که آیا همان طوری که علمای حنفی و پیروان آنها این گونه دچار فریب می شوند یا در اثر جهالت دچار اشتباه شده یا در واقع می دانند و کتمان و سکوت می کنند ، اسلاف آنها هم در روزگار ائمه ی معصومین (علیهم السلام)همین گونه دچار فریب فریبکاران و حکومت های غاصب نشده اند ؟ و خود را از نعمت هدایت ائمه ی معصومین (علیهم السلام) محروم نکرده اند ؟ و این گونه بردگی فکری و وابستگی به سیاست بازان حیله گر را در اثر همین سادگی و ساده لحی خویش ( مانند ابوموسی اشعری و به تبع آن اشاعره ) در مسلک و مذهب خود نهادینه نکرده اند ؟ در گیر و دار این اتفاقات هر وقت اذان و نماز ار حرم امام رضا (علیه السلام) یا خواهرش (علیها السلام) از سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش می شد به دقت به آن نگاه می کردم و عشقی عجیب به امام غریب تمام وجودم را فرا می گرفت ، تا این که صبح جمعه ای صدای مردی عاشق اهل بیت (علیهم السلام) تمام تنم را لرزاند . مرحوم محمد رضا آقاسی بود که در انتظار مولایش امام زمان (عج) و در صفای بارگاه امام هشتم (علیه السلام ) در وصف آن دو می خواند و این گونه بود که حسی به من می گفت عشق اینجاست ، راه اینجاست ، چرا به بیراهه می روی ؟ از آنان که امت واحده ی محمد (صلی الله علیه و آله ) را به هفتاد و دو فرقه ی ضاله تقسیم نمودند و خود را از کشتی نجات اهل بیت عقب کشیدند و چشم خویش را بر ثقلین بستند و از درک امام زمان (عج) خویش عاجز گشته و به مرگ جاهلی مرده و پیروانش هم می میرند ، هان حذر کن . نوراهای مرحوم آقاسی را تهیه کردم شعرهایش ، حسش و گریه هایش مرا سخت متاثر کرد و بچه ی خردسال مرا نیز عاشق او نمود . مدتی گذشت که می خواستم از این حس به سادگی عبور کنم اما دیگر دست من نبود این کرامت ضامن آهو بود که من را به حضور طلبید و از عنایت خویش مرا بهره مند ساخت و عطش درون مرا تسکین داد . برگرفته از کتاب پرچمهای برافراشته داستان شیعه شدن یک معلم اهل سنت از ایرانشهر |
آبی که زیر حرم عباس(س) جاریست+ عکس |
چهارشنبه, 15 تیر 1390 ساعت 15:42 |
در بخش درب صاحبالزمان مرقد مطهر ابوالفضل پنجره کوچکی قرار دارد که وصل به سرداب حرم است و اگر نگاه کنید از آن مرتب بوی گلاب میآید و این همان آبی است که متأسفانه خادمان کنونی در ورودی آن را و راه رسیدگی به سرداب را به روی زوار بستهاند. ![]() ![]() ![]()
|